پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   زبان ادب و فرهنگ کردی (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=150)
-   -   مشاهیر و بزرگان كرد در عرصه های مختلف (http://p30city.net/showthread.php?t=23555)

behnam5555 07-06-2013 07:17 PM

ملک حسین خان کلیایی؛ شاعر و عارف نامی سنقر کلیایی
 

ملک حسین خان کلیایی؛ شاعر و عارف نامی سنقر کلیایی
اعظم فعله گری*: شعر گسترده و پرشاخه کردی باسالها پیشینه ،والاترین میراث فرهنگ مردمان کرد است. در طول سالیان متمادی چه بسیار شاعران و متفکرانی که در این سرزمین زیسته‌‌اند و حس و بینش و درک و هنرخود را به یاری کلمات برای ما به یادگار گذاشته‌اند؛ شاید کمتر زبانی این چنین آثار ادبی را در صفحات کتابها ضبط کرده باشد. از زاویه دیگر شاید کمتر زبانی چون زبان کردی با گذشت سالیان طولانی ،امروز هم به آسانی قابل درک و خواندن باشد. خواندن بعضی از آثارگذشتگان که واژه‌ها و تعبیرات دور از ذهن ما را با خود دارند، شاید مشکل باشد اما کم نیستند آثاری که خواندن و فهم آنها نه تنها بی‌هیچ اشکالی میسر است، بلکه هنوز هم سرشار از حس زیبایی شناسی و تخیل است و نوستالژی از دست رفته را برای ما به ارمغان و خواننده را به شعف می‌آورد.
بسیاری از نوشته‌ها و سروده‌های شاعران منطقه سنقر کلیایی به صورت کتاب چاپ شده و بسیاری دیگر هنوز هم به صورت نسخ خطی در گوشه وکنار یا از دسترس عموم خارج‌اند یا در گوشه‌ای گرد و خاك می‌خورند.
به طورکلی اما، در شعر شاعران و عارفان کلیایی اشعاری که از استواری فکر و والایی احساس برخوردار بوده وخواندن آنها بسیار لذت بخش باشد، بسیار است.
»"ملک حسین خان کلیایی«" شاعر و عارف نامدار قرن سیزدهم هجری که در سال 1250 در روستای »"گدارپهن«" (روستای پدری نگارنده) از توابع شهرستان سنقر کلیایی دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه روستا گذراند و برای کسب علم راهی همدان و خراسان شد. در شرح حال زندگانی این شاعر و عارف آمده است که به کار کشاورزی اشتغال داشته و به امور قضایی مردم نیز رسیدگی می‌کرده است. ملک حسین خان به قرآن و زبان عربی تسلط کامل داشته و از این رو بیشتر ابیات وی از آیات قرآن وکلمات عربی نشات گرفته است. او انسانی ادیب و اهل ذوق بوده و به خوبی توانسته بین زبان کردی و عربی پیوند برقرار کند. بیشتر اشعار این شاعر گمنام درشرح اعتقادات دینی خویش است که مردم روستا در آن زمان آنها را حفظ کرده وسینه به سینه تا به امروز رسانده‌اند. دیوان شعر ملک حسین خان که از دست نوشته‌های این عارف نامی بر جای مانده، بالغ بر 544 بیت است. این شاعر و عارف در گزیده ای از اشعار خویش رابطه بین انسان و خداوند و همچنین پیروی از دستورات دین را بازبانی شیوا ورسا بیان کرده است.
آنجا که در مورد خلقت انسان با اشاره به سوره مبارکه علق می‌گوید:

ژ فه‌رمان حه‌ق سه‌رکه‌شی مه‌که

خاکی نژادی، ئا ته‌شی مه‌که
عه‌له‌قه ومزه‌غه خودبینی مه‌که
له‌جه‌م مه‌ردم به دبینی مه‌که


و در بیت دیگر انسان را به مراقبت از هوای نفس و پیروی نکردن از شیطان هشدار می‌دهد و امید به عفو و بخشش خداوند را برای گناه و نافرمانی متذکر می‌شود.

ئه ربیهوشی گوش وه‌شه‌یتان مه‌که

وه ئومید عه‌فوحه‌ق، عه‌سیان مه‌که

در آیات وروایات بسیاری بر انتخاب دوست وهم نشین خوب وتاثیر آن بر انسان تاکید شده است. شاعر در ابیاتی زیبا این نکته را متذکر شده:

ژ به دان بگزه‌ر و نیکان بگره‌و
ژخوی خاسشان بگیره گره‌و
هه‌م نشین به‌د به‌دت مه‌که‌رو
لباس ته‌قوات وه‌نیل مه‌ده‌رو

شاعر برای اعتقادات خویش اهمیت خاصی قائل است و پاره‌ای از ابیاتش را در رثای پیامبر و حضرت علی (ع) وواقعه عاشورا سروده است.

یا شای "»اولوالعزم« "ره‌هنما و ره‌هبه‌ر / ته‌ورات و ئنجیل سوحف مه‌نسوخ که‌ر
ژمه‌ولود تو جه‌هان بی بو مشک / تاق که سرا که سر در یای ساوه خشک
گول گولستان خه‌لیلواللهی / نه‌و با وه‌ی له‌تیف زه‌بیحواللهی
باعث ئیجاد ته‌مامی عاله‌م / فه‌خر دودمان حه‌زره ت ئاده‌م
به‌یه‌ک ئشاره قه‌مه‌ر دو نیم که‌ر/ دل کافران پر خه‌وف و بیم که‌ر
یا "»عین الحیات«" ایمان کامل/ یا به‌‌رق خه‌رمه‌ن ئه‌دیان باتل
یا "»محمدا"« یا "»خیرالبشر«/ ئومه‌ت ئاسیه‌ت باوه‌ر و نه‌زه‌ر
نه‌قد عومر زایه ، من بی به‌زائه‌ت/ عه‌ره‌ب ده‌خیلم بکه‌ر شه‌فاعه‌ت


* از نوادگان دختری ملک حسین خان کلیایی

behnam5555 07-06-2013 07:24 PM

ماموستا حسین علی نگین بی همتای موسیقی کردی
 


http://www.kurdpress.com/Fa/Images/N...5371166998.jpg


ماموستا حسین علی نگین بی همتای موسیقی کردی
"ماموستا حسین علی در زمینه مقام بسیار توانا بود و اغلب مقام های منطقه گرمیان مانند "ئه‌ڵڵاوه‌یسی‌، خاوه‌ر، خورشیدی‌، ‏مه‌قامی‌ به‌یات، ئای‌ ئای‌، حیجاز، عه‌جه‌م، سێ‌ گا، چوارگا و" ... را اجرا کرده است وی علاوه بر مقام در زمینه ترانه نیز موفق بوده و تاکنون کسی نتوانسته است به زیبایی وی آن ها ترانه ها را اجراکند."


خبرگزاری بین المللی کردپرس _ سرویس موسیقی: ماموستا حسین علی در سال 1925 در روستای زند ملایوسف هفته غار از توابع ناحیه داقوق کرکوک متولد شده است. وی به حسین علی گُرجی مشهور است و لقب " گُرجی " نیز از مادر بزرگش به وی رسیده است. مادر بزرگ ماموستا حسین علی زنی چُست و چابک بود و به دلیل همین ویژگی "گُرجی" تبدیل به لقب این خاندان شد. حسین علی از همان دوران جوانی علاقه مند به هنر موسیقی و مقام بود و همراه با صدای "قه‌تار" و "ئه‌لاوه‌یسی" چوپان ها و کشاورزها بزرگ شده است. این هنرمند در سال 1948 به رادیو کردی بغداد رفته و در آنجا چند آهنگ ضبط کرده است. اولین آهنگی که حسین علی اجرا کرده آهنگ "وه‌ک قومری‌ سه‌ر باڵم شینه‌" بوده است. این هنرمند در زمینه مقام کردی مهارت خوبی داشته و با آثار هنرمندانی مانند علی مردان و عبدالله سعید کرکوکی آشنایی داشته و با این دو هنرمند بزرگ کارهای مشترکی نیز اجرا کرده است. ماموستا حسین علی در سال 1971 پس از آنکه در خانقین یک کنسرت اجرا می کند، بازداشت و شکنجه می شود.
حسین علی در سال 1991 در بغداد به دلیل مرض قند فوت می کند و در قبرستان شیخ معروف به خاک سپرده می شود، اما پس از 21 سال طبق وصیت خودش، پیکر وی توسط بستگانش از بغداد به کرکوک منتقل می شود و در گورستان شیخ محی الدین در نزدیکی مزار ماموستا علی مردان به خاک سپرده می شود. این هنرمند با وجود آنکه بی سواد بوده اما دارای چنان استعدادی بوده که در زمینه مقامات کردی و کارهای موسیقایی به مهارت بالایی رسیده است. او در دهه 50 و 60 میلادی از بغداد تا اقلیم کردستان در قامت یک هنرمند توانا و خوش صدا در عرصه هنر موسیقی به فعالیت پرداخته است. حسین علی هم عصر با "صلاح داود" بوده است. وی با مقام خوان های اصیلی مانند مام خزعل و مام شوکت - که کاکه یی بوده اند- هم عصر بوده و این ها بر هنر یکدیگر تأثیرگذار بوده اند.

ماموستا علی مردان درباره حسین علی در کتاب "بیره‌وه‌ری‌ ‏گه‌ڵای‌ پاییز" نوشته است: "حسین علی هنرمندی ملی و خوش صدا بود که شنونده را به جوش و خروش می آورد. او در روستای هفته غار بود که خودم هم از آنجا به بغداد آمدم. اما با افسوس سواد نداشت و در اجرای آهنگ ها با دشواری روبرو بود. اما با اینحال در زمینه پرداختن به هنر و موسیقی منطقه گرمیان از جوش و خروشی قابل توجه برخوردار بود."

در مورد این مقام خوان نامدار کرد لازم دیدیم که با چند هنرمند مطرح و با تجربه گفتگو کنیم. در ابتدا از شوکر خیات رفتیم و وی در این باره گفت: "من در سال 1954 به واسطه کار هنری با حسین علی آشنا شدم و در ادامه با هم دوست شدیم. از آن به بعد ما به بهانه های مختلف در برنامه های مشترک هنری برگزار می کردیم. البته ما بیشتر کارهایمان را در مهمان خانه های منازل و مکان های عمومی و یا در خانقاه ها اجرا کرده ایم. من و ماموستا حسین علی برنامه های زیادی را برگزار کرده ایم به عنوان نمونه در جشن نوروز ما آهنگ اجرا کرده ایم. متأسفانه ما هیچکدام از این برنامه ها را ضبط نکرده ایم و همه به هدر رفتند زیرا آن زمان همانند امروز نبود، این وسایل امروزه برای ضبط در دسترس هستند آن زمان وجود نداشتند. این هنرمند در زمینه مقام بسیار توانا بود و اغلب مقام های منطقه گرمیان مانند "ئه‌ڵڵاوه‌یسی‌، خاوکه‌ر، خورشیدی‌، ‏مه‌قامی‌ به‌یات، ئای‌ ئای‌، حیجاز، عه‌جه‌م، سێ‌ گا، چوارگا و" ... را اجرا کرده است وی علاوه بر مقام در زمینه ترانه نیز موفق بوده و تاکنون کسی نتوانسته است به زیبایی وی آن ها ترانه ها را اجراکند. حسین علی جدا از مهارت ویژه ای که در عرصه هنر داشته است، در میان مردم نیز یک شخصیت دوست داشتنی بود.

در ادامه ماموستا عمر دریژ، فرزند مقام خوان حمه دریژ درباره جایگاه هنری ماموستا حسین علی گفت: "حسین علی پس از ماموستا علی مردان بهترین خواننده به ویژه در زمینه مقام خوانی محسوب می شود. وی توانایی ویژه ای در زمینه ادای مقامات و به ویژه مقامات اصیل کردی داشت داشت. ماموستا حسین علی کارهایش در رادیو کردی بغداد ضبط کرده و با اینکار توانسته است یک خلأ بزرگ را در موسیقی کردی پر کند. مجموعه کارهای هنری کردی که ضبط کرده مانع از میان رفتن آن مقام ها و ترانه ها شده است. حسین علی هنرمند صدای اصیل منطقه گرمیان بود. خاطرات زیادی با این هنرمند در تلویزیون کرکوک داشته ام. در اواخر دهه هشتاد میلادی من در تلویزیون کرکوک نوازنده بودم و آن زمان با حسین علی آشنا شدم و در چندین بزم شبانه با یکدیگر بودیم. او آهنگ می خواند و من نیز ساز می زدم. بارها با او و رمضان زامدار در خانه شوکت رشید جمع می شدیم و آهنگ اجرا می کردیم و بحث و گفتگوهای هنری انجام می دادیم و درباره مقام و آهنگ های کردی عقایدمان را ارایه می دادیم. متأسفانه آن همنشینی ها ضبط نشده اند. چند بار نیز ماموستا حسین علی را نزد پدرم دیدم وی معمولاً به مغازه پدرم می آمد. امیدوارم کاری برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره این هنرمند بزرگ منطقه انجام شود."

در همین زمینه عمر محمد به ما گفت: "در دهه پنجاه حسین علی را شناختم و شنونده مقام و ترانه هایش بودم. در آن دوران شبی در یک کنسرت که حسین علی هم حضور داشت با یکدیگر آشنا و سپس با هم دوست شدیم. آن زمان حسین علی به عرصه مقام وارد شد، مقام خوان بسیار کم بود. می توانم بگویم بعد از علی مردان وی دومین فردی بوده که مقام های کردی را اجرا کرده است. این هنرمند بزرگ جدا از مقام های کردی مقام های مناطق شرق کردستان را هم اجرا کرده است. در دهه 60 میلادی، بسیاری اوقات به منزل ماموستا علی مردان که از اقوام ما بود می رفتم. علی مردان از حسین علی مانند یک هنرمند برجسته یاد می کرد و او را یک مقام خوان برجسته می دانست."

شیاو بێ‌ رۆژ برادر زاده حسین علی نیز درباره این هنرمند به ما گفت: "حسین علی گرجی 46 آهنگ و مقام اجرا کرده است. اولین اهنگ وی در سال 1948 در ایستگاه رادیویی بغداد گفته شده آن هم آهنگ "وه‌ک قومه‌ری‌ ‏سه‌رباڵم شینه‌" است. متأسفانه بسیاری آهنگ های او را اجرا می کنند ولی اشاره ای به این موضوع نمی کنند که کار حسین علی است. برای نمونه آهنگ های "ئامۆزا، دانه‌دانه ‌… از آهنگ های این هنرمند هستند که چندین هنرمند دیگر آن را اجرا کرده اند ولی اشاره ای به صاحب اثر نکرده اند.

گزارش: محمود نجم الدین
منبع: کوردستانی نوی


behnam5555 07-07-2013 03:16 PM

كورته ي ژياني عه للامه ئه حمه د تورجانی‌زاده
 

كورته ي ژياني عه للامه ئه حمه د تورجانی‌زاده

سه ید عه بدوللآ سه مه دی

http://www.mahabadit.com/images/ahmed.jpg

ئه حمه د تورجانی‌زاده 1980- 1902

زانای به ناوبانگی كورد، عه للامه ئه حمه د تورجانی‌زاده ، كوری مه لا محه ممه د حوسین و نه وه ی مه لا عه لی قزلجی، له مه هاباد له دایك بوو. به هوی زیره كی و لیهاتوویی، له ته مه نی پینج سالآن پیی‌نایه حوجره و قورئان و كتیبه سه ره تایی‌یه كانی به یه كه وه ده ست‌پیكرد. له ته مه نی هه شت سالیدا خویندنی قورئانی به دوایی گه یاند و ده ستی به كتیبه سه ره تایی‌یه كانی فارسی كرد. ئه مجار له لای باوكی، كتیب و ده رسه باوه كانی سه رده می خوی به وردی فیر بوو و چه ند بابه تیكیشی له لای « مه لا محه ممه دی قزلجی »ی برای خویند. پاشان هه تا ته مه نی بیست‌ویه ك سالی له لای زوربه ی ماموستا زانا و نیوبه ده ره وه كانی موكریان ده رسی خویند و سه ركه وتووانه ، زانیارییه كانی حوجره ی به دوایی گه یاند. له م ته مه نه را ئیدی ده ستی كرد به خویندنی زانستی نوآ و له بابه ته كانی ریازی، فیزیك، شیمی و زمانه كانی ئینگلیسی و فه رانسه دا شاره زایی ته واوی په یدا كرد. پیبه پیی خویندنی نوآ، دوو كاری گرینگیشی به ئه نجام ده گه یاند؛ یه كه م: گوتنه وه ی ده رس به ته له به كانی ئایینی، دوویه م: خویندنه وه و موتالآی به رهه مه كانی كون و نویی فه رهه نگ و ویژه ی عه ره ب، به تایبه ت نووسه رانی میسر وه ك شیخ محه ممه د عه بده و كه سانی تر. هه روه ها له ئه ده بی كون و نویی فارسیدا خوی سه رچاوه یه كی جیی متمانه و كارامه بوو. سه ره رای شاره زایی له به رهه مه كانی سه عدی، حافز، نیزامی و مه وله وی، گرینگییه كی ته واویشی به نووسه رانی هاوچه رخ ده دا. ئوستاد تورجانی‌زاده ، سالی 1936 له وه زاره تی مه عاریف دامه زرا و له ورمآ و مه شهه د و تاران ئه ركی جوراوجوری فه رهه نگی، وه ك: ده بیری، دانشیاری، بازره سی عالی وه زاره تی بینی و پاشان تا دوایی ته مه ن ماموستای زانكوی ته وریز بوو. هه روه ها له زانكوی « الازهر »ی قاهیره و زانكوی دیمه شق‌دا، ئه ندامیتیی ئیفتیخاریی كوری زانستی پیدرابوو. ئوستاد تورجانی‌زاده ، به فارسی و عه ره بی شیعری ده گوت، گه لیك به رهه می زور به نرخیشی له دوا به جیماوه كه ژماره یه كیان له لایه ن زانكوی ته وریزه وه چاپ و بلآو كراوه ته وه . له سه ره تای ره زبه ری 1359ی هه تاوی له ته وریز كوچی دوایی كرد و له گورستانی « وادی رحمت »، له هه مان شار نیژرا.

نموونه یه ك له شوینه واره كانی، كه سه رجه م به فارسی یا عه ره بین، بریتین له :


-الاستاژ الاجل سعدی الشیرازی، وتاریكه سالی 1950 له زانكوی « فواد »ی قاهیره ، بو خویندكارانی میسری گوتراوه و پاشان زانكوی ته وریز چاپی كردووه .

-شرحی بر سبعه ی معلقه ، به فارسی

-داستان منووم مكتبدار بصره ، زانكوی ته وریز، 1963.

-تاریخ ادبیات عرب از دوره ی جاهلیت تا عصر حاچر، ته وریز، 1969.


behnam5555 07-07-2013 04:58 PM

(( عایشه شان))
 


زن اسطوره ای موسیقی کردی(( عایشه شان))


شاهزاده‌ بی تاج و تخت موسیقی کوردی، عایشه‌ شان

یکی از هنرمندهان مبارز در کوردستان ترکیه شیرزنی به نام عایشه‌ شان میباشد.

عایشه‌ شان با صدایی گرم و دلنشین، با کلامی شیوا ضرب المثل قدیمی کوردی را که‌ میگوید:\\\" شیر شیر است چه‌ زن یا که‌ چه‌ مرد\\\" به‌ اثبات رساند.

عایشه‌ شان در میان ملت کورد به‌ اسامی: عیشان کورد، عایشه‌ شان ، عایشه‌ خان، عیشان عثمان و عیشان علی مشهور بود‌.

او در آبان سال 1938 در شهر دیاربکر دیده‌ به‌ جهان گشود.

زمانی که‌ هنرمندان و آوازخوانان کورد در خانه‌ پدری عایشه‌ شان گرد می آمدند و تا سپیده‌ صبح میسرودند ، عایشه‌ شان با دوستانش در پشت درهای بسته‌ تا خود صبح گوش جان و دل به‌ صدای گرم آنان میسپرد.

محتوای آهنگهای عایشه‌ شان که‌ از طرفی او را به‌ شنونده‌ می شناساند، از طرف دیگر‌ موضوعاتی از قبیل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی را نیز در بر میگیرد.

عایشه‌ شان که‌ در حسرت دیدار از کوردستان عراق بود، در سال 1979 موفق شد که‌ این بخش از کوردستان را زیارت کند.

مردم در کوردستان عراق به‌ گرمی از او پیشوازی کردند.در دهوک، کرکوک، هه‌ولیر و بغداد، همراه با هنرمندانی چون محمد عارف جزیری، عیسی برواری، گلبهار، تحسین طاها، نسرین شروان به‌ روی صحنه‌ رفت .

هنرمند کورد عایشه‌ شان ،29 آذر ماه سال 1996 بعد از سالها خدمات متمادی برای زبان و هنر ملت تحت ستم خود در بیمارستان شهرازمیر ترکیه‌ بر اثر بیماری سرطان در تنهایی دیده‌ از جهان فرو بست.

آهنگهای مشهور و ماندگار عایشه‌ شان عبارتند از : جمبلی میر حکاری، مم و زین، لی لی بیمال، زری حیران، جمیله‌، بریوان، کوچر، لاوک متینی، میرو، حسنیکو، درد هویه‌، قدر یار، خریبم دایه‌، نوروز، ولاتی من دیاربکر.




behnam5555 07-07-2013 07:12 PM

محـمد اوراز
 
محـمد اوراز

http://media.farsnews.com/Media/8406...4/A0124839.jpg

کوهنورد (کورد) ایرانی و همچنین یکی از بهترین کوهنوردان جهان در دوران

پایانی زندگی کوتاه خود بود. وی در یکی از صعودهایش به قله گاشبروم ۱، از قلل رشته کوه
هیمالیا بر
اثر سقوط و علی‌رغم تلاشهای چند روزه دوستانش در رساندن وی به پایین کوه، در سال 1382 جان سپرد.


زندگینامه

در شامگاه ۲۵ شهریور سال ۱۳۴۸ در شهرستان نقده به دنیا آمد. هنگام تولد وی حاج احمد اوراز دوران حبس را در زندان فلک الا فلاک سپری می‌نمود و این آغاز توأمان با درد و رنج دوری از پدر، سرآغاز زندگی بزرگ مرد تاریخ
کوهنوردی ایران زمین را رقم زد.


محمد اولین سالهای زندگی را به سبب مشکلات ناشی از دستگیری پدر و سپس تبعید وی به شهرستان کاشمر به دور از زادگاه و در نهایت ناملایمات روزگار به همراه خانواده در آن شهرستان سپری نمود و بعد
از سه سال به شهرستان نقده بازگشت.

سال ۱۳۵۵ مصادف بود با شروع دوران تحصیل محمد و او دوران ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با در شهرستان نقده به اتمام رساند و در سالتحصیلی ۶۵ـ۶۶ موفق به أخذ مدرک دیپلم در رشته اقتصاد وعلوم اجتماعی شد. از سال ۱۳۶۷ الی ۱۳۶۹ وارد دوران خدمت سربازی شد و پس از پایان دوران خدمت سربازی در سال ۱۳۷۳ در رشته
کارشناسی تربیت بدنی
دانشگاه ارومیه پذیرفته شد و در سال ۱۳۷۹ از این دانشگاه فارغالتحصیل شد (با وجود وقفهٔ بسیار به سبب شرکت در اردوهای تیم ملی).

سال ۱۳۶۷ در اولین تجربهٔ پیش از ورود به دنیای حرفه‌ای کوهنوردی گروه قندیل را بنا نهاد و بعد از آن فعالیتهای خویش را در گروه کوهنوردی سامرند شهرستان نقده ادامه داد تا بالاخره در سال ۱۳۷۳ به همراه جمعی از دوستان پیشکسوت این رشته در سطح شهرستان گروه کانون کوهنوردان نقده را تأسیس کرد و آغاز فعالیتهای این گروه را می‌توان سر آغاز ورود محمد به دوران
زندگی حرفه‌ای در رشتهٔ کوهنوردی قلمداد نمود.سال ۱۳۷۶برای اولین بار پس از فراخوان فدراسیون کوهنوردی در اردوهای آماده سازی تیم ملی جهت اعزام به قلل گاشربروم دو و راکاپوشی در کشور پاکستان شرکت نمود و با نشان دادن توانمندیهای لازم موفق به عضویت در تیم اعزامی به
قله راکاپوشیبا ارتفاع ۷۷۸۸ گشت. ودر همان سال به اتفاق ۶ نفر از دوستان و اعضاءتیم موفق به صعوداین قله شد و اولین تجربهٔ هیمالیا نوردیش را با موفقیت پشت سر نهاد. سال ۱۳۷۷ را می‌توان نقطه عطف تاریخ زندگی محمد اوراز دانست در این سال وی به همراه سه نفر از اعضاء تیم ملی کوهنوردی ایران توانست به قله اورست بلندترین قله جهان صعود نماید. به این ترتیب وی به عنوان اولین صعود کننده ایرانی قله اورست شناخته شد.

بعد از صعود به قله اورست هر روز برگ زرین دیگری بر افتخارات این قهرمان نامی اضافه شد و هر قدمی را که پشت سر می‌نهاد پله‌ای بود در جهت رشد و تعالی وآشکار شدن هر چه بیشتر توانمندیهای ذاتی بزرگمرد کوهنوردی ایران زمین و به طبع آن در جهت رشد و تعالی ایران عزیز.
و بالاخره در سال ۱۳۸۲، هنگام صعود به قله گاشبروم ۱ در پاکستان، محمد اوراز به همراه مقبل هنر پژوهبر اثر سقوط بهمن سقوط می‌کنند مقبل هنر پژوه سالم ماند ولی محمد اوراز پس از انتقال به بیمارستان شفا در اسلام آباد پاکستان در گذشت.

http://www.summitpost.org/images/original/296044.gif

مقبره زنده یاد اوراز درپای کوه سلطان یعقوب که
قبلا دروصیت نامه خود ذکرکرده بود به تنهایی در آنجا آرمیده است.

روحش شاد ویادش گرامی باد.

behnam5555 07-07-2013 07:17 PM

ملا غفور دباغی
 

ملا غفور دباغی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ملا غفور دباغی (زاده: ۱۳۰۶ - درگذشت:۲۱ مرداد ۱۳۶۹ )، ملقب به حافظ مهاباد، شاعر کرد است.وی فرزند درویش عبدالله بوده در شهرستان سقز دیده به جهان گشود. پدرش درویش عبدالله، دباغ بود و بنا به ضرورت شغلی به شهرستان بانه نقل مکان کرد. هنوز بیش از سه سال از سن غفور نمیگذشت که در آن شهر به بیماری آبله مبتلا شد و بر اثر این بیماری چشمانش را از دست داد. چون به هفت سالگی رسید پدرش وی را به نزد میرزا محمد کریم نامی برد تا قرآن را از بر کند. به این ترتیب تا ۱۳۲۰ و سن چهارده سالگی نیمی‌از قرآن را حفظ کرد. این ایام که مصادف بود کشیده شدن آتش جنگ جهانی دوم به ایران، حکومت مرکزی دچار ضعف شد و در بانه محمد رشید خان سر بر شورش بر داشت و منطقه را نا آرامی فرا گرفت. درویش عبدالله به شهرستان مهاباد نقل مکان نمود و غفور را نزد ملا احمد حاجی بایزید فرستاد تا قرآن را به طور کامل حفظ کند. او نیز در مدت ۸ سال کل قرآن را حفظ نمود و کار نیمه تمام خود را به پایان رساند. همچنین در نزد قاضی محمد خضری نزریوه‌ای هم درسهایی از شرع اسلام یاد گرفت. بعد از کودتای عبدالکریمقاسم در تابستان ۱۳۳۷ شمسی در عراق در قالبهای جدی و ظنز شعرهایی برای قشرهای مستمند جامعه خواند. در سال ۱۳۵۰ دنبال یاد گرفتن خط بریل رفت. پس از فراگیری خط بریل و بعد از مشقتهای زیادی که در راه جمع آوری ضرب المثلها و ظنزهای زبان کُردی متحمل شده بود، ساواک همه را ضبط نمود و هیچگاه آنها را پس نداد. سرانجام در سال ۱۳۶۹/۰۵/۲۱ شمسی روز یکشنبه برابر با ۱۲ اوت ۱۹۹۰ میلادی و ۲۰ محرم ۱۴۱۱ قمری بدورد حیات گفت و در جوار استاد هیمن به خاک سپرده شد.
از کارهای برجسته او "دیاری مه هاباد"، یه ندی پیشینان، چوارینه کانی ماموستا فه رروخی یه زدی از فارسی به کردی بود.


behnam5555 07-07-2013 07:19 PM

معروف کوکه‌ای
 

معروف کوکه‌ای

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


ملا معروف کوکه‌ای (کوکه یی) (۱۳۲۴-۱۲۵۳ خورشیدی) از شاعران شهر مهاباد ایران است. وی به فارسی و کردی سورانی (مکرانی) می‌سرود.
آثار

دیوان اشعار فارسی کوکه‌ای با خط نستعلیق توسط ملا عبدالرحیم افشار نگارش یافته و به چاپ رسیده‌است. غزلیات کوکه‌ای بیشتر به شیوه استادان پیشین»حافظ«و»سعدی«می‌باشد. قصاید پر محتوای وی از نوع قصاید قاآنی و»امیری فیروزکوهی«است.
وی از جمله کسانی بود که نظم فارسی را در منطقه مکریان به اوج رسانید. در آثار او یک نوع عرفان از گونه‌های مولوی و حافظ یافت می‌شود. دیوان کردی کوکه یی دارای اشتباهات املایی فراوانی بوده که این نشانگر کم توجهی ناشران و کسانی می‌باشد که آثار ارزشمند این شاعر را به چاپ رسانیده‌اند. از ملا معروف اشعار پراکنده دیگری نیز در گنجینه‌های ادبی و جنگ‌ها و کشکول‌ها به یادگار مانده که هنوز منتشر نشده‌اند.
اشعارش سرشار ازاشاره به شخصیت‌های تاریخی و حوادث می‌باشد همچنان که سیلاب سال ۱۳۱۵ ه.ش در مهاباد در قالب قصیده‌ای به یادگار نهاده‌است.
از استاد کوکه یی کتابی نیز به خط خویش در مورد نمودار محورها و مختصات جبر و احتمال به یادگار مانده‌است.
زندگی

ملا معروف به سال ۱۲۵۳ ه.ش در روستای حاجی خوش مهاباد دیده به جهان گشود. پدرش»ابراهیم«و مادرش»زبیده«از طایفه پربلاو بود. وی به سال ۱۲۷۸ ه.ش در سن بیست و پنج سالگی با دختر ملا رضای روستای سوت و برده‌رش شهرستان بانه که با مادرش خویشاوندی داشته ازدواج می‌کند. اسم همسرشان آمنه بوده‌است. کوکه‌ای شاعر به هنگام ازدواج یعنی سال ۱۲۷۸ ه.ش در روستای قولغه تپه ساکن بوده‌است. مدت زندگی مشترکشان با آمنه خانم سی و هشت سال بوده، یعنی به سال ۱۳۱۶ ه.ش همسرشان فوت می‌نماید. ملا معروف ازآمنه خانم دارای چند اولاد بوده که بزرگ‌ترین آنان موسوم به»ملا علی«به سال ۱۳۰۳ ه.ش در آن هنگام که پدرشان پنجاه ساله بوده‌اند به دست افراد مسلح یکی از خوانین پرنفوذ و پرقدرت منطقه به نام»سرتیپ شریکندی«کشته شده‌است. پدرملا معروف در روستای شاگیلدی فوت می‌کند. موقع فوت پدر ملا معروف نوجوانی دوازده ساله بوده‌است، یعنی سال ۱۲۶۵ ه.ش پس با توجه به ازدواج ایشان در روستای قولغه تپه خانواده آنان از شاگیلدی به روستای قوڵغه تپه مهاجرت کرده‌اند.
ملا معروف به سال ۱۲۶۵ ه.ش در سن دوازده سالگی موقعی که چوپان گله بوده آنها را رها کرده و راهی عراق می‌شود، بعد از شانزده روز پیاده روی به آن دیار می‌رسد، در روز آدینه، فصل بهار به شهر سلیمانیه می‌رسد و در خانقاه محوی این شهر شروع به خواندن می‌کند و دوسال و پنج ماه ماندگار می‌شود. برادران ملا معروف، احمد، محمود، رسول و قادر بوده و خواهری نیز به نام فاطمه داشته‌اند.
وی به شیوه قدیم در خدمت استادان بزرگواری درس خواند، در آن دوره بیشتر تکیه بر کتب مذهبی و قرآنی و صرف و نحو عربی می‌شد. وی بعد ازآموختن این علوم به دنبال ادامه تحصیل خود به روستاهای زیادی سفر کرد، روستاهایی که درآن زمان کانون گرم علم و اندیشه بودند، از آن جمله می‌توان به روستاهای قره کند، قره گویز، زنبیلان، درویشان، و خانقاه اشاره کرد که در آنها استادان وعالمان به شیوه آن روز به طالبین و دانشجویان و پویندگان خود درس می‌دادند. کوکه یی بعد از سپری کردن این دوره‌ها سفری نیز به شهر سلیمانیه کرد وآنچه از علوم و فنون عربی بود آموخت. وی در مسجد شاه درویش مهاباد شروع به تدریس کرد
ملا معروف در فاصله بین سالهای ۱۳۱۳ ه.ش تا ۱۳۱۵ ه.ش دو مرتبه توسط مرکز بقوسیان ارمنی در تبریز موردعمل جراحی چشم قرار می‌گیرند ولی متاسفانه عمل، نتیجه مثبت نمی‌دهد و ایشان از قدرت بینایی محروم می‌گردند. ملا معروف کوکه یی در سال ۱۳۲۴ ه.ش بعد از گذراندن هفتاد و یک سال عمر درگذشت و در محله مسجد سرخ مهاباد و در کرایه نشینی منزل»حاج سید محمد امین شمسی«وفات یافت. پیکر وی در قبرستان تخریب شده ملاجامی مهاباد همجوار مدفن و مرقد شیخ زاده خانم سریل آوا و مرقد شیخ»محمد عارف رشتی«مدفون گردید.
منابع

  • ۱- دیوان اشعار کردی ملا معروف کوکه ای- انتشارات سیدیان - مهاباد
  • ۲- پارسی گویان کرد- صدیق بوره که یی
  • ۳- یادداشت‌های شخصی - نگارندگان (س. خ)
  • برگرفته از روزنامه سیروان (برداشت آزاد با ذکر منبع)


behnam5555 07-07-2013 07:23 PM

مه وله وی کورد مه وله وی تاوگؤزی
 
مه وله وی کورد مه وله وی تاوگؤزی

سید عبدالرحیم فرزند ملا سعید نوه ملا یوسف جان فرزند ملا ابوبکر مصنفی چوری که منتسب به سید محمد زاهد که معروف به پیر خدر شاهو است می باشد . تخلص شعری وی ( مه عدوومی ) است هجری و در فرهنگ و ادبیات کردی به مولوی مشهور است .مه وله وی (مولوی ) در سال 1221 قمری در روستای سرشانه ( سه رشانه ) در منطقه تاو گوز کردستان عراق در خانواده ای فرهنگی - دینی چشم به جهان گشود .

در کودکی همراه با خانواده به روستای بیژاوه نزدیک شهر حلبچه می رود و در آنجا نزد پدر قرآن می آموزد همزمان کتاب های مقدماتی فارسی و صرف و نحو عربی را نیز آموخته است . پس از آن همچون بسیاری از طلبه های کردستان برای فراگیری علم به شهر پاوه رفته است و پس از فراگیری علوم در شهر پاوه به چور از توابع مریوان رفته و پس از آن به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد وزیر به تحصیل علوم زمان پرداخته است سپس به بانه و پس از آن به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته ور در مسجد گه وره ( بزرگ ) آن شهر از خدمت عالم بزرگ شیخ معروف نودی استفاده نموده است سپس به مسجد جامع حلبجه رفته و از وجود شیخ عبدالله خه رپانی استفاده نموده بعد از ان به قه لای جوانرود رفته و پس از آن دوباره به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد دار الاحسان مدتی بیشتر از بار اول راگذرانده است . سپس به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته و در خدمت ملا عبدالرحمن نودشه ای که مفتی سلیمانیه بوده و امام مسجد مه لکه ندی بوده است درس طلبگی را تمام کرده و موفق به اخذ اجازه از محضر ایشان گردیده است . پس از آن به روستای چروستانه در اطراف حلبچه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است . پس از مدتی هوای تصوف اورا مجذوب کرده و گرفتار ذوق اهل معنا می گردد و بهمین دلیل به شهر ته ویله رفته و صوفی شیخ عثمان سراج الدین که خلیفه مولانا خالد نقشبندی بزرگ طریقه نقشبندی در کردستان می شود . و مدت زیادی را به عنوان مرید شیخ سراج الدین بسر می برد . پس از چند سال به روستای بیاویله نزدیک حلبچه می رود و پس از مدتی به روستای گونه رفته و چند سال نیز در آنجا می ماند . سپس به شه میران که در آن زمان تحت اداره شیخ علی عبابیلی بوده است می رود که شیخ علی احترام بسیار زیادی برای مولوی قایل بوده است اما پس از مدتی عثمانی خاله بدستور محمد پاشای جاف اداره شه میران را از شیخ علی گرفته و بهمین دلیل مولوی راهی روستای سه رشاته که زادگاه اوست می شود و در همان روستا دیده از جهان فرو می بندد .
مولوی در سالهای حیات خویش با چند حادثه و فاجعه سخت مواجه شده است ( آنگونه که از شعرهای او برمی آید ) اول سوختن کتابخانه مولوی که در آن کتابهای بسیار و نوشته ها و حتی دیوان شعر او می سوزد . دوم وفات عنبر خاتون همسر مولوی است که آنگونه که پیداست احترام و عشق زیادی به او داشته است . سوم از دست دادن بینایی بمدت هفت سال که همان باعث وفات و افول ستاره ای بی بدیل در آسمان شعر و ادب اورامان و کردستان می شود . سر انجام مولوی پس از 79 سال عمر سراسر با برکت در سال 1300هجری قمری دیده از جهان فرو بست .
از مولوی آثار ارزشمندی بجای مانده است .


دیوان مه وله وی

الفضیله : که شامل 2031 شعر عربی است و در سال

1285 هجری قمری آنرا به رشته تحریر در آورده است .

العقیده المرضیه : مشتمل بر 2452 شعر کردی که در سال

1352 هجری قمری از سوی محی الدین صبری النعیمی در مصر

بچاپ رسیده است . اولین بیت دیوان اینگونه آغاز می شود .

زوبده ی عه قیده و خو لاصه ی که لام
هه ر له تو بو توس ثه نای تام

الفوائح : که شامل 527 شعر فارسی است که همراه العقیده در

سال 1352 توسط محی الدین صبری النعیمی در مصر بچاپ رسیده است .



behnam5555 07-07-2013 07:27 PM

قادر عبدالله زاده( مشهور به قاله مه ره)
 
قادر عبدالله زاده( مشهور به قاله مه ره)

قاله مه ره كه از چند روز قبل در بیمارستان بوكان به خاطر وضعیت نامناسب جسمی بستری شده بود امروز جمعه به دیار باقی شتافت .


زندگینامه قاله مه ره

«اسم من قادر عبدالله زاده است. اهل روستای "کولیجه"، از توابع شهرستان "بوکان" هستم. ۹۳، ۹۴ سالی سن دارم. "شیخ محمد"، شیخ منطقه بُرهان لقب "قاله مه‌ره" (قادر آرام) را به من داد. از ۱۱ سالگی "شمشال" نواختم، و هرگز این ساز فلزی زرد رنگ را از خودم دور نکرده‌ام.»

«
شمشال» همان نی‌لبک فلزی است، که در سطح آن شش سوراخ وجود دارد و یکی از ساز‌های اصیل و قدیمی در منطقه «کردستان» است. شمشال، در شمار ساز‌های بادی فلزی برنجی قرار می‌گیرد و از لحاظ نوع صدا و وسعت در زمره ساز‌های بَم با طنین خاص خود است. این ساز از « مِسوار» که آلیاژی زرد رنگ است و از آن برای ساخت سماور‌های قدیمی زغالی استفاده می‌شده، ساخته می شود.

http://www.kurdnews.ir/images/storie...alal_Mara5.jpg

صدای ساز «قاله مه‌ره»، نخستین آهنگ


شیوه نوازندگی این ساز هم کاملاً تحت تاثیر وضعیت جغرافیایی منطقه «کردستان»
است که طبیعتی کوهستانی و پستی- بلندی‌های بسیار دارد. نوع نوازندگی این ساز کاملاً پرشور و هیجان با صداهای قوی و ضعیف مکرر و تکرارهای متوالی است.
«قاله مه‌ره»، با قدی حدود ۱۶۵ سانتی متر، دست‌های پینه بسته، مو‌های سفید، چهره‌ای آرام و صبور دارد. چهره ای که کمتر از سنش نشان می ‌دهد. او سازش را که بیش از ۱۳۰ تا ۱۴۰ سال قدمت دارد از یک «سیّد» خریده است. سازی که روزها آن را زیر آستین لباس کردیش می‌گذارد و شب‌ها آن را زیر بالش


او می‌ گوید: «عاشق شِمشال سید شده بودم. چند بار رفتم پیشش و بهش پیشنهاد خرید شِمشالش را دادم ولی قبول نکرد. پس از مدتی مریض شد و مرد. من هم شِمشالش را از پسرش با یک رأس گوسفند که آن زمان ۵ قِران قیمت داشته معاوضه کردم.»


پدر، پدربزرگ و برادران قاله مه‌ره هم از نوازندگان برجسته و مشهور شِمشال بوده اند؛ ولی او می‌گوید که هیچ‌کس استاد او نبوده و ساز زدن را به او یاد نداده است. قاله مه‌ره خدا را استاد خود می ‌داند. آهی می ‌کشد و درحالی که اشک در چشمانش جاری شده، می‌ گوید:«همه چیز از یک خواب شروع شد. فصل پاییز بود. بچه بودم، مهمانی یکی از فامیل ‌هایم دعوت شده بودیم. برادرم و دو نفر دیگر از بستگانم شِمشال
می ‌زدند. می ‌خواستم شِمشال بزنم، ولی مثل آن ها نمی ‌توانستم. آن ها هم مرا بیرون کردند و من هم گریه کنان به سمت یه خونه گِلی دویدم و تا اون جایی که ‌تونستم گریه کردم و همون جا خوابم برد. یک نفر اومد تو خوابم و بهم گفت: «عبدالقادر، عبدالقادر، پاشو، از بس گریه کردی حوصله خدا رو هم سر بردی، برو و شِمشال بزن.»

او ادامه می‌دهد: «وقتی از خواب بیدار شدم، شروع کردم به نواختن شِمشال. دیگه قادر دیروز نبودم و کسی حریف من نبود.»


خانه یک طبقه قاله مه‌ره، در کوچه‌ای بُن بست و خاکی، در حاشیه شهر قرار دارد. او هر روز صبح از ساعت ۹، با عصایی که در دست دارد به خیابان «کهنه»، شهر «بوکان»
، که جنوبی ‌ترین شهر استان «آذربایجان غربی» است می ‌رود و تا ظهر به گشت زنی در خیابان ‌های اطراف خانه‌اش می‌پردازد و شِمشال می ‌زند.

قاله مه‌ره


عصر‌ها نیز به قهوه خانه‌های «ملا عباس»، «ره‌حمانه چوُر» و «حاجی محمد» که در میدان کوچکی که در آن گندم و جو خرید و فروش می ‌کنند، می ‌رود و برای مردمی که اکثر آن ها بیشتر از ۵۰ سال سن دارند ساز می ‌زند.


«محمد اَمین»، پیرمرد ۶۷ ساله که در قهوه خانه نشسته، از طرفداران پر و پاقرص قاله مه‌ره است. او در حالی که چای می‌ خورد‏‏‏، می ‌گوید:«هم قاله مه‌ره را دوست دارم و هم سازش را. آدم خیلی مهربانی است؛ هر نوع ترانه‌ای اَزش درخواست کنی جواب رد نمی‌دهد و آن را با مهربانی هر چه تمام ‌تر می ‌زند.»


صدای ساز «قاله مه‌ره»، آهنگ دوم


شاگرد قهوه‌خانه «ملا عباس» هم می‌گوید: «با این که آدم ساکتیه ولی هنوز از شوخ طبعی نیفتاده. تو این قهوه خونه‌ها ساز می ‌زنه و مردم برایش پول جمع می‌ کنند. هر دفعه که میاد این جا ۵، ۶ هزار تومان بهش کمک می‌ کنند. البته گاهی وقت‌ها آدم‌های دست و دل بازی پیدا می‌شن که ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان براش جمع می ‌کنند.»


قاله مه‌ره
دوران نوجوانی و جوانی چوپان بوده ولی بقیه عمرش را برای مردم کوچه و بازار شِمشال زده است و تنها راه کسب درآمدش هم نی زنی است و از این راه امرار معاش می‌کند. او حتی روز‌های جمعه به غار «سهولان» که در فاصله ۳۵ کیلومتری «بوکان» و در نزدیکی «مهاباد» است می‌رود تا ساز بزند و پول دربیاورد.

او بعضی از روز‌های هفته هم برای ساز زدن و کسب درآمد سری به شهرهای اطراف می‌زند. مثلاً با طی کردن مسیر ۵۵ کیلومتری خود را به «مهاباد» می‌رساند و یا مسیری ۳۵ کیلومتری را طی می‌کند تا به «سقز» برسد و در خیابان‌ های اصلی ساز بزند و پول جمع می‌کند.


قاله مه‌ره در بسیاری از مناطق کردنشین از شهرت بسیار برخوردار است و بسیاری مثل خانم «علوی» ازاهالی «سقز» که ۴۵ سال دارد « عاشق سازش» هستند و یا مثل «کاروان» ۱۹ ساله نَفَس او را با این سن و سال «معجزه» می دانند.


«عابد» ۳۰ ساله هم که صاحب استریو «ژینو» در «بوکان» است و ۱۱ کلیپ تصویری از او دارد معتقد است هیچ کس قدر قاله مه‌ره را نمی داند.

او می‌گوید: «ما مرده پرستیم. بعد از مردنش براش سالگرد مرگ و کنگره یادبود برگزار می‌کنند که فایده‌ای ندارد.»


البته در بین کردها کسانی هم هستند مثل «صبا» ۱۸ ساله و یا «مینا» ۲۶ ساله از اهالی «کرمانشاه» که اسم قاله مه‌ره به گوششان نخورده است و یا کسانی هم هستند مثل زینب ۴۰ ساله که ساکن «مهاباد» است و تصور می‌کند قاله مه‌ره مرده است. او با تعجب می‌گوید: «خدا رحمتش کند‏، مگه نمرده؟»


سازی که پررو شده


قاله مه‌ره


قاله مه‌ره تنها همدم و دوست خود را «شمشالش» معرفی می‌کند و به شوخی می ‌گوید: «همیشه با هم خوابیدیم. از بچگی با هم بزرگ شدیم. گاهی وقت‌ها با هم صحبت می ‌کنیم و گپ می‌ زنیم. هر چی از دهنش در بیاد می ‌گه. یه حرف‌هایی می ‌زنه که آدم تعجب می‌ کنه. خیلی هم پررو شده.»


البته قاله مه‌ره، ۱۷ سال است که ازدواج کرده و حاصل ازدواجش دو پسر دوقلوی ۱۶ ساله به نام ‌های «احمد» و «محمد» است. پسرهایی که هر دو ترک تحصیل کرده و در بازار مشغول کار هستند. کار محمد تعمیر دوچرخه‌ است و احمد نیز در مغازه دکوراسیون وسایل منزل مشغول است. پسرهایی که هیچ کدام راه پدرشان را ادامه نداده ‌اند.د محمد می ‌گوید: «نه من و نه برادرم هیچ‌وقت دوست نداشتیم که شمشال یاد بگیریم.»

احمد هم به همین جمله بسنده می ‌کند و در حالی که با عجله به سر کار می‌رود، می ‌گوید: «هر چقدر ساز بزنیم مثل پدرمون که استاد نمی‌شیم.»


قاله مه‌ره
، با آن که سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی دریایی از موسیقی غنی کردستان را در سینه‌‌اش حفظ کرده است. او، بیشتر آهنگ ‌های ترانه‌هایش را خودش درست می ‌کند. داستان ‌های عاشقانه و منظومه ‌های حماسی کردستان خمیر مایه آهنگ ‌های او هستند. او می ‌گوید که بیش از ۱۷۰ «مقام» را حفظ کرده‌ام. گرچه تعداد بیشتری را می ‌دانستم ولی الان نمی ‌توانم بزنم.

مقام یا ترانه، از انواع شیوه‌های موسیقی کردی است. مهم‌ ترین ویژگی این آواز کردی، توجه به سوز درون، شکایت و زاری است و با موسیقی مقامی عرب، ایرانی و ترک (خاورمیانه) تفاوت زیادی دارد.


قاله مه‌ره در بین ترانه هایی که می‌زند خود ترانه «کانبی خواز» را خیلی دوست دارد. کانبی خواز، اسم مردی به نام «کانبی فَقِه وَیسه» بوده که در یک نبرد رویارو با «احمد خان نامی» ، از ارباب ‌های «مراغه» هر دو به دست یکدیگر کشته می ‌شوند. گفته می ‌شود که این بیت را زنی به نام «خواز» که خواهر کانبی بوده، سروده است.


موزه اربیل


آوازه و شهرت زیاد قاله مه‌ره باعث شده هر از چند گاهی به مناسبت‌ های گوناگون و برای اجرای برنامه‌های مختلف از جمله یادواره بمباران شیمیایی «سردشت» و «حلبچه»، یادبود قرباینان «اَنفال» (کشتار بیش از ۱۵۰ هزار کرد به دست رژیم بعث در کردستان عراق)، بزرگداشت هفته معلم، اجرای ساز‌های محلی در کردستان ایران و عراق به مراسم‌ های مختلف دعوت شود و سفر‌هایی را به نقاط مختلف ایران داشته باشد.


سفرهایی که لوح‌ های تقدیر زیادی هم برایش به همراه داشته است. لوح‌ هایی که با ۸ تا از آن ‌ها که حاشیه ‌های فلزی و چوبی دارند دیوار اتاق خوابش را تزئین کرده است.


قاله مه‌ره حتی چهار سال پیش، به گفته خود به دعوت «جلال طالبانی» رئیس جمهور کنونی عراق، ۲۰ روز به کردستان عراق رفته بود تا در آن جا ساز بزند. او یک بار هم برای اجرای برنامه‌ای به مناسبت یادبود سال‌مرگ «حسن زیرک»، خواننده مشهور بوکانی، از طرف کرد‌های ایرانی به کشور «آلمان» دعوت شده بود که به گفته خود، دولت وقت ایران اجازه خروج از کشور را به او نداد و در غیاب او، جایزه بهترین نوازنده ساز سنتی را به او هدیه دادند.


او با اشاره به تابلو‌های روی دیوار خانه‌اش از جمله تابلویی که امضای رئیس «دانشگاه ایلام» زیر آن است و به مناسبت اولین یادمان بمباران شیمیایی «حلبچه» در سال ۷۹ به او داده شده و یا کسب عنوان برتر در اجرای ساز‌های محلی در جشنواره‌ های مختلف از جمله «صدا و سیمای مهاباد» و جایزه ویژه «اَنفال» در «سلیمانیه»
عراق، می‌گوید: «تمام اجراهای من موفقیت آمیز بوده و همیشه اول شدم. الان هم با این که پیر هستم، دندان هایم افتاده است و توانایی سابق را ندارم، ولی دست از نوازندگی برنداشتم.»
قاله مه‌ره


او که مرتب می ‌گوید توانایی گذشته را ندارد با هیجان خاصی خاطره‌ای را از سال های دورش که قرآن را با سازش میزده و با خیلی از ملاها سر همین مساله در افتاده تعریف می‌کند.


«جلسه‌ای با حضور ۴۴ ملّای تازه کار که اجازه ملا بودن رو از «ملا کریم شهریکندی»، «ملا جلال شفیعی»، «ملا سید وهاب حاجی گه‌ره»، «ملا کریم حاجی ره‌خایه»، «ملا محمد هه‌به‌کی» و «ملا احمد»، می‌گرفتن برگزار می‌شد و در آن قرآن و مولود نامه می‌خوندن، من هم کلمه به کلمه‌‌ی قرآن رو بدون اشتباه با شِمشالم می‌نواختم.»


او ادامه می‌دهد: «خدا، ملّا جلال شفیعی را بیامرزد؛ او همیشه از من تعریف می‌کرد و می‌گفت "سبحان الله، عجب توانایی داری. تعجب می‌کنم که چطور بدون راهنمایی هیچ استادی، کلمات قرآن را با شِمشالت می‌نوازی."»

لحن صدایش آرام‌تر می‌شود و می‌گوید: «من اینطور بودم. الانم توانایی گذشته را ندارم و بی ‌طاقت هستم؛ از خدا می‌ خوام که ذلیل و بیمار نشم تا همیشه بتوانم شمشال بزنم.»


قاله مه‌ره، وصیت کرده است که بعد از مرگش شِمشالش را که بیش از ۸۰ سال است با او زندگی کرده، به موزه شهر «اَربیل» در کردستان عراق هدیه دهند.

http://www.kurdnews.ir/images/storie...alal_Mara4.jpg

بیماری سِل و خیابان کهنه

قاله مه ره
در خیابان «کهنه» بوکان کنار دو دستفروش نشسته و ساز می‌زند. صدای سازش در هیاهوی بازار شلوغ خیابان «کهنه»، کمتر به گوش می‌رسد. نگاه‌ های مردم هم زودگذر و آنی است و کسی به صدای سازش گوش نمی ‌دهد. مردم به نشانه کمک و همدردی پولی به او می‌ دهند و زود رد می‌ شوند.

او می‌ گوید: «فقط زمانی که عاشق بودم و حال و هوای جوانی در سر داشتم در خلوت، حرف ‌های عاشقانه‌ای که در دل داشتم را با شِمشالم بیان می ‌کردم و فقط برای خودم شِمشال می‌زدم؛ وگرنه همیشه برای مردم شِمشال نواخته ام.»


قاله مه‌ره
حدود ۲ هزار تومان پولی را که به قول خودش از راه حلال بدست آورده جمع می ‌کند. سیگار وینستونش را روشن می‌کند و حرف‌ هایش را ادامه می دهد: «یک روز مریض شدم و در بیمارستان شهرستان مراغه در ۲۰۰ کیلومتری بوکان بستری شدم. دکتر بهم گفت که بیماری "سِل" داری و دیگه نباید ساز بزنی؛ من هم حرف دکتر رو گوش ندادم و از اون موقع هیچ‌ وقت سازم رو از خودم دور نکردم.»

او معتقد است که با مرگش صدای شِمشال نیز با او دفن می ‌شود و می ‌میرد.

قاله مه‌ره


«عزیز شاهرخ»، خواننده مشهور کردستان
، که یکبار قاله مه‌ره را به خانه‌اش دعوت کرده و برنامه‌ای دو نفره را اجرا کرده‌اند، حرف قاله مه‌ره را قبول دارد. او می ‌گوید: «تکنوازیش عالی است. کسی مثل او نمی ‌تواند شمشال بنوازد و در کار خود استادی تمام عیار است.»

شاهرخ، ترانه‌ای که با قاله مه‌ره اجرا کرده است را لابلای صد‌ها نواری که در استریو خودش (استریو شاهرخ) دارد، پیدا می‌کند و آن را پخش می‌کند. او قاله مه‌ره را آدم رنج دیده‌ای می ‌داند که در زندگی با کمبود‌های زیادی مواجه بوده است.


«سالار ماملی» هم که از دف نوازان مشهور مهاباد است درباره قاله مه‌ره
می‌گوید: «هیچ سازمان هنری نیست که از این آدم حمایت کند. مردم عادی هم ارزش بالای این ساز رو درک نمی ‌کنند.»

او که بی‌سوادی قاله‌ مه‌ره را هم بی‌تاثیر نمی‌ داند، می‌ گوید: «اگر سواد داشت حداقل خودش می ‌توانست کتابی در مورد شمشال بنویسد و آن را جاودانه کند تا از بین نرود.»


قاله مه‌ره
در حالی که سازش را در پارچه‌ای گلدار تیره می ‌پیچاند و آن را زیر بغلش می ‌گذارد، از کنار دستفروش‌ هایی رد می‌شود که عکس او را به قیمت ۵۰۰ تومان می‌ فروشند. او می ‌گوید: «این جا رو ترک می ‌کنم و می‌ رم یه جای دیگه ساز بزنم تا حرف ‌هایی که در دل دارم رو برای مردمم بزنم.»

behnam5555 08-06-2013 06:32 PM

لەیلا زانا
 
لەیلا زانا
لەیلا زانا لە مانگی مەی ساڵی ١٩٦١ی زایینی لە سیلوان لە نزیکی شاری دیاربەکر لە باشووری ڕۆژهەڵاتی تورکیا لە دایک بوو. کاتێک لەیلا لە تەمەنی ١٤ ساڵی دابوو دەگەڵ مەهدی زانا کە قایم مەقامی دیاربەکر بوو ژیانی هاوبەشی پێک هێنا تا ئەو کاتە کە کودەتای چەکداری لە تورکیا ڕووی دا و لەیلا زاناش بوو بە زیندانی سیاسی. لەیلا زانا لە ساڵی ١٩٩١ی زایینی وەک یەکەم ژنی کرد بوو کە توانی کورسی لە پارلەمانی تورکیا بە دەست بهێنێت. لەیلا زانا لە کاتێک دا کە لە تورکیا دا قسە کردن بە زمانی کوردی نایاسایی بوو، بە زمانی کوردی قسەی کرد و ئەمە بوو بە هۆکار تا هات و هاوارێکی زۆری لە سەر ساز بێت. زمانی کوردی تەنانەت لە کاتی قسە کردنی تایبەتیش دا بۆ دەیان ساڵ نایاسیی بوو. تەنیا لەم ساڵە دا لە ساڵی ١٩٩١ی زایینی دا، زمانی کوردی و بەکار هێنانی بوو بە یاسایی، بەڵام سەرەڕای ئەمەش لە شوێنە گشتییەکان هەر نایاسایی بوو . لە لەیلا زانا لە کۆتایی قسەکانی دا بە زمانی کوردی وتی: من شانازی ئەوەم هەیە کە بۆ پاراستنی تەواوەتی سنووری تورکیا و پاراستنی سەربەخۆیی وڵات و یەکگرتوویی خەڵک و سەروەری تەواوی خەڵک سوێند دەخۆم کە وەفادار بم بە یاسای بنەڕەتی و برایەتی و یەکسانی نەتەوەی تورک و کورد. تەنیا ئەم بەشەی کۆتایی بە زمانی کوردی بوو کە وتی: من ئەم سوێندە بۆ برایەتی گەلی کورد و تورک دەخۆم. سەرەڕای ئەوە کە لەیلا زانا مافی پارلەمەنتاری وەک بەرگری هەبوو، بەڵام حیزبەکەی نایاسایی ڕاگەیەندرا و ئاسایەشی خۆشی کەوتە بەر مەترسێوە.

لەیلا زانا لە ساڵی ١٩٩٤ی زایینی دەگەڵ چوار نوێنەری دیکەی حیزبەکەی کە بریتی بوون لە هاتیپ دیجلە، سەلیم ساداک و ئۆرهان دۆغان بە تۆمەتی خەیانەت بە نیشتمان و ئەندام بوونیان لە پارتیکرێکارانی کوردستان دەستبەسەر کرا. ئەم تۆمەتانەی کە لە سەر لەیلا زانا هەبوو لە کاتی دادگا-کردنی دا نەهاتنە بەرباس و لەیلا زانا پێوەندی خۆی دەگەڵ پارتی کرێکارانی کوردستان رەت کردەوە بەڵام بڕیاری دادوەر بە پێی بڕوا بە شایەت کە لە ژێر ئەشکەنجە شایەتی دابوو درا و لەیلا زانا و ئەوانی دیکە بۆ ١٥ ساڵ زیندان مەحکوم کران. لە کاتێک دا کە بڕیار درا، لەیلا زانا وتی: ئەمە پیلانە. ڕوون ئاشکرایە کە من چیم. من هیچکام لەم تاوانانە قەبوڵ ناکەم. وە ئەگەر ئەمانە ڕاست بوایە من بەرپرسیاری هەموویانم وە ئەستۆ دەگرت، هەرچەند بە نرخی ژیانم تەواو دەبوو. من بەرگریم لە دێموکراسی، مافی مرۆڤ و برایەتیم لە نێوان خەڵک کردۆ و بەردەوام هەوڵی بۆ دەدەم تا ئەو کاتەی کە زیندوو بم. رێکخراوی نێونەتەوەیی ئەمنستی لەیلا زانای بە زیندانی ویژدان ناساند. ئەو لە ساڵی ١٩٩٤ی زایینی خەڵاتی رافتۆی پێ بەخشرا و لە ساڵی ١٩٩٥ی زایینی دا خەڵاتی ساخارۆفی لە لایان پارلەمانی ئەورووپا پێ درا. لەیلا زانا هەروەها خەڵاتی بروونۆ کرێسکای پێ بەخشرا. لەیلا زانا لە ساڵی ١٩٩٨ی زایینی بڕیاری زۆرتری لە سەر درا بە هۆی ئەوە نامەیەکی نووسیبوو کە بۆچوونی جیاخوازی تێدا بوو و لە یەکێک لە ڕۆژنامەکانی کوردی دا بڵاو ببۆوە.هاوکات کە لە زیندان دابوو، پەرتووکێکی بڵاو کردەوە لە ژێر ناوی نووسین لە زیندان را.


بە پێی داواکاری بەردەوامی تورکیا بۆ بە ئەندام-بوونی لە یەکێتی ئەورووپا دا، یەکێتی ئەورووپا بەردەوام بۆ ئازادی لەیلا زانا لە سەر بنەمای مافی مرۆڤ هەڵوێستیان دەربڕی و بۆ ڕوونتر-کردنی هەڵوێستی خۆیان، خەڵاتی ساخارۆفیان لە ساڵی ١٩٩٥ی زایینی بە لەیلا بەخشی. لە ساڵی ٢٠٠١ی زایینی دادگای مافی مرۆڤی ئەورووپا پاش لێکۆڵینەوەی خۆی بڕیاری دژ بە حکومەتی تورکیا دا، هەر چەند تورکیا ئەم بڕیارەی بە فەرمی نەناسی. لە ساڵی ٢٠٠٣ی زایینی بە پێی یاسای نوێ دەبا پێداچوونەوە بە سەر بڕیاری دادگای تورکیا کرابا. لە ساڵی ٢٠٠٢ی زایینی خاویەر کۆرکویرا، فیلم-چێکەری سپانی فیلمێکی لە ژێر ناوی گەڕانەوە لە جیهان را سازکرد و کێشەی لەیلا زانای خستە بەر لێکدانەوە. لە آوریلی ساڵی ٢٠٠٤ی زایینی لە دادگایەک دا کە تاوانباران بەشداری نەبوون، تۆمەتەکان و حوکمەکان دووپات بوونەوە. لە مانگی ژۆئەنی ساڵی ٢٠٠٤ی زایینی، پاش داوای دادوەری باڵا بۆ پێداچوونەوەی بڕیاری دادگا، حوکمی ئازاد کردنی لەیلا زانا و ئەوانیتر درا. لە ژانواری ساڵی ٢٠٠٥ی زایینی، دادگای مافی مرۆڤی ئەورووپا بڕی ٩٠٠٠ ئەورۆی بە لەیلا و هاوڕێیانی بەخشی کە لە لایان وڵاتی تورکیا دەبوایە درابا، بە هۆی ئەوە کە تورکیا مافی ئازادی دەربڕینی لێ پێشێل کردبوون.


پاشان لەیلا زانا و ئەوانیتر ڕێکخراوی نوێ خۆیان لە ژێر ناوی بزوتنەوەی دێموکراتیکی کۆمەڵگە ڕاگەیاند. لە ١٧ی ئەوتی ساڵی ٢٠٠٥ی زایینی، پارتی ئەنجومەنی دێموکراتیک ( دە تە پە ) بەتێکەڵ-بوونی حیزبی دێموکراتیکی گەل و دە تە هە دامەزرا. لە ساڵی ٢٠٠٧ی زایینی را لەیلا زانا وەک چالاکوانی مافی مرۆڤ لە تورکیا لە حیزبی نوێ دا دەستی بە کار کرد کە لە ساڵی ٢٠٠٥ی زایینی دامەزرابوو. لەیلا زانا وەک فکرەیەک بۆ نوێ-کردنەوەی ڕێکخستنی تورکیا، پێشنیاری ئەوەی دا کە تورکیا لە دابەشکردنی پارێزگاکان دا لە شێوەی فێدراڵی کەڵک وەربگرێ و یەکێک لەپارێزگاکان ناوی کوردستان بێ، کە ئەمە باسێکی هاڵۆزی لێ ساز بوو. لەیلا زانا لە آپریلی ساڵی ٢٠٠٨ بۆ ماوەی دوو ساڵ زیندان لە لایان حکومەتی تورکیا مەحکوم کرا بە تۆمەتی ئەوە کە چەمکی تێرۆریزمی بڵاو کردۆتەوە بە وتنی ئەمە کە: کوردەکان سێ سەرۆکیان هەیە، مەسعود بارزانی، جەلال تاڵەبانی و عەبدۆللا ئۆجالان. مەسعود بارزانی سەرۆکی هەرێمی کوردستانە لە عێراق دا، جەلال تاڵەبانی سەرۆک کۆماری کوردە لە عێراق و عەبدۆللا ئۆجالان سەرۆکی پەکەکە لە تورکیایە کە زیندانیە. لە دێسەمبری ٢٠٠٨ی زایینی حوکمی ١٠ ساڵ زیندان بۆ لەیلا زانا لە لایان دادگای تورکیاوە بڕاوە.


دادگا بڕیاری دا کە لەیلا زانا یاساکانی تورکیای پێشێل کردۆ و هەیئەتی کەیفەری تورکیا لە ٩ وتار لە سەر ئەم بڕیارە دوا. کۆمیسیۆنی یەکگرتوویی تورکیا-ئەوروپا و کۆمەڵگەی نێونەتەوەیی بۆ چالاکی ڕامیاری، دژایەتی خۆیان بە توندی لە بەرانبەر حوکمی دە ساڵ زیندانی لەیلا زانای دەربڕی. لەیلا زانا ئەم وتارەی لە EUTCC پێشکەش کرد: پەروەندەی من دژایەتی دەگەڵ ئازادی بیر و ڕایە و ئەمە دەسەلمینێت کە هەڕەشە لە سەر هەر کوردێک لە تورکیا دا هەیە. بڕیاری دادگا شێوەیەکی دیکەیە لە سەرکوت-کردن- دەم-بەستن و تەنبێ-کردنی کوردەکان. فکری زاڵ بە سەر وڵاتی تورکیایە کە لە ڕێگەی نادێموکراتیک و سەرکوتکرانە و بڕیاری نا-عادڵانە بە واتای ڕێگا چارە بۆ ئاشتی ڕامیاری و کۆمەڵایەتی کەڵک وەردەگرێت. بەڵام سەرەڕای ئەوەش، خەڵک بۆ مافەکانی پێناسە-کراوی خۆیان، بەردەوام تا هەر چەند کە کات بخایەنێت، خەبات دەکەن. لە ڕێکەوتی ٢٨ی ژانویەی ساڵی ٢٠٠٩ی زایینی، لە دادگای باڵای چوارەمی جەنایاتی دیاربەکر، لەیلا زانا بۆ ماوەی ١٥ مانگ بڕیاری زیندانی لە سەر درا بە هۆی ئەم وتارەی کە لە زانکۆی لەندەن پێشکەشی کردبوو.


لە دێسەمبری ساڵی ٢٠٠٩ی زایینی، دەتەپە بە تاوانی پێوەندی دەگەڵ پەکەکە نایاسایی ڕاگەیاندرا و و لەیلا زانا و ئەحمەد تورک و ئایسەل تووغلوک و نورەددین دەمیرتاش و سەلیم ساداک و ٣٠سیاسەتوانی دیکەی کورد بۆ ماوەی ٥ ساڵان مافی چالاکی سیاسیان لێ وەرگیرا. لە ٧ی ئاپریلی ٢٠١٠ی زایینی، دادگای تورکیا لەیلا زانای بە تۆمەتی بڵاوکردنەوەی فکری تێرۆریستی بۆ ماوەی ٣ ساڵ حوکمی زیندان داوە. بەڵام لە دواییدا بە هۆی پشتیوانی نەتەوەی کرد و پێداچوونەوەی حوکمی دادگا، لەیلا ئەو سێ ساڵەی لە سەر لاچوو. حەوتوویەک پێش لەیلا زانا لە دووهەمینکۆنفرانسی ژنانی کورد لە هەولێر بەشداری کرد. ٢٤ی مەی ٢٠١٢ی زایینی لەیلا زانا لە لایەن لقی پێنجی دادگای سزای باڵای دیاربەکر بە تۆمەتی پاڵپشتی لە پ.ک.ک بە ١٠ سال زیندان حوکم دراوە (پ.ک.ک پارتێکی کوردییە کە خەبات بۆ عەداڵەت و مافی مرۆڤی کورد دەکا، لە کاتێکدا حکومەتی تورکیا بە ڕێکخراوێکی تێڕۆریستی ناو دەبا). ئەمە ڕاستی ڕەوشی کوردانە. کاتێک کە سیاسەتوانانی کورد سەبارەت بە مافی خۆیان قسە دەکەن، حکومەتەکانی عێراق، تورکیا، سوریا وعێراق هەوڵ دەدەن تا بە تۆمەتی ساختە و ناڕاست، ماف و هێزیان پێشێل بکەن.

منبع : ئاوات

behnam5555 08-06-2013 06:39 PM

پاشاکانی ماد (فرەڤەرتیش و کەیخەسرەو)
 

پاشاکانی ماد (فرەڤەرتیش و کەیخەسرەو)


فرەڤەرتیش :
فرەڤەرتیش
پاش دیاکۆ دەسەڵاتی گرتە دەست و بۆ ماوەی ٢٢ ساڵ لە نێوان ساڵانی ٦٥٥ و ٦٣٣ حوکمی گێڕا. لە کاتی ھاتنە سەرتەختی فرەڤەرتیش، ھۆزی سەکا کە تیرەیەکی شەڕانی و جەنگاوەر بوون لە دەوروبەری زەریای ورمێدا دەژیان. پارسەکانیش لە باشوور دەژیان. فرەڤەرتیش ھەردەم ھەوڵی دەدا کە سنوورکەی ئیمپراتۆریی ماد بەربڵاوتر بکا، ئەوە بوو ھێرشی بردە سەر پارسەکان و مەڵبەندەکەیانی خستە ژێر دەسەڵاتی خۆی و قەڵەمڕەوی ئیمپراتۆریی مادی بەرینتر کرد. بەڵام ئەو لە خولیای ئەوەدا بوو کە ھێرشیش بەرێتە سەر ئیمپراتۆریی ئاشوور و کۆتایی بە زۆڵم و ستەمی ئاشووریەکان بێنێ و گەلێ نەتەوە کە ناچار بوون باج و پیتاک و سەرانە بە ئاشووریەکان بدەن لە ژێری ئەو بێدادییەدا ڕزگار بکات.سوپایەکی گرانی کۆ کردەوە و بەرەو نەینەواپایتەختی ئاشوووریەکان کەوتە ڕێ. ھەواڵ گەیشتە ئاشووریەکان، ئەوان لە پێشەوە بەرپەرچی مادەکانیان دایەوە. سەکاکانیش کە لە دەوروبەری زەریای ورمێدا دەژیان و ھاوپەیمانی ئاشووریەکان بوون، سوپایەکی گرانیان لە پشتەوە خستەڕێ بۆ ھێرش‌بردنە سەر مادەکان و پشتیوانی لە ئاشووریەکان. ماوەیەکی دوورودرێژ گەلێ شەڕی قورس و گران لەو نێوەدا کرا. مادەکان کەوتبوونەگەمارۆی سەکاکان و ئاشووریەکانەوە.لە یەکێ لەو شەڕانەدا لە ساڵی ٦٣٣ی پێش زایین فرەڤەرتیش کوژرا و دەوڵەتی ماد کز بوو و سەکاکان کە ھەلیان بە لەبار دەزانی کەوتنە داگیرکرتن و تاڵان‌کردنی مەڵبەندی مادەکان. ئەوان نزیکەی ٢٨ ساڵ ھەتەران و تەتەرانیان لە وڵاتی ماددا دەکرد و کەوتبوونە کوشتوبڕی مادەکان.


ھەڤەخشترە (کەیخەسرەو):
پاش کوژرانی فرەڤەرتیش، کوڕەکەی کە ناوی ھەڤەخشترە یان بە کوردیکەیخەسرەو بوو دەسەڵاتی گرتە دەست. دیارە ئەو کێشەی زۆری لەگەڵ سەکاکان ھەبوو. ھەڤەخشترە پێشەوایەکی لەبار و لە بەڕێوەبردنی کاروباری وڵات‌دا سەرکردەیەکی بێ‌وێنە بوو. ئەو بۆ ئەوەی کە بتوانێ بەرەنگاری سوپای دوژمن بێت، سوپایەکی ڕێک‌وپێکی کۆکردەوە و پسپۆڕانە باری‌ھێنان. سوپایەک بریتی لە سوارە و پیادە. سوارەکانیان شانیان لە شانی سوارەکانی ئاشووری دەدا و پیادەکانیان لە تیرھاویشتن بێ‌وێنە بوون و بە تیروکەوان و نێزە چەکدار بوون. لەبەر ئەوەی کە وڵاتی ماد جێگەیەکی لەبار بۆ پەروەردەی ئەسپ بوو و مادەکان ھەر لە منداڵییەوە شارەزای ئەسپ‌سواری و تیرھاویشتن بوون، کاری ھەڤەخشترە ئاسانتر دەبوو بۆ پێک‌ھێنانی سوارەیەکی خاوەن ئەزموون. ھەڤەخشترە توانیی جەنگاوەرانی ئازا و بەجەرگی وا بار بێنێ کە لە ھیچ شتێ نەترسن. ھەر بەیارمەتیی ئەو سوپا نەبەزە توانیی سەکاکان کە دەمێک بوو لە وڵاتی ماددا کەوتبوونە تاڵان و کوشتوبڕ تێک بشکێنێ و لە وڵات وەدەریان نێ. بەوجۆرە تۆڵەی باوکی و وڵاتە تاڵان‌کراوەکەی مادی لە سەکاکان کردەوە. پاشانیش لەگەڵ نەبوو پۆلاسار پاشای بابل کە پێشتر بە یارمەتیی مادەکان سەربەخۆیی خۆیان بەدەست ھێنا بوو، یەکی گرت و بە سوپایەکی گرانەوە ھێرشی بردە سەر ئاشووریەکان و شاری نەینەوای لە ٦١٢ی پێش لە زاییندا گرت کە پایتەختی ئاشووریەکان بوو.ساراکوس )سەنا خەریب) کە پاش مەرگی ئاشوور بەنیپال ببووە پاشای وڵاتی ئاشوور، کە دی بەرگەی مادەکان ناگرێ ئاگرێکی گەورەی ھەڵکرد و خۆی و خاووخێزانی خستە ناو ئاگرەکە و بەوجۆرە چرای تەمەنی ھەزار ساڵەی ئیمپراتۆریی ئاشوور کوژرایەوە.لە سەردەمی ھەڤەخشترەدا وڵاتی ماد گەلێک پەرەی سەند. ھەڤەخشترە بە تێگەیشتوویی و زانایی خۆی خزمەتی گەورەی بە مادەکان کرد. ئیمپراتۆریی ماد لە سەردەمی ئەودا زۆر بڵاو و بەرین ببوەوە. ھەڤەخشترە لە ساڵی ٥٨٤ی پێش زایین کۆچی دواییی کرد.

منبع :ئاوات

behnam5555 09-27-2013 05:22 PM

شه‌ریف پاشا
 

شه‌ریف پاشا

ناوی‌ محه‌مه‌د كوڕی‌ سه‌عید پاشای‌ كوڕی‌ حسێن پاشای‌ كوڕی‌ ئه‌حمه‌د ئاغای‌ خه‌ندانه‌. بنه‌ماڵه‌ی‌ خه‌ندان هاوكارێكی‌ نزیكی‌ پاشاكانی‌ بابان بووه‌و دوای‌ كۆتایی‌ هاتنی‌ ده‌سه‌ڵاتی‌ بابانه‌كان. له‌ ناوه‌ڕاستی‌ سه‌ده‌ی‌ نۆزده‌هه‌مدا سه‌عید پاشا چۆته‌ ئه‌سته‌مبوڵ.

شه‌ریف پاشا كه‌ هاوپۆلی‌ شێخی‌ نه‌مر بووه‌ له‌ حوجره‌كه‌ی‌ خواجه‌ ئه‌فه‌ندیدا، له‌ ئه‌سته‌مبوڵ درێژه‌ به‌خوێندن ئه‌دات و له‌وێ‌ ئیتاڵی‌ و فه‌ره‌نسی‌ و یۆنانی‌ فێر ئه‌بێت. ساڵی‌ 1885 ئه‌چێته‌ پاریس و خوێندنی‌ عه‌سكه‌ریی‌ ته‌واو ئه‌كات و ئه‌بێ‌ به‌ ژه‌نه‌ڕاڵ.
ساڵی‌ 1890 خێزان پێكه‌وه‌ ده‌نێت. هاوسه‌ره‌كه‌ی‌ كچی‌ عه‌باس حیلمی‌ و ئامۆزای‌ مه‌لیك فاروقی‌ پاشای‌ میسره‌. ساڵی‌ 1898 ده‌كرێته‌باڵیۆزی‌ ده‌وڵه‌تی‌ عوسمانی‌ له‌ سوید. ساڵی‌1908 ئه‌گه‌ڕێته‌وه‌ ئه‌سته‌مبوڵ و له‌گه‌ڵ ئه‌مین عالی‌ به‌درخان و شێخی‌ شه‌مزینی‌دا كۆمه‌ڵه‌ی‌ "ته‌عالی‌ و ته‌ره‌قی‌ كورد" دائه‌مه‌زرێنێت. لێره‌وه‌ كه‌سایه‌تی‌ شه‌ریف پاشا وه‌ك سیاسه‌تمه‌دارێكی‌ كورد په‌روه‌ر به‌رجه‌سته‌ ئه‌بێت.

له‌سه‌ر ئه‌م هه‌ڵوێسته‌ ئیتیحادییه‌كان پشتی‌ تێ‌ ئه‌كه‌ن وهیچ پۆستێكی‌ ئیداری‌ ناده‌نێ‌. ساڵی‌ 1909 له‌ پاریس حزبی‌ "رادیكالی‌ عوسمانلی‌" دائه‌مه‌زرێنێت و هه‌ر هه‌مان ساڵیش گۆڤاری‌ "مه‌شرووتییه‌ت" له‌ پاریس ده‌رئه‌كات. ئه‌م گۆڤاره‌، ئه‌وه‌ی 55 ژماره‌ی‌ لێ‌ ده‌رچووه‌، بانگه‌واز بۆ دامه‌زراندنی‌ ده‌وڵه‌تێكی‌ ده‌ستووری‌ په‌رله‌مانی‌ ئه‌كات له‌و بیروباوه‌ڕه‌ی‌ شه‌ریف پاشاوه‌ سه‌رچاوه‌ی‌ گرتووه‌ كه‌ مافی‌ هه‌موو نه‌ته‌وه‌و كۆمه‌ڵه‌یه‌كی‌ ژێر ده‌سته‌ ته‌نیا له‌ ده‌وڵه‌تێكی‌ دیموكرات و ده‌ستووریدا پارێزراوه‌.

ساڵانی‌ جه‌نگی‌ یه‌كه‌می‌ جیهانی‌ شه‌ریف پاشا چالاكییه‌كی‌ ئه‌وتۆی‌ نه‌نواندو خۆی‌ بۆ رووداوه‌كانی‌ پاش جه‌نگ ئاماده‌كرد به‌و هیوایه‌ی‌ بتوانێ‌ له‌بارودۆخێكی‌ گونجاوتردا داكۆكی‌ له‌ مافی‌ نه‌ته‌وه‌كه‌ی‌ بكات. له‌ كۆتایی‌ حوزه‌یرانی‌ ساڵی‌ 1918 دا له‌ شاری‌ مارسیل چاوی‌ به‌ "سێر پێرسی‌ كۆكس" كه‌وت و داوای‌ لێ‌ كرد وه‌ك كاربه‌ده‌ستێكی‌ حكومه‌تی‌ بریتانیا چاره‌نووسی‌ نه‌ته‌وه‌ی كورد پشت گوێ‌ نه‌خات.

گه‌وره‌ترین چالاكی‌ سیاسی‌ شه‌ریف پاشا له‌ مانگی‌ ئازاری‌ 1919دا ده‌ركه‌وت، ئه‌و كاته‌ی‌ كه‌ به‌ناوی‌ نوێنه‌رێكی‌ متمانه‌ پێ‌ به‌خشراوی‌ كورده‌وه‌ یاداشتێكی‌ پێشكه‌شی‌ كۆنگره‌ی‌ ئاشتی‌ پاریس كردو نه‌خشه‌ی‌ كوردستانی‌ گه‌وره‌ی‌ كرد به‌ پاشكۆی‌ یاداشته‌كه‌ی‌ و داوای‌ كرد ده‌وڵه‌تێكی‌ سه‌ربه‌خۆ بۆ كورد دابمه‌زرێ‌.

ئه‌م یاداشته‌ی‌ شه‌ریف پاشا بووبه‌ بنه‌مایه‌ك بۆ چه‌سپاندنی‌ مافه‌كانی‌ گه‌لی‌ كورد له‌ په‌یمانی‌ سیڤه‌ردا كه‌ مانگی‌ ئابی‌ ساڵی‌ 1920 په‌سه‌ند كرا. سێ‌ ساڵ پاش ئه‌وه‌و له‌ كۆنفرانسی‌ لۆزان دا هه‌موو ئاواته‌كانی‌ شه‌ریف پاشا هه‌ره‌سیان هێنا. ئه‌م زوڵمه‌ گه‌وره‌یه‌ كارێكی‌ خراپیان كرده‌ سه‌ر باری‌ ده‌روونی‌ ئه‌م سه‌ركرده‌ لێهاتووه‌ی‌ كوردو رووبه‌ڕووی‌ قۆناغێكی‌ خه‌ته‌رناكی‌ ژیانی‌ پڕ نائومێدی‌ و چه‌رمه‌سه‌ری‌ بووه‌وه‌.

ئه‌م گه‌وره‌ پیاوه‌ی‌ كورد، شه‌ریف پاشای‌ خه‌ندان، له‌ كۆتایی‌ ساڵی‌ 1945دا له‌ ئیتاڵیا كۆچی‌ دواییكرد و له‌ گۆڕستانی‌ قاهیره‌ گۆڕ غه‌ریب بوو.



behnam5555 09-27-2013 05:26 PM

شێخ مه‌حموودی حه‌فید
 

شێخ مه‌حموودی حه‌فید

شۆڕشگێڕی ناوداری كورد و پاشای كوردستان شێخ مه‌حموودی كوڕی شێخ سه‌عیدی كوڕی شێخ محه‌مه‌دی كوڕی كاك ئه‌‌‌حمه‌دی شێخ له ڕۆژی 1956.10.09دا له یه‌كێك له نه‌خۆشخانه‌كانی به‌غدا كۆچی دوایی كرد و ته‌رمی پیرۆزی به‌ڕیزێكی زۆر له‌ناو ئاپۆڕه‌ی خه‌ڵكی دڵسوزی شێخی نه‌مر و كورد و كوردستان له ته‌نیشت گۆڕی كاك ئه‌حمه‌دی شێخ له مزگه‌وتی گه‌وره‌ی سلێمانی به‌خاك سپێدرا.
ئه‌م كه‌سایه‌تییه مه‌زنه‌ی كورد له‌ساڵی 1881دا له‌سلێمانی له‌دایكبوووه، زانستی شه‌ریعه‌ت و فیقهـ و داڕشتن و بنچینه‌ی ته‌سه‌وفی خوێندووه و له‌ساڵی 1904دا له‌گه‌ڵ شێخ سه‌عیدی باوكی سه‌ردانی ئه‌سته‌مبوڵیان كردووه و چاویان به‌سوڵتا عه‌بدولحه‌میدا كه‌وتووه و ڕێزێكی زۆریان لێنراوه.


كاتێك له ده‌سه‌ڵاتی عوسمانی له‌ دوا دوای جه‌نگی یه‌كه‌می جیهانی له‌ ناوچه‌ی سلێمانی هۆزه‌كانی خۆی ده‌كێشێته‌وه، شێخ مه‌حموود له 1918.11.15دا میرییه‌كی كوردی له كوردستانی باشوور داده‌مه‌زرێنێ، له‌م هه‌نگاوه‌یدا "مه‌یجه‌ر نۆئێل"ی فه‌رمانڕه‌وای ڕامیاری به‌ریتانیا له كوردستان پشتگیریی ده‌كات و حه‌ز ده‌كات كورد ده‌سه‌ڵاتێكی ڕامیاری خۆی هه‌بێ و جودابێ له ئێراق.

"ستیڤن لۆنگریك له په‌رتووكه‌كه‌ی "ئێراق له 1900 - 1950"دا له‌باره‌ی فه‌رمانڕه‌وایی شێخ مه‌حمووده‌وه ده‌ڵێ:‌"ده‌سه‌ڵاتی فه‌رمانڕاویی شێخ مه‌حموود ناوچه‌كانی هه‌ڵه‌بجه و سلێمانی تا ده‌گاته ڕ‌ه‌واندزی گرته‌وه و ماوه‌یه‌كیش كۆیه و ناوچه‌كه‌یشی سه‌ربه میرییه‌كی شێخ بوون و به‌ده‌یان سه‌رۆك خێڵی كوردی كه‌وتنه پاڵی و كوردی بووه زمانی فه‌ڕمیی میرییه‌كه‌ی و فه‌رمانبه‌ری له كورد به‌ولاوه كه‌سی تر نه‌بوون."
شێخ مه‌حموود هه‌ستی ده‌كرد به‌ریتانیا به‌دڵ‌ له‌گه‌ڵ‌ كورد نییه و ورده‌ ورده له‌ په‌یمان و به‌ڵێنه‌كانی، كه به‌كوردی دابوون پاشگه‌ز ده‌‌ێته‌وه، بۆیه له ڕۆژی 21ی مایسی 1919دا سه‌ربه‌خۆیی ده‌سه‌ڵاته‌كه‌ی ڕاگه‌یاند و ئینگلیزه‌كانی له سلێمانی و ناوچه‌كانی وه‌ده‌رنا و هه‌ندێكیشی به‌دیلگرتن.
به‌ڵام پێنه‌چوو ئێنگلیزه‌كان هێزێكی چه‌كداری گه‌وره و گرانی خۆیان كۆكرده‌وه و له‌ قۆڵی كه‌ركووكه‌وه به‌ره‌و سلێمانی هاتن و له ده‌ربه‌ندی بازیان به‌له‌شكری خۆبه‌ختكاری شێخ مه‌‌‌حموود گه‌یشتن، به‌ چه‌كی نوێ له كوردیان داو له ئه‌نجامدا شێخی نه‌مر له په‌نا به‌رده قاره‌مان به برینداری به‌دیلگیراو بردرا بۆ به‌غدا و دادگای سه‌ربازی فه‌رمانی له‌سێداره‌دانی دا، به‌ڵام دوایی بیریان له‌وه‌كرده‌وه، گه‌ر شێخ مه‌حموود بكوژرێ باری كوردستان پتر ئاڵۆز ده‌بێ و شێخیش دیله‌كانی ئێنگلیزی نه‌كوشتوون و هێرشێ نه‌كردۆته سه‌ر سوپای به‌ریتانیا، به‌ڵكو له‌باری به‌رگری له خۆكردن دابووه، بۆیه بڕیاریان دا فه‌رمانی سزاكه‌ی سووك بكرێ و دوور خرێته‌وه بۆ هیندستان.

له‌پاش دوورخستنه‌وه‌ی شێخ مه‌‌حموود له سلێمانی، باری ئاسایشی كوردستان پتر تێكچوو، بۆیه به‌ریتانیا بیری له هێنانه‌وه‌ی ئه‌و پاشایه‌ی كوردستان كرده‌وه بۆ دامركاندنه‌وه‌ی ئه‌و په‌شێوییه، وابوو ئێنگلیزه‌كان له‌دوا دوای مانگی ئه‌یلوولی ساڵی 1922دا شێخ مه‌حموودیان هێناوه كوردستان و پێشوازییه‌كی گه‌رمی لێكراو ناوی نا پاشای كوردستان و له‌مانگی تشرینی دووه‌می 1922دا میرییه‌كی نوێ دامه‌زراند و میری به‌ریتانیا و مه‌لیكی ئێراق فه‌یسه‌ڵی یه‌كه‌م دانیان پێداهێنا.
به‌ڵام ئه‌م جاره‌ش به‌ریتانیا له‌گه‌ڵ كورد سه‌ر ڕاست نه‌بوو، به‌تایبه‌تی كه په‌یمانی سیڤه‌ر پووچه‌ڵكرایه‌وه و له‌شوێنی ئه‌و په‌یمانی لۆزان له 1923.07.24دا له‌گه‌ڵ توركیا كه‌مالی مۆركرا، دووباره له میریه‌كه‌ی شێخ مه‌حموود دراوه و ماوه‌یه‌ك پاشا مه‌حموود چووه چیای سورداش و دوایی گه‌ڕایه‌وه سلێمانی.
به‌ڵام له‌ساڵی 1924دا سوپای ئێراق به پشتگیری تانك و تۆپ و فڕۆكه‌ی به‌ریتانیا سلێمانی داگیركرد و ئه‌ندامی به‌ریتانیا خودموختاریش بۆ كورد ڕه‌وانه‌بینی ته‌نیا ئه‌و مافه‌ی دا به‌ كورد، "كه فه‌رمانبه‌ره‌كانی كوردستان كوردبن یا كوردی زان بن و زمانی كوردی بكرێ به‌زمانی فه‌ڕمی له‌ناوچه‌كه‌دا."
ئه‌مه‌یش به‌نامه‌یه‌كی فه‌ڕمی بۆ شێخ مه‌حموود ناردوو تێیدا نووسی له‌وه زیاتر چی دیكه‌تان پێ نادرێ.
دوا ڕاپه‌ڕینی شێخ مه‌حموود له‌دژی میری ئێراقی ژێر چاودێری به‌ریتانیا له‌دوای شه‌ڕه‌كه‌ی به‌رده‌ركی سه‌رای سلێمانی و كوشتنی ده‌سته‌یه‌ك له‌خۆپیشانده‌ران بوو، كه ئه‌و ساكه له‌دیوی كوردستانی ئێران له (پیران) داده‌نیشت، كه هه‌واڵی ئه‌و ڕاپه‌ڕینه‌ی میلله‌تی زانی، هاته دیوی پێنجوێن و ئه‌و ناوچه‌یه‌ی ئازادكرد و پیاوماوقوڵی ئه‌و ناوه‌ی كۆكرده‌وه‌ و به‌هه‌موویان له‌سه‌ر ڕاسپارد‌ه‌ی شێخی نه‌مر یادداشتێكی توندیان بۆ نوێنه‌ری به‌ریتانیا له‌به‌غدا نووسی و داخوازییه‌كانی گه‌لی كوردیان تێدانووسی، كه بریتی بوون له مانه‌ی خواره‌وه:
1. دامه‌زراندنی وڵاتێكی كوردی له زاخۆوه تا پشتی خانه‌قین و هیچ عه‌ره‌بێك نه سه‌رباز نه سیڤیل له‌م شوێنه‌دا نه‌مێنێ.
2. ئه‌م ناوچه‌یه واته "كوردستان" له‌ژێر چاودێری به‌رتیانیا دابی تاكو كۆمه‌ڵی ئه‌قوام (عصبه الامم) بڕیارێكی له‌سه‌ر ده‌دات.
3. به‌ڕه‌ڵڵاكردنی ئه‌و كه‌سانه‌ی به‌هۆی (شه‌ڕی به‌رده‌ركی سه‌را)وه گیراون و دوورخراونه‌ته‌وه بگه‌ڕێنرێنه‌وه شوێنی خۆیان.
4. هه‌ر ئه‌فسه‌ر و فه‌رمانبه‌رێكی كورد له وڵاتی عه‌ره‌بستاندا هه‌یه بنێردرێنه‌وه بۆ كوردستان.
له‌گه‌ڵ پێشكه‌شكردنی ئه‌م یادداشته، ده‌سته‌یه‌ك له ئه‌فسه‌رانی كورد له‌ سوپای ئێراق هاتنه‌ده‌ر و چوونه پاڵ بزووتنه‌وه‌كه‌ی شێخی نه‌مر له‌وانه "مه‌حموود جه‌وده‌ت، حه‌مید جه‌وده‌ت، كامیل ‌حه‌سه‌ن" هه‌روه‌ها "ماجید مسته‌فا"ش خۆی ئاماده‌كرد بۆ گۆڕپانی جه‌نگ له پێناوی سه‌رخستی داخوازییه‌كانی كورد.
كاتێك كه شێخ مه‌حموود هیچ وه‌ڵامێكی به‌ده‌ست نه‌گه‌یشت، له‌ ئاوباریك له‌وته شه‌ڕێكی قورس له‌گه‌ڵ سوپای ئێراق، به‌ڵام له‌به‌ر ناهاوكوفی له‌چه‌ك و ته‌قه‌مه‌نی و هێزی شه‌ڕكه‌ر بۆیه شێخی نه‌مر ناچاربوو له ڕۆژی 1931.05.13دا خۆی به‌ده‌سته‌وه‌بدات و بردار بۆ به‌غدا و سه‌ماوه و له‌دواییدا بۆ ناسریه، ئینجا گه‌ڕێنرایه‌وه بۆ به‌غدا، تاكو له‌ساڵی 1941دا له‌كاتی شه‌ڕه‌كه‌ی ڕه‌شید عالی گه‌یلانی له‌دژی به‌ریتانیا خۆی له‌ژیانی ده‌ست به‌سه‌ری له به‌غدا ڕزگاركرد و چوو له گوندی "داری كه‌لی" دانیشت دواكاتی ژیانی لێ به‌سه‌ربرد هه‌تا كۆچی دوایی كرد، میلله‌تی كورد هه‌ر به‌پاشای كوردستانیان زانی و گیانی پاكی چووه به‌هه‌شتی نه‌مرانی كورد و كوردستان.



behnam5555 09-27-2013 05:30 PM

لیلا قاسم
 

لیلا قاسم

لیلا قاسم (زاده‌ 1952 در خانقین، اعدام شده‌ 1974 در بغداد)، از چهره‌های مبارز و مخالف رژیم بعث صدام بود که توسط رژیم بعث عراق به دلیل مبارزه برای احقاق حقوق مردم کردستان اعدام شد. وی در بین مردم کرد یک قهرمان و "شهید" محسوب می‌شود.
33 سال قبل دختر مبارز کردی به نام "لیلا قاسم" به چوبه اعدام آویخته شد. لیلا دختری خانقینی بود. او یکی از شجاع ترین زنان آزادیخواه و انقلابی بود که روز چهارشنبه 27 دسامبر سال 1950( بنا به منابعی دیگر در سال 1953) در یکی از روستاهای کرد نشین خانقین به نام "مسفا" چشم به جهان گشود. لیلا در سال 1959 پا به دبستان گذاشت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه اش را در شهر خانقین به پایان رساند و سپس برای ادامه تحصیل در دانشگاه، در سال 170 به بغداد رفت. او دانشجوی رشته جامعه شناسی دانشگاه ادبیات بغداد بود و همه ساله با درجات بسیار بالایی ترم های دانشگاهی اش را پشت سر می گذاشت. لیلا عضو فعال اتحادیه دانشجویان کردستان بود و فعالیتهای زیادی را در این اتحادیه به ثبت رساند.

او در سال 1970 به عضویت پارت دمکرات کردستان در آمد. لیلا یکی از مبارزین سرسخت و مخالف رژیم بعث صدام بود. پس از آغاز جنگ در کردستان در بهار سال 1974 لیلا با همراهی یارانش (جواد، حسن، نریمان و آزاد) فعالیتهای سیاسی زیادی را در بغداد برای رسیدن به خواسته ها و اهداف کرد به انجام رساند و بر علیه رزیم بعث مبارزه کرد.

در 29 آوریل سال 1974 در دانشکده ادبیات بغداد به بهانه فعالیت سیاسی اش برای پارت دمکرات کردستان دستگیر شد و مدتی در زندان وحشتناک "ابوغریب" در سلول انفرادی رژیم زندانی گردید، ولی هرگز لب باز نکرد و اسامی افراد حزب پارت را آشکار نکرد. اینگونه بود که رژیم سرنگون شده بعث حکم دار را برای او و چهار تن از همراهانش بریدند.

لیلا قاسم این دختر شجاع کرد روز دوشبنه، 13 مه سال 1974، ساعت 7 بعدالظهر به دار آویخته شد. چهار تن از یاران آزادیخواه لیلا به نامهای" نریمان فواد مستی"، "حسن محمد رشید"، "آزاد سلیمان میران" و جواد مراد هموندی" که با او در زندان "ابوغریب" به سر میبردند نیز به دست رژیم صدام حسین به دار آویخته شدند.

او در میان آزدیخواهان به "خواهر لیلا" (در زبان کردی به" خوشکه" لیلا) شهرت داشت. لیلا نخستین زن کرد در کردستان عراق بود که به خاطر احقاق حقوق مردم کردستان و فعالیتهای سیاسی اش از طرف رژیم بعث به دار آویخته شد. در حال حاضر مزار این دختر شجاع کرد در گورستان "وادی سلام" در شهر نجف اشرف است. زنان کرد در طول تاریخ نهضت آزادیخواه کردستان همواره در صف اول تلاش و مبارزه بودند و به خاطر آزادی حماسه های زیادی آفریدند و در این راه قربانیان زیادی داده اند.

زنان کرد از هوشیاری سیاسی والایی برخوردارند و از همان ابتدای دهه ششم قرن بیستم یعنی در سال 1960 در کمیته مرکزی پارت دمکرات کردستان عضو بودند و حضوری فعال داشتند.ور در میان مردم کرد یک قهرمان ملی و شهید محسوب می شود. لیلا نمونه بارز و برجسته این نهضت است. او سمبل آزادیخواهی و جنبش زنان کرد است و چون قهرمان و اسطوره ای جاودان، برگ های تاریخ کرد را با خون خود مزین کرد.


م : كتێبخانه ی كوردی ئه وين

behnam5555 09-27-2013 05:34 PM

كه‌ریم خانی زه‌ند
 

كه‌ریم خانی زه‌ند

كه‌ریم خان هه‌ڵكه‌وتووترین ناوداری‌ زه‌ندی-یه‌كانه‌ كه‌ هۆزێكی‌ گه‌وره‌ی‌ عه‌شره‌تی‌ (له‌ك)ه‌ و له‌گوندێكی‌ ناوچه‌ی‌ مه‌لایه‌ر له‌دایكبووه‌.


http://s1.picofile.com/file/76736596...9%86%D8%AF.jpg

ئه‌و كاته‌ی‌ نادر شای‌ ئه‌فشار خاكی‌ لوڕو به‌ختیاری خسته‌ ژێر ركێفی‌ خۆیه‌وه‌، كه‌ریم خان چووه‌ ناو ریزی‌ سوپاكه‌یه‌وه‌و دواتر گه‌یشته‌ پله‌ی‌ سه‌ركرده‌ی‌ سوپا.
پاش له‌ناوچوونی‌ نادرشا، پشێوی‌و پاشاگه‌ردانی‌ ئێرانی‌ گرته‌وه، كه‌ریم خان توانی‌ له‌و باره‌ دژواره‌دا ده‌سه‌ڵاتی‌ زه‌ندییه‌كان دامه‌زرێنێ‌و حوكمی‌ ئێران بكات.
ئه‌م پیاوه‌ گه‌وره‌یه‌ هه‌میشه‌ خۆی‌ به‌خزمه‌تكاری‌ گه‌ل زانیوه‌و هه‌ر له‌به‌ر ئه‌مه‌شه‌ نه‌یهێشت پێیبڵێن پاشا.

له‌ماوه‌ی‌ 33 ساڵی‌ ده‌سه‌ڵاتیدا دادوه‌ریی‌و ئاسایش سه‌رانسه‌ری‌ ئێرانی‌ گرته‌وه‌.
هه‌رچه‌نده‌ كه‌ریم خان نه‌خوێنده‌وار بوو، به‌ڵام له‌ به‌ڕێوه‌بردنی‌ كاروباری‌ ده‌وڵه‌تدا لێهاتوو بووه‌، له‌گه‌ڵ دوژمنه‌كانیا نه‌رم و نیان ‌و لێبوردوو بووه.
ئه‌م سه‌ركرده‌ ناوداره‌ی‌ كورد ساڵی‌ 1779 كۆچیدوایی‌ كردو پاش مردنی‌ جارێكی‌ تر ئاشووب ‌و شه‌ڕ و كوشتار له ‌ئێراندا سه‌ریان هه‌ڵدایه‌وه‌.



behnam5555 09-27-2013 05:38 PM

نادر شاه افشار پادشاه كرمانج
 

نادر شاه افشار پادشاه كرمانج

وی رئیس طایفه افشار و بنیانگذار دودمان افشاریه بود که دوازده سال بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر مشهد بود. او در تاریخ به اسکندر دوم و به ناپلئون ایران مشهور است.

سلطنت نادر
نادر شاه افشار در سال ۱۶۸۸ در ایل افشار از ایلات کرمانج در خراسان به دنیا آمد. اسم اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد
باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید. فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد ولی نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاه طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاه قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید.
شاه طهماسب نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان می رسد آنگاه برای به قدرت رساندن شاه طهماسب با افغانها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.
در سال ۱۷۳۱ به دنبال یک قرارداد بین شاه طهماسب و دولت عثمانی که قسمتی از آذربایجان را به آن دولت وا گزار می کرد نادر، رهبران ایلها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با کمک آنها طهماسب را از سلطنت برکنار گردانیده پسر هشت ماهه او عباس را به جانشینی انتخاب کرد و خود را نایب السلطنه نامید. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت. سپس با استفاده از اوضاع آشفته هندوستان به این کشور لشکر کشید و دهلی را تسخیر کرد. نادر با غنائم فراوان که از غارت هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت و هند را در دست سلاطین مغول هند باقی گذاشت. در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. بعد، از کار خود پشیمان شده بعضی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست کشت. سرانجام شورشها آغاز شد و نادر به سرکوب شورشیان پرداخت اما زمانی که برای رفع یکی از این شورش ها رفته بود شبانه در چادر خود به قتل رسید.

سلطنت نادر
از یکی از مستشرقین نقل شده که اگر فرماندهان خائن سپاهش او را نمی کشتند نادر قصد تسخیر آلمان را نیز داشته است. رد پای جاسوسان و فرستاده های دول غربی در تحریک سرداران او به کشتن وی دیده میشود. در زمانی که صفویان با هجوم افغانها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود: عثمانیها ازغرب و روسها از شمال و اعراب از جنوب و افغانها در داخل و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را به سامان نمود. بعد از نادر، کریمخان (از سرداران نادر) که از طایفه زند بود به قدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریمخان این منطقه را به احترام نادر که او را ولی نعمت خود میدانست در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.

ایران در عهد نادر
در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشتهٔ خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب نشینی کردند. بناهایی که به دستور نادر در مشهد بنا شده اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند. در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می شد. مردم ایران با وجود ظلم و ستم پادشاهان آخر صفوی به این سلسله امید داشتند. وی همچنین سعی داشت با کمک یک انگلیسی به نام دالتون نیروی دریایی ایجاد کند که ناموفق ماند.
جانشینان نادر
نادر زمینه را برای جانشینی مناسب از بین برد. وی بسیاری از اطرافیان خود را از پای درآورد. پس از مرگ وی سرداران او نیز در گوشه و کنار علم استقلال بر افراشتند؛ کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز، احمدخان ابدالی در افغانستان، آزادخان افغان در آذربایجان و حتی محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند. در خراسان نیز علیقلی خان افشار (برادرزاده نادر) بسیاری از اولاد و خانواده نادر را قتل عام کرد و خود را «عادلشاه» نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داده، پسرش آقامحمد خان را مقطوع النسل کرد. اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان، کور و سپس کشته شد. نوهٔ نادر، به نام شاهرخ میرزا را به قدرت رساندند. یکسال بعد، او نیز مخلوع و کور شد اما دوباره به قدرت رسید و با حیله و نیرنگ شاه سلیمان ثانی (از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود) از پای درآمد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد اما فقط بر خراسان که همانگونه که ذکر شد، در واقع به مثابه صدقه ای بود از طرف کریم خان به بازماندگان نادر. پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت. نادر میرزا فرزند شاهرخ پدر پیر و نابینا را بدست خونخواران قاجار رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد و زبانش را بریدند و او را کشتند. بدین سان آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشار از میان برداشته شد.

م : كتێبخانه ی كوردی ئه وين

behnam5555 09-27-2013 05:42 PM

عه‌بدولخالق حوسێنی(ئه‌سیری)
 

عه‌بدولخالق حوسێنی(ئه‌سیری)

شاعیری نه‌ته‌وه‌یی ناوداری كورد عه‌بدولخالق حوسێنی نه‌‌قشبه‌ندی ناسراو به "ئه‌سیری"، له‌ساڵی 1890دا له شاری كه‌ركوك چاوی ژیانی هه‌ڵێناوه‌و له باوه‌شی بنه‌ماڵه‌یه‌كی ئایینی زانست په‌روه‌رده‌دا ژیاوه له گه‌‌شتی خوێندنی مه‌لایه‌تی دا گه‌لێك شاری كوردستانی باشوور و ڕۆژهه‌ڵات گه‌ڕاوه له كۆتایی گه‌شته‌كه‌یدا به‌ڵگه‌نامه‌ی زانستی له كه‌ركووك له مه‌لا عه‌لی حیكمه‌ت سیامه‌نسووری وه‌رگرتووه.


له‌ساڵی 1920دا چۆته ئه‌سته‌مبوڵ و له‌و گه‌شته‌یدا چاوی به نه‌جمه‌دین ئه‌فه‌ندی برا بچووكی و شێخ عه‌بدولقادری شه‌مزینی كه‌وتووه كه‌خه‌ریكی خه‌باتی كوردایه‌تی بوون و له‌سه‌ر ده‌ستی ئه‌وان وانه‌ی خه‌باتی نه‌ته‌وه‌یی فێربوو، بۆیه كه له 1921دا گه‌ڕاوه‌ته‌وه كه‌ركوك و ده‌ستی به خه‌باتی كوردایه‌تی كردووه‌و شیعری نه‌ته‌وه‌یی هۆنیوه‌ته‌وه، تاكو بووته شاعیرێكی ناسراوی كورد و له‌گه‌ڵ شاعیرانی وه‌ك ئه‌حمه‌د موختار جاف و فایه‌ق بێكه‌س و مه‌لای گه‌وره‌ی كۆیه جێی حاجی قادری كۆییان له هۆنینه‌وه‌ی شیعری نه‌ته‌وه‌ی گرتۆته‌وه.

ئه‌سیری له شیعری وه‌سپدا گه‌لێك سه‌رنج تیژبووه‌، به‌ڵگه‌ش بۆ ئه‌وه، ئه‌و هۆنراوه‌ سه‌ركه‌وتووه‌یه‌تی كه له‌سه‌ر وه‌سپی كوردستانی داناوه‌و له گه‌شته‌كه‌ی خوێندنی بۆ كوردستانی ڕۆژهه‌ڵات چاوی به‌و دیمه‌نه جوانانه‌ی نیشتمانه‌كه‌ی خۆی كه‌وتووه، هۆنراوه‌كه‌شی به‌ناوی "بێره كوردستان"ه‌و له سه‌ره‌تاكه‌یدا ده‌ڵێ:

بێره كوردستان عه‌زیزم گه‌رتــــــــــۆ سه‌یرانت ده‌وێ
بتبه‌مه قه‌ندیل ئه‌گه‌ر تۆ گۆڵزاری كوێستانت ده‌وێ!


ئه‌م شاعیره نه‌ته‌وه‌ییه به‌ جه‌رگه‌ی كورد له ته‌مه‌نی 72 ساڵیدا له ڕۆژی 1962.06.18دا كۆچی دواییكرد و له گۆڕستانی شێخ میحه‌دین له كه‌ركوك به‌‌خاكی نیشتمانه‌كه‌ی سپێردرا.


behnam5555 09-27-2013 05:50 PM

مامۆستا زێوەر
 

مامۆستا زێوەر

لەدایکبوون :سلێمانی، کانێسکان -١٨٧٥

مەرگ :١٠ ی تشرینی دووەمی ۱۹۴۸

شوێنی گۆڕ:سلێمانی- گردی سەیوان

ھاوسەر: رەعنا کچی حاجی حەسەن سەلیم ئاغای جوامێر ئاغای پشدەریی، شەمسە کچی حاجی حەمەسووری مەلا قادر
منداڵەکان :زوهرە، حەلاو، جەمیلە، ئامینە، شایستە، مەحموود، حەسەن.


مه‌لا عه‌بدوڵڵای كوڕی مه‌لا محه‌مه‌دی كوڕی مه‌لا ڕ‌ه‌سووڵ ناسراو به "زێوه‌ر" له‌ساڵی 1875 له‌شاری سلێمانی هاتۆته دنیاوه و له سلێمانی و له‌شاره‌كانی كوردستانی ڕۆژهه‌ڵات وه‌ك بانه و مه‌هاباد و له‌كوردستانی باشووریش له هه‌ولێر و كه‌ركووك خوێندوویه‌تی بووه‌ته مه‌لایه‌كی زانا و سه‌ردانی ئه‌سته‌مبووڵی پایته‌ختی ده‌وڵه‌تی عوسمانی كردووه‌و هه‌ڵسوكه‌وتی له‌گه‌ڵ زانا و ئه‌دیبه‌كانی ئه‌و شاره به‌هات و باته كردووه و كه گه‌ڕاوه‌ته‌وه شاری سلێمانی له مانگی تشرینی یه‌كه‌می 1908 دا كراوه به مامۆستای قوتابخانه‌ی "ڕوشدی عه‌سكه‌ری" له سلێمانی و له دوای دامه‌زراندنی میری عێراقیش له ساڵی 1921دا كراوه به مامۆستای قوتابخانه‌ی سه‌ره‌تایی و ماوه‌ی 30 ساڵ نه‌وه‌ی نوێی كوردی فێری خوێندنه‌وه‌و نووسین و وێژه‌ كردووه.
مامۆستا زێوه‌ر شاعیرێكی به‌هره‌داری به‌توانا بووه، له شیعری غه‌زه‌لدا مامۆستایه‌كی باڵاده‌ست بووه و گه‌لێك نموونه‌ی به‌رزی له‌م بابه‌ته ناسكه هۆنیوه‌ته‌وه و یه‌ك له‌ هۆنراوه‌ سه‌ركه‌وتووانه‌ی ئه‌م نموونه‌ی خواره‌وه‌یه‌تی و چه‌ند دێڕێكی لێ ده‌خه‌ینه ڕوو:

تكانی ئابرووی چه‌مه‌نی به‌روویی ئابراره‌وه
شكانی نرخی ئه‌سته‌ره‌ن به‌ زوڵفی موشكباره‌وه

چمه له‌مه‌ی، له نه‌ی، له‌جام، ئه‌گه‌ر به‌له‌نجه بێته‌لام
به‌ڕووی تابداره‌وه، به‌چاوی پڕ خوماره‌وه!


شاعیر له نشتمانی و سروودی پڕ سۆزی قوتابیانیش یه‌كجار لێهاتوو بووه و ئاشقێكی شه‌یدای كوردستان بووه،
بۆیه له هۆنراوه‌یه‌كی نیشتمانیدا كه كراوه به‌ سروود گوتوویه‌تی:

ئه‌ی وه‌ته‌ن چه‌ند خۆشه‌ویستی ڕۆ‌حی شیرینی منی
مه‌زره‌عه‌ری توخمی نه‌شات و باعیسی ژینی منـــی
تیشه‌یێ ناده‌م له‌به‌ردت تۆی كه‌شیرینی منـــــــــی


تاكو له كۆتایی هۆنراوه‌كه‌یدا ده‌ڵێت:

ئاره‌زوو و فیكری سیاحه‌ت ناكه‌م ئیتر ئه‌ی وه‌ته‌ن
تۆ له جێگای قاهیره و تاران و به‌رلینی منــــــی!!


زێوه‌ر جگه له شیعری غه‌زه‌ل و وه‌سف و نیشتمانی و شیعری فه‌لسه‌فه ئامێز، كۆمه‌ڵێك شیعری فێركردنی بۆ قوتابیانی كوردستان داناوه و ده‌توانرێت بووترێت یه‌كه‌مین شاعیری كورده ئه‌م جۆره شیعره فێركردنی دانابێ.
جگە لەزمانی کوردی، زمانی فارسی و تورکی و عەرەبیشی زانیوە و ھۆنراوەی بەھەریەک لەو زمانانە ھەیە.

شاعیر و مامۆستای په‌روه‌رده‌كاری ناسراوی كورد مه‌لا عه‌بدوڵڵای كوڕی مه‌لا محه‌مه‌دی كوڕی مه‌لا ڕ‌ه‌سووڵ، ناسراو به "زێوه‌ر" لە ١٠/١١/١٩٤٨ لە شاری سلێمانی لەتەمەنی ٧٣ ساڵیدا ماڵئاوایی لەم جیھانە کردووە و لە گردی سەیوان نێژراوە. و كه‌لێنێكی گه‌وره‌ی له ناو شاعیره‌ كلاسیكییه‌كانی كورد به‌جێهێشت.
ئەو کاریگەرانەی بەسەر زێوەرەوە دیارن، ئەمانەن:

1.زێوەر ھەر لەتەمەنی لاوییەتیدا دیمەنە ڕەنگاورەنگەکانی کوردستان کارییان کردۆتە سەر دڵ و دەروونی و ھەستی ناسکیان جوڵاندووە.
2.تام و بۆنی شیعرەکانی مەولەوی و نالی لەھەموو دەمارەکانیدا ھاتووچۆیان کردووە و تەلی سۆزیان بزاندووە.
3.دیوانی شاعیرە فارسەکانیش کارییان تێکردووە و ھەستییان جوڵاندووە، وایان لێکردووە کە باوەش بە ئاسۆی شیعردا بکات.
4.ھەروەھا ستەم و زۆرداریی و رۆژگارو چەوساندنەوەی نەتەوەی کورد ئەوەندەی تر دڵییان ھێناوەتە کوڵان و بەرەو کۆشی شیعرییان بردووە و ئیلھامی شیعرییان بەتینتر کردووە.


رووخساری ھۆنراوەکان و ناوەڕۆکی شیعری

ھۆنراوەکانی لەبارەی دڵداری و خەویستی، وەسفی سروشت، کۆمەڵایەتیی، نیشتمان پەروەریی و نەتەوەیی، فێرکردن و ھاندان بۆ خوێندن و پێشکەوتن، فەلسەفە ـەوە بوون، واتە لەڕووی مەبەستەوە دەکرێن بەم جۆرانە:


دڵداریی و خۆشەویستیی

زێوەر وەکو شاعیرەکانی تر لەسەرەتادا دەکەوێتە مەیدانی دڵداریی و خۆشەویستییەوە، لەوبوارەدا ئەسپی خەیاڵی تاوداوە و پەپوولەی ئارەزووی لەڕەنگینترین باخچە نیشتۆتەوە، بیری ورد و خەیاڵی ناسک و سۆزی بەتین لەھۆنراوەکانیدا دیارن، یەکێکە لە شاعیرەکانی ڕیزی پێشەوەی بابەتی ھۆنراوەی دڵداریی لەئەدەبیاتی کلاسیزمی کوردیدا.
ئەمەش نموونەی شیعرێکی دڵداری زێوەر، کە چۆن باس لە یارەکەی دەکات و وەسفی دەکات:


تکانی ئابڕووی چەمەن بەڕووی ئابدارەوە
شکانی نرخی نەستەرەن بەزولفی مشکبارەوە

چمەلەمەی؟ لەنەی! لەچام ئەگەر بەلەنجە بێتە لام
بەڕووی تابدارەوە، بەچاوی پڕ خومارەوە

عەرەق نییە لەعالەما کە لابەرێ لەدڵ غەما
بەغەیری قەترە عارەقێ لەڕووت کە دێتە خوارەوە

نیشانی من، جەمالی تۆ، بەراتی من، ویساڵی تۆ
خەیاڵی من لەخاڵی تۆ، بەعیشوە لێم مەشارەوە

عەزیزەکەی حەبیبی من، نیگارەکەی تەبیبی من
با شەف بەرێ رەقیبی من، وەرە بەسەد ویقارەوە

فیدا خەو و قەدی تۆ، چەمەن بەفەوجی گوڵییەوە
بەبولبول و بەچڵیەوە، بەقومری و چنارەوە


جوانیی سرووشت

زێوەر باسی جوانیی سرووشتی کردووە کەبەدەستی کردگار نەخشاوە، سەیری ئەو دیمەنەی کردووە، کە لەبەرھاردا ھاتۆتە کایەوە، لەم بارەیەوە وتووییەتی:


بنواڕە نەوبەھار و ھەوای تەڕاوەتی
نووسانی پێکەوە لەبی غونچەی حەلاوەتی

ھێنایە شەوق و زەمزەمە، تەیرانی سەر زەمین
سەرما بڕایەوە، ھەموو توندی و سەڵابەتی

ھەورە تریشقە بۆتە سەقا ئاوڕشێن ئەکا
تا سەبزە زاری ئەرز موجەلابێ سەفوەتی

ئەم عەردە مردووە ھەموو ڕۆحی کرایە بەر
گۆڕاوە سەربەسەر ھەموو دونیا قیافەتی

بادی سەبا بەجیلوە قەدی گوڵبەنی لەران
گوڵزاری کردەوە کە بکا شوکری نیعمەتی



م : كتێبخانه ی كوردی ئه وين

behnam5555 09-27-2013 05:52 PM

زندگینامه دکتر فرهاد پیربال
 

زندگینامه دکتر فرهاد پیربال

فرهاد پیربال:شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانی‌اش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت. او آثار بسیار ارزنده‌ای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهش‌های ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهی‌های درون سپید و سپیدی‌های درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند.
رمان‌های "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه‌ داستان‌هایی چون "سیب‌زمینی خورها" و نیز نمایشنامه‌های متعدد و بیست کتاب پژوهشی،‌ از جمله آثار قلمی وی‌ هستند.
پیربال به کار روزنامه‌نگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیده‌ای از اشعار "رمبو"،‌ "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامه‌هایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی می‌کند و در دانشگاه‌های سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرف‌خان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.
فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.
زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستم‌هایی را که بر این قوم رفته، باز می‌تابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه می‌دهد.
پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است.



behnam5555 09-27-2013 05:57 PM

مامۆستا خه‌مین (حەزین)
 

مامۆستا خه‌مین (حەزین)

ئەگەرلاپه‌ڕه‌کانی مێژووی نووسراو ونه‌نووسراوی گه‌له‌که‌مان هه‌ڵبده‌ینه‌وه‌ گه‌لێ زاناوبلیمه‌ت بوونه‌ته‌ ئه‌ستێره‌ی پڕشنگداری فه‌رهه‌نگ وئه‌ده‌بی کورده‌واری و به‌رده‌وام ته‌نانه‌ت له‌ شه‌وه‌ ئه‌نگوسته‌ چاوه‌کاندا ئه‌دره‌وشێنه‌وه‌ ، یه‌کێک له‌و زانا و زاته‌ پاک وبێگه‌ردانه‌ی فه‌رهه‌نگ وئه‌ده‌بی کورده‌واری له‌ناوچه‌ی سه‌قز خوالێخۆش بوو مامۆستا مه‌لاعه‌لی سه‌عدی ناسراو به‌ "خه‌مین" که‌ له‌ ناساندنی ئه‌م جاره‌ماندا سه‌ردانی حو‌جره‌ی هه‌ست وخه‌یاڵی ئه‌که‌ین و ‌شێعری ته‌ڕوپاراوی ئه‌ومامۆستایه‌ هه‌ست پێ ده‌که‌ین.
مامۆستا "مه‌لا عه‌لی سه‌عدی خه‌مین " ساڵ 1300 هه‌تاوی له‌ گوندی "سڵێمان که‌ندی" له‌ ناوچه‌ی فه‌یزوڵڵابه‌گی سه‌قز له‌دایک ده‌بێت ، مامۆستا له‌ ته‌مه‌نی 5 ساڵاندا دایک وبابی کۆچی دوایی ئه‌که‌ن وه‌ک ده‌ڵێن به‌ هه‌تیوی له‌ لای ئامۆزایه‌کی به‌ ناوی "مه‌لا شێخ جه‌لاله‌دین "گه‌وره‌ ئه‌بێت ، له‌ ته‌مه‌نی 7 ساڵیدا ئه‌چێته‌ به‌ر خوێندن و کتێبه‌کانی باوی سه‌رده‌م وه‌ک بوستان وگوڵستان و دیوانی حافز ....له‌به‌رئه‌کات هه‌ر به‌ هۆی ئه‌و تایبه‌تمه‌ندیانه‌ی که‌ مامۆستا شێخ جه‌لاله‌دین له‌ ژیانی خۆیدا هه‌یبوو مامۆستا خه‌مینیش له‌ سایه‌یدا ده‌بێته‌ هۆگری کتێب و تامه‌زرۆی خوێندنه‌وه‌ی کتێبه‌ کۆمه‌ڵایه‌تیه‌کان و بابه‌ته‌ ئه‌ده‌بی یه‌کان که‌ مامۆستا خه‌مین له‌ داوێنی چیاوره‌زوباخی کورده‌واریدا چرۆی هه‌ستی ده‌پشکوێ و له‌ ته‌مه‌نی 10 ساڵیدا یه‌که‌م هه‌ڵبه‌ستی هۆنیوه‌ته‌وه‌ و به‌دوای ئه‌ودا ده‌ست ئه‌داته‌ فێربوونی سه‌رف ونه‌حوی عه‌ره‌بی و هاوکات له‌گه‌ڵ موتالای به‌رهه‌مه‌ئه‌ده‌بیه‌کانی شێعر کتێبه‌ مێژوویی وجوگرافیاکانیش ئه‌خوێنێته‌وه‌ ، له‌ ته‌مه‌نی 18 ساڵیدا کتێبی "یوسف وزڵێخا " وه‌رده‌گێڕیته‌ سه‌ر زمانی کوردی و له‌و وه‌رگێرانه‌دا هۆنه‌ر و ناسک خه‌یاڵی مامۆستا خه‌مین خۆ ئه‌نوێنێ و بۆ شاره‌زایانی هونه‌روئه‌ده‌بی کوردی زیاتر ئاشکرا ئه‌بێت ، وه‌ک خۆی ده‌ڵێ : غه‌زه‌ڵه‌ ته‌ڕوبه‌تازه‌کانی ده‌ورانی لاوی که‌ له‌گه‌ڵ حه‌لاوه‌تی ئه‌وینێکی ئاگراوی وپاک تێکه‌ڵ ببوون ته‌راوه‌تێکی تایبه‌تی یان داوه‌ به‌ شێعره‌کانم "
به‌داخه‌وه‌ به‌شی زۆری ئه‌و به‌رهه‌مه‌ هونه‌ریانه‌ی مامۆستا به‌تاڵان چون هه‌روه‌ک خۆی ده‌ڵێ : شه‌وێک بۆره‌ فه‌قێیه‌کی رووره‌ش له‌ لیباسی میوانێکی له‌ مه‌ردی بێ به‌ش بوه‌ته‌ میوانی و له‌ دڵپاکی مامۆستا که‌ڵکی وه‌رگرتوه‌ و له‌گه‌ڵ چه‌ند کتێبی خه‌تی ونایاب دا به‌دزیه‌وه‌ هه‌ڵی گرتوه‌و هه‌ڵاتوه‌ ، هه‌رچه‌ند مامۆستا زۆر هه‌وڵی دا هه‌تا بیبینێته‌وه‌ به‌ڵام بێ سوود بوو که‌ هه‌ر ئه‌م رووداوه‌ شوێنه‌وارێکی خراپی له‌سه‌ر رۆحیه‌ی مامۆستا خه‌مین دا دانابوو که‌ هه‌تا ماوه‌ی چه‌ند ساڵێک وازی له‌ نووسین وخوێندنه‌وه‌ هێنابوو .
شێعره‌کانی مامۆستا خه‌مین پتر له‌ ده‌هه‌زار دێڕن که‌ زۆربه‌یان کوردین و به‌ شاره‌زابوون له‌ ده‌ستوورزمانی فارسی شێعری فارسیشی هۆنیوه‌ته‌وه‌ و به‌رهه‌می عه‌ره‌بیش له‌ شێعره‌کانیدا دیوانه‌که‌یان بۆن خۆشتر کردوه‌ .
له‌ بابه‌ت زانستی ئاینیشه‌وه‌ مامۆستا دوای ئه‌وه‌ی له‌ خزمه‌ت مامۆستا شێخ جه‌لاله‌دین فێری بابه‌ته‌کانی ئه‌وسه‌ره‌ده‌مه‌ده‌بێت له‌ خزمه‌ت مامۆستای به‌ناوبانگ حاجی مه‌لا سه‌یفه‌دین خانی غه‌فاری به‌ته‌واوی ره‌وانی ده‌کات و هه‌رله‌خزمه‌ت ئه‌ودا ئیجازه‌نامه‌ وه‌رده‌گرێ و پاشان له‌ لایه‌ن وه‌زاره‌تی فه‌رهه‌نگی ئه‌وکات مه‌دره‌کی لیسانسی پێ ئه‌درێت .
مامۆستا دوای وه‌رگرتنی ئیجازه‌نامه‌ ئه‌چێته‌ ئاوایی "باشبڵاغ" ی سه‌قز وله‌وێ چوار ساڵ به‌رنوێژی ئه‌کات و دواتر ئه‌چێته‌ دێی "کوردکه‌ن" هه‌رله‌وناچه‌دا بۆماوه‌ی ساڵێک دواتر ده‌چێته‌ گوندی مێژوویی "زێویه‌" ودوای ماوه‌یه‌ک له‌ویشه‌وه‌ ئه‌چێته‌ گوندی "قوزڵوی سۆفیان" به‌ڵام به‌ هۆی ئه‌وه‌ی که‌ حه‌سه‌ن خان وبرایم خانی که‌یخوسره‌وی که‌ ئاغای گوندی زێویه‌ ده‌بن به‌رێزوحورمه‌ته‌وه‌ ئه‌چن به‌دوایاو ده‌عوه‌تی لێ ده‌که‌ن ته‌نانه‌ت له‌به‌ردڵی ئه‌و مزگه‌وتی کۆنی ئاوایی زێویه‌ سه‌رله‌نوێ تازه‌ئه‌که‌نه‌وه‌ ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ گوندی زێویه‌ وماوه‌یه‌کی زۆر له‌وێ ئه‌مێنێته‌وه‌ . هه‌رله‌ گوندی زێویه‌ مامۆستا له‌ لایه‌ن ئیداره‌ی سه‌بت وئه‌سناده‌وه‌ده‌فته‌ری ره‌سمی سه‌بتی ئیزدواج وته‌ڵاق داه‌نێ و دوای ماوه‌یه‌ک ده‌بێته‌ موعه‌لیم وبۆ یه‌که‌مجار قوتابخانه‌ ی ره‌سمی له‌ گوندی زێویه‌ به‌ مامۆستایه‌تی خه‌مین ی شاعیر ده‌ستبه‌کار ده‌کات ، دیاره‌ هه‌ر به‌هۆی ئه‌م تایبه‌تمه‌ندیانه‌وه‌یه‌ که‌ "ره‌شیدکه‌یخوسره‌وی"نووسه‌ر ی کتێبی ده‌وارنی بی خه‌به‌ری که‌ باسی زێویه‌ده‌کات چه‌ندین جار به‌ باشی ناوی مامۆستا ده‌بات .
مامۆستا ساڵی 1342هه‌تاوی ئه‌چێته‌ گوندی "سوننه‌ته‌" له‌ سه‌ر جاده‌ی سه‌قز – سنه‌ که‌ له‌ساڵی 1353دا له‌ وێ تووشی نه‌خۆشینی زه‌خمی مه‌عده‌ ئه‌بێ و بۆ چاره‌سه‌رکردنی گه‌رمێن وکوێستانی زۆرده‌کات له‌ ساڵی 1362دا نیشته‌جێی شاری سه‌قز ده‌بێ و له‌ گه‌ره‌کی خۆیان مزگه‌وتی سه‌لاحه‌دینی ئه‌یوبی سازده‌کات و له‌ زستانی ساڵی 1363 دا بۆ چاره‌سه‌رکردنی نه‌خۆشی یه‌که‌ی ده‌چێته‌ شاری ته‌ورێز که‌ له‌ گه‌ڕانه‌وه‌دا له‌ کاتژمێر چواری به‌یانی له‌شاری بۆکان کۆچی دوایی ئه‌کات .
مامۆستا له‌ سه‌رده‌می خۆیدا له‌ گه‌ڵ زۆرێک له‌ هاوه‌ڵانی شاعیری نامه‌و چامه‌ی هه‌یه‌ وه‌ک خوالخۆشبوان شێخ نافێع مه‌زهه‌ر ، سه‌ی کامیل ئیمامی ، مه‌لاعه‌بدول که‌ریمی هیدایه‌تی ، مه‌لاکه‌ریمی زاری ، سه‌ی برایم ئه‌فخه‌می و هه‌روه‌ها به‌ڕێزان مه‌لا عومه‌ر ساڵحی ساحێب ، سه‌عید نه‌جاری ئاسۆ ....

مامۆستا خه‌مین دیوانه‌ شێعرێکی له‌ پاش خۆی به‌جێهێشتوه‌ که‌ هه‌تا ئێستا بڵاونه‌بوه‌ته‌وه‌ له‌ شێعره‌ کوردیه‌کانیدا نازناوی "خه‌مین " وله‌ فارسیه‌کانیدا "حه‌زین" ی بۆ خۆی داناوه‌ هه‌ر بۆیه‌ له‌ فارسیه‌ کاندا ده‌فه‌رمێ:


بسی درد و بسی درمان چشیدم
بسی هجر و بسی حرمان كشیدم

ندیدیم غیر حزن و ناله‌ و اه‌
تخلص را [حزین] من برگـــــزیدم


دیوانی شێعری مامۆستا به‌ هۆی هه‌وڵی کاک ئه‌نوه‌رو کاک ناسێح وکاک فوئادی کوری وهه‌روه‌ها خه‌ته‌خۆشه‌که‌ی کاک ناسری وسووقی زاوایان که‌دووباره‌نووسی کردوه‌ته‌وه‌ له‌فه‌وتان رزگاری بوه‌و چاوه‌ڕوانی ئه‌وه‌ین به‌م زوانه‌ له‌ لایه‌ن ئاغای ئه‌نیسی یه‌وه‌ به‌ ویراستاری دوکتور شابازی موحسینی بێته‌ بازاڕه‌وه‌.

له‌ کۆتایی دا دوونموونه‌ له‌ شێعره‌ کانی مامۆستاتان پێش که‌ش ده‌که‌ین که‌ ده‌فه‌رمێ :

تاری گێسوت را مه‌كێشه‌ چیـته‌ تۆبــه‌م كاره‌وه‌

چـون بنـاغه‌ی قه‌لبی من به‌سراوه‌تۆ به‌و تـاره‌وه‌


رۆژی رووی خۆت دامه‌پۆشه‌ تۆبه‌له‌یلی زولفه‌كه‌ت

به‌س دڵی من كه‌له‌دووری خۆت به‌ كووره‌ی ناره‌وه‌


كـه‌م به‌ بـه‌رقی جـازبه‌ی چاوت بسـووتـێـنه‌ دڵــم

ئـه‌م ره‌وشتـه‌ عه‌یـبـه‌ بۆ تۆ چیـتـه‌بـه‌م بـێچـاره‌وه‌


ئه‌و وه‌فاو عه‌هدو سه‌فای پێشـوته‌ كوانێ بێ وه‌فا

ئـه‌و وه‌فـا حه‌یفه‌ به‌ زولماتی جـه‌فـا مــه‌یــشاره‌وه‌


تیری مــوژگانـت له‌ رۆحم كاری كــردوه‌و رۆیـــوه‌

كـوَشتـه‌یی تـیــرم نـه‌مــا كارم بـه‌ تیــروو تـاره‌وه‌


بــۆ په‌رێشان كـردنی زولفت په‌رێـشانم مـه‌كــــه‌

گێژی ئه‌فعی ده‌ردوو ره‌نجم چیمـه‌ من به‌و ماره‌ وه‌


گێژئه‌خۆم وه‌ك تاری‌هه‌ورێشم‌له‌دووری روویی تۆ

زۆر لــه‌مێژه‌ نـه‌ك لـه‌ پارۆ بـێ وه‌یـا پیــَـراره‌وه‌


باری غـه‌م باره‌ لـه‌سـه‌ر شانـم بـه‌بارێ جــه‌وره‌وه‌

ئاه‌ و ناڵیـنـمـه‌ هه‌میـشه‌ من به‌ده‌س ئه‌م بـــاره‌وه‌


زه‌رده‌روخسارم‌ له‌به‌ر‌جه‌وری‌ئه‌تۆو‌ته‌ع نه‌ی ره‌قیب

ده‌رخـه‌ روخـسارت بنـێ مه‌رهـه‌م بـه‌ ئـه‌م بیــماره‌وه‌


دیده‌كه‌م خۆ دیــده‌كه‌ی من دیده‌بانی دیــده‌تــه‌

كه‌م حه‌زیـنــم كه‌ لـه‌ حه‌سـره‌ت دیــده‌ن و دیـــداره‌وه‌


گه‌ر له‌ ناڵینی[خه‌مین]مه‌حزوونی بۆ تۆروو ئه‌دا

جوابی ده‌و رای ده‌ و ده‌ری كه‌و بیخه‌ ئه‌و په‌ڕ شاره‌وه‌


ئه‌م شێعره‌یش له‌ شێعره‌ فارسی یه‌کانی یه‌تی :

بشنو ای ێرام جانم ناله‌ های زار را

مویه‌ های جانگدازم چمن این اشعار را


پیری و زخم معده حمله‌ور بر تن شده

نا امیدی زان دو بدتر سخت كرده كار را


زخم تیر گفته ‌های مردمانی دد صفت

دم به دم افزون كنند این درد و این ێزار را


دیدن روی كریه خائنان بد سرشت

محو بنموده ‌است ژ‌وق جلوه دلدار را


گر به شهر ێیم ز قیل و قال شهر ێزرده‌ام

سر به سر در فسق بینم شارع و بازار را


ور روم در روستا غرق است د ر جهل و الم

شرم دارم دیدن ێن وچع نا هنجار را


ور بصحرا سر نهم صحرا پر از نیش است وخار

بینم ێنجا لا ابالی مرد گندم‌ كار را


پا به مسجد می ‌نهم تا فارغ از دنیا شوم

بینم ێنجا دام ‌ گستر صوفی عیار را


ترك گویم مسجد و سوی دبستان می ‌روم

تا بیابم مونسی با ژ‌وق و خوش اگوار را


دیدم استادش ز فرگ باده پیمایی خراب

در كف ساقی نهاده نام و ننگ و عار را


سوی زاهد می ‌روم تا دل بیاساید دمی

بینمش جاهل به كنهی معنی اسرار را


اهل دل را از كجا یابم خدایا از كجا

تا به خاك پاش سایم صورت و رخسار را


كاشكی مادر مرا هرگز نزادی ای دریغ

تا نمی ‌دیدم جهان و دهر افسون‌ كار را


سر به سر عمر " حزین " بگژ‌شت در حرمان وێه
نا چشیده نوش و دیده صد هزاران خار را

م : كتێبخانه ی كوردی ئه وين

behnam5555 09-27-2013 06:06 PM

ئەبولقاسم لاهووتی كرماشانی
 

ئەبولقاسم لاهووتی كرماشانی، شاعێری لەبیر كراوی كورد

ئەوبولقاسم لاهووتی كرماشانی (1264 - 1336) سیمایەكی ناسراوی ئەدەبی، رۆشنبیری و سیاسیی دەورەی مەشرووتەی ئێران بووە و دواتر بۆتە ئەندامی حیزبی توودە و چۆتە ناو هێزی نیزامییەوە و پلەی سەرگوردی پێدراوە، لە سەردەمی رەزا شادا بەهۆی بیروباوەڕی سیاسیەوە حوكمی ئیعدامی بۆ بڕاوەتەوە، بەڵام توانیویە هەڵبێت و پەنا بەرێتە بەر یەكیەتیی سۆڤیەت. بۆ ماوەیەك پۆستی وەزیری فەرهەنگ و هونەری تاجیكستانی سەردەمی یەكیەتیی سۆڤیەت بووە و لەو ناوچەیە رەوتی شانۆی "ئۆپێرا"ی بنیات ناوە و لەناو كانوونی نووسەرانی شۆرەویدا جێگە و پێگەیەكی تایبەتی هەبووە و بۆ ماوەیەك لەناو لیژنەی بەڕێوبەریی نووسەرانی شۆرەویدا جێگری ماكسیم گورگی نووسەری گەورەی رووس بووە.


http://www.adinebook.com/images-1/im...jpg?1189625549

لاهووتی هەتا كۆتایی ژیانی نەگەڕایەوە ئێران و هەر ئەو خۆشەویستیەی وای لێكرد كە كاتێك لەساڵی 1336 لە تەمەنی 72 ساڵی لە مسكۆ كۆچی دوایی كرد بە رێز و حورمەتەوە لە گۆڕەستانی

"نۆڤۆدویچی"ی مسكۆ و لە ریزی گەورە نووسەر و سیاسەتمەدارانی یەكیەتیی سۆڤیەت وەك: گوگول، خرۆشچوف، ئانتوان چوخوف، تۆپۆلۆف و... بنێژری.

لە سەردەمی لاویەتیدا لە كرماشان بە هاوكاریی چەند كەسێكی تر "رۆژنامەی بیستوون"ی چاپ كردووە، لاهووتی شاعێرێكی ناسراو و خاوەن دیوانی فارسیە و بە یەكێك لە گرینگ و جیدیترین شاعێرانی نوێخوازی ئێران و چینی كرێكاری ئێران و تاجیكستان دێتە ئەژمار. ئەبولقاسم لاهووتی بە یەكەم پێشڕەوی نوێ‌ كردنەوەی شێعری فارسی لە ئێران دادەنرێت و یەكەم شاعێری پڕۆلیتاریای ئێرانە. لاهوونی لە ئازاد كردنی شێعری فارسی كۆت و بەندی كێش و سەروا لە ئاستی ئێراندا شوێن پەنجەی دیارە، لاهووتی دەیتوانی لە بواری پرۆسەی نوێكردنەارسیدا بەرلە نیما یووشیج شۆِشێك وەڕی بخات، بەڵام بەداخەوە شێعری كردە قوربانیی سیاسەت، چونكە بەهۆی تێكەڵاو بوونی بە سیاسەت و بیری چەپ كەمتر توانی لەم بارەوە خۆی دەربخات و كەمتریش لەبارەیەوە لێكۆڵینەوە و چاقاخ بوونی بەرهەمەكانی لە ئێران لەسەر دەمی حكوومەتی پاشایەتیدا هۆیەكی دیكەی ئەو لەبیر كرانەیەتی.

زمانی شێعریی لاهووتی زمانێكی سادە و رەوان و خەڵكی بووە و لە قاڵبی غەزەل، تەركیب بەنددا شێعری بەرزی فارسیی داناوە و ئەم بەرهەمانەی لێ‌ بەجێماوە: 1 ـ كاوە ئاهەنگەر(1947) 2 ـ قەسیدەی كێرملین ( 1923) 3 ـ تاج و ئاڵا (1935) 4 ـ كۆمەڵە شێعر( 1960 ـ 1363).

شێعرە فارسیەكانی لاهووتی هەرچەند چەندین جار لە ئێران و یەكەیتیی سۆڤیەت بڵاو كراونەتەوە، بەڵام بەهۆی هەڵوێستی توندی بەرامبەر بە دەرەبەگ، سەرمایەدار، شا، مەلا، شێخ و ئایین، جگەلە هێندێ‌ بڕگەیی مێژوویی نەبێت، بە ئازادی لەناو خۆی ئێران لەبەر دەستی خوێنەراندا نەبووە.

ئەبولقاسم لاهووتی، ساڵی 1304 لە شاری كرماشان لەدایك بووە، دایكی لە هۆزی "سنجاوی" بووە و باپیرانی باوكی خەڵكی باشووری ئێران بوون، باوكی لاهووتی"میرزا ئەخمەد ئیلهامی" شاعێر بووە و دوو كۆمەڵە شێعری لە كرماشان و تاران چاپ كراون.

هەرچەند هێندێ‌ بەڵگە لەبەر دەست دان كە لاهووتی تەنیا شێعری فارسی نووسیبێت، بەڵام نووسەر و لێكۆڵەری گەورەی كورد "محەممەد عەلی سوڵتانی" لە بەرگی سێهەمی كتێبی "حەدیقەی سوڵتانی"دا نووسیویە لاهووتی لە سەرەدەمی مێرمنداڵیدا شێعری هەجو و تەنزی كوردی بۆ هاوگەڕەكەكانی لە كاتی شەڕە گەڕەكدا خوێندووە. دواتر لاسایی شێعری ئایینی ـ حەیرانعەلیشانی كردۆتەوە، پاشان لە قۆناغی لاویەتیدا سەردانی سلێمانی، كەركووك و ئەستەمبۆڵی كردووە و لەوێ‌ ژیاوە و هات و چۆی لای شێخی بەردە قارەمانی كردووە كە ئەودەم لە بەندی بریتانیاییەكاندا یەخشیر كرابوو، چۆن دەكرێت و دەگونجێت بە كوردی شێعری نەنوسیبێ.

هەتا ئێستا بە هەوڵ و تەقەلای توێژەر و دلسۆزانی ئەدەب و مێژووی كورد وەك: محەممەدی مەلا كەریم، حەسەن قازی، ئەنوەر سوڵتانی و محەممەد عەلی سوڵتانی، سێ‌ پارچە شێعری لاهووتی كە بە زمانی كوردی نووسیویەتی، دۆزراونەتەوە و لە گۆڤار و ماڵپەڕە كوردییەكاندا چاپ كراون.

1 ـ پارچە شێعری یەكەم لە ژمارە 25ی ساڵی پێنجەمی گۆڤاری "ژین"دا بڵاو كراوەتەوە، واتە هی ئەو بڕگەیەی ژیانی لاهووتیە كەلە ئەستەمبۆڵ ژیاوە كە دەكاتە دەوروبەری ساڵانی 1919 و 1920ی زایینی.

2 ـ پارچە شێعری دووهەم مامۆستا مەحەممەد عەلی سوڵتانی ساڵی لە 2000دا بڵاوی كردۆتەوە كە رێكەوتی نووسینی بۆ دیاری نەكراوە.

3 ـ پارچە شێعری سێهەم لە ژمارە 23ی گۆڤاری ژین چاپی 28/8/1919ی ئەستەمبۆڵ دا بڵاو كراوەتەوە.

دیارە بەهۆی مێژووی ژیانی سیاسی و فكریی لاهووتی، لە ئەندێشە و نووسین و شێعرەكانیدا خاوەن بیرۆكەیەكی توندوتۆڵی ئێرانگەرێتی و لایەنگری پاراستنی یەكڕیزیی گەلانی ئێران بووە و هەر هەنگاوێكی گەلانی ئێرانی لەپێناو سەربەخۆیی نەتەوەیی، بە پیلانی ئیمپریالزم زانیوە كە ئەو سەردەمە دروشم بووە و لاهووتی لە هەر دوو ئەو پارچە شێعرەیدا كەلە گۆڤاری ژین بڵاو كراوەتەوە، بانگی كورد دەكات لەگەڵ گەلانی دیكەی ئێران یەك بگرن و فریوی بێگانان نەخۆن. بە وتەی ئەو كە گوایە دەیانهەوێ‌ لە بەژنی "وڵاتی دایك" جیایان بكەنەوە و بیری ناسیۆنالیستیی گەلانی ئێرانی بە هەوڵێكی بچووك دادەنا و هەڵبژاردنی سەردێڕی ئەم شێعرەش هەر لەو بیرۆكەوە سەرچاوە دەگرێ‌.

لەبەر رۆحی كوردە بچووكەكان *

خەڵقی كورد بۆ كەسبی شەرەف حازر جەنگە
ئەی میللەت كورد! هەڵسە، كە ئەم نوستنە نەنگە

فەرموویە نەبی: حوبی وەتەن مایەی دینە

مونكیر بە خودا، كافر و مەلعوون و مەلەنگە

هەر قەومێ‌ كە ئەسڵ و نەسەبی خۆی نەزانێت

رووی رەوشەنی ئەڵبەتە سا وەك شەوەزەنگە

هەم تەنبەڵی و هەم عیزەت و ئیقباڵ!

ئەم كارە كحاڵاتە و ئەم قافیە، لەنگە

كوردان كە هەموویان"مەدی" و ئەسڵی كیانن

لەم فكرە چلۆن غەفڵەتیان كرد، ئەمە "رەنگە"

ئەی كوردی بچووكان! هەموو تاریخ بخوانن

تا بابی خۆتان زوو بشناسن، كە درەنگە

خەسمی لەگەڵ خاكی وەتەن زیللەت و نەنگە

هەركەس كە دەڵێ‌ كورد لە ئێران لێ‌ جیابوو،

یا خائینی كوردانە، وەیا شێت و جەفەنگە

كرمانج، ئەدی ئیلحاق بە ئێران بكەی ئاخر

دەست وەقتێ‌ كە مولحەق وەتەن خوە بوو، قەشەنگە

ئەسڵی مەد و ساسانی و، بیگانە لە ئێران!

ئەم مەسئەلە كەیفیەتی ئایینە و سەنگە

رێگەی تەرەب و مەیكەدە لاهووتی دەزانێت

ئەمما لە فیراقی وەتەنی حەوسەلە تەنگە

--------------------------------------------------------------------------------------------
زاڕۆكان، منداڵان: لاهووتی ئەم شێعرەی بۆ منداڵانی كورد نووسیوە

سەرچاوە:
1 ـ وتارێكی بەڕێز ئەنوەر سوڵتانی، لێكۆڵەری كورد
2 ـ ئینتێرنێت


behnam5555 09-27-2013 06:10 PM

مه‌دهۆش
 

مه‌دهۆش

ناوى ته‌واوى مه‌دهۆشى شاعیر "محه‌مه‌د عه‌لى محه‌مه‌دى حاجى مسته‌فاى قوربانی‌"یه ساڵى 1919 له‌ شارى سلێمانى له‌دایکبووه‌ و قۆناغه‌کانى خوێندنى سه‌ره‌تایى و ناوه‌ندى له‌ شارى سلێمانى ته‌واوکردووه‌.

له‌ته‌مه‌نى منداڵیدا شاگرد خه‌یات بووه‌، له‌ ساڵى 1939 ده‌ستى کردووه‌ به‌ هۆنراوه نووسین و یه‌که‌م هۆنراوه‌ى له‌ ساڵى 1940 له‌ ڕۆژنامه‌ى "ژین"دا بڵاوکردۆته‌وه‌ له‌ ژێر ناوى "به‌ عه‌شقى تۆ بریندارم" پیره‌مێردى نه‌مر که‌مێک ده‌ستکارى ئه‌م هۆنراوه‌‌ى بۆ کردووه‌.
ئه‌م شاعیرانه‌ زۆر کاریگه‌ر بوون له‌لاى مه‌دهۆش "نالى، گۆران، پیره‌مێرد، عه‌لى که‌مال باپیر"، كێشه‌ى ئه‌وین و بابه‌تى سۆزدارى به‌شێکى زۆرى له‌ هۆنراوه‌کانى داگیرکردووه‌، دیمه‌نى شاخه‌کانى کوردستان کاریگه‌رى هه‌بووه‌ بۆ نوسینى هۆنراوه‌کانى، ڕێڕه‌وى دانانى هۆنراوه و په‌یڕه‌وى شاعیر ده‌رده‌که‌وێت له‌ سه‌ره‌تادا ویستویه‌تى به‌شێوه‌ى کێشى عه‌رز و بابه‌تى کلاسیکى وه‌ک شیعره‌کانى "نالى" بێته‌ گۆڕپانه‌وه چه‌ند هه‌نگاوێکى سه‌رکه‌وتوانه‌ى ناوه، توانیویه‌تى سامانێکى نوێ و پێویست بخاته‌ سه‌ر تۆمارى گه‌وره‌ى هۆنراوه‌ى کوردى، توانیویه‌تى هه‌نگاوێکى نوێ بهاوێت له‌ زمانى کچه‌کان خۆیانه‌وه‌ ده‌رباره‌ى خۆشه‌ویستى و جوانى و گیروگرفته‌ کۆمه‌ڵایه‌تیه‌کانیان به‌ده‌ست کۆمه‌ڵ و نه‌ریتى دواکه‌وتوى کۆمه‌ڵه‌وه‌.

نموونه‌یه‌ك له هۆنراوه‌ی مه‌دهۆش

دایه‌گیان من سه‌یرى شێوه‌ى خۆم ئه‌که‌م له‌ جوان ئه‌چم
تۆش دڵم خـۆشــکه‌، به‌یانى جـه‌ژنه‌ بـۆ مـاڵان ئه‌چـم

خـۆ له‌گــه‌ڵ ئـاوێنــه‌کــه‌م دایــم به‌ره‌و ڕوى یـه‌کتریـن
ئـه‌مـگـرێتــه‌ باوه‌ش و ئـه‌و حــه‌ز ئـه‌کــا مــن لانه‌چم

هــه‌رچــى توشــم دڵ له‌ ڕێگــه‌ تێروپـڕ سـه‌یرم ئه‌کـا
وه‌خـته‌ هــه‌ر قـوتم بـده‌ن کـاتـێ به‌ره‌و ڕویان ئه‌چـم

مه‌دهۆشی شاعیر له‌ژیانی خۆیدا چه‌ندین به‌رهه‌می به‌ئه‌نجام گه‌یاندووه. له‌وانه‌ش:
1. هه‌میشه به‌هار - ساڵی 1941 تا 1982 شه‌ش جار چاپكراوه‌ته‌وه
2. دیوانی دڵ و گوڵ - له‌ساڵی 1959دا چاپكراوه
3. دیوانی سه‌رگوڵ - ساڵی 1961 چاپكراوه
4. دیوانی شیرین - ساڵی 1962 چاپكراوه
5. دیوانی دڵی كچان - ساڵی 1967 چاپكراوه
6. چیرۆكی نه‌ریمان چی لێهات - ساڵی 1968 چاپكراوه
7. دیوانی دڵی كوڕان - ساڵی 1972 چاپكراوه
8. دیوانی یانه‌ی دڵان - ساڵی 1982 چاپكراوه

ئه‌م شاعیره‌ له‌ 26ى شوباتى ساڵى 1994 له‌ شارى سلێمانى کۆچى دواییكردووه‌.

له‌سایتی خۆزگه‌ وه‌رگیراوه‌


behnam5555 09-27-2013 06:15 PM

مامۆستا بێخود
 

مامۆستا بێخود

بێخود ناوی "مه‌حموود"ه‌ و‌ کوڕی موفتی حاجی مه‌لا ئه‌مینی کوڕی مفتیی گه‌وره‌ حاجی مه‌لا ئه‌حمه‌دی چاوماره،‌ که‌ ناوبانگی به‌ "پیرحه‌سه‌ن" ده‌رکردبوو‌. ئه‌میش کوڕی مه‌لا مه‌حموودی دێلێژه‌یی پیرحه‌سه‌نی کوڕی مه‌لا ئه‌حمه‌دی دێلێژه‌یییه‌، که‌ له‌ ساڵی 1792دا کۆچی دواییکردووه‌. ئه‌میش کوڕی مه‌لا محمدی دێلێژه‌یییه‌ که‌ به‌ناوبانگ بووه‌ به‌ "مه‌لای گه‌وره‌" و‌ له‌ ساڵی 1760دا له‌ دێلێژه‌ کۆچی دواییکردووه‌. ئه‌م که‌سایه‌تییه‌‌ خوێندنگایه‌کی گه‌وره‌ی هه‌بووه‌ له‌ دێلێژه و‌ هاوچه‌رخی شێخ "رضا"ی دێلێژه‌ بووه‌.
مه‌لا محمود پیر حه‌سه‌نیی کوڕه‌زای مه‌لا محمدی گه‌وره‌، لای زانای به‌ناوبانگ "ابن الحاج"ی جێشانه‌یی خوێندوویه‌تی،‌ پاش په‌رمانی‌ وه‌رگرتن له‌ دێلێژه خوێندنگایه‌کی گه‌وره‌ی کردووه‌ته‌وه‌‌،‌ پاش دروست کردنی شاری سلێمانی له‌ 1785دا، چووه‌ته‌ ئه‌وێ و‌ له‌گه‌ڵ شێخ معروفی نۆدێییدا پێکه‌وه‌ له‌ مزگه‌وتی گه‌وره‌ی سلێمانی وانه‌یان وتووه‌ته‌وه‌. وه‌ك ده‌رده‌که‌وێت،‌ پێکه‌وه‌ش فه‌قێی لای "ابن الحاج" بوون.
ئه‌م که‌سایه‌تییه سێ کوڕی زانای پایه‌ بڵندی بووه‌: "مه‌لا حسن"، "مه‌لا حسین"، "مه‌لا أحمد". مه‌لا حسنی ناردووه‌ته‌ "مه‌رگه‌"ی پژده‌ر،‌ مه‌لا حسینی له‌ دێلێژه‌ به‌جێ هێشتووه‌ وه‌ مه‌لا ئه‌حمدی له‌گه‌ڵ خۆی بردووه‌ته‌ سلێمانی. به‌مجۆره‌ باڵی زانستی به‌سه‌ر ئه‌و ناوچانه‌ی کوردستاندا کێشاوه‌. ئه‌م که‌سایه‌تییه‌ له‌ ساڵی 1824دا کۆچی دواییکردووه‌.
مه‌لا ئه‌حمه‌د کوڕی مه‌لا محمودی پیر حه‌سه‌نی، که‌ به‌ "چاومار" به‌ناوبانگ بووه، لای باوکی و لای شێخ معروفی نۆدێی و مه‌لا عبدالله‌ی ڕه‌ش خوێندوویه‌تی، که‌‌ به‌ "مه‌لا ڕه‌ش" به‌ناوبانگ بووه، و‌ "شێخ الاسلام"ی بابانه‌کان بووه‌. ئیجازه‌شی لای شێخ معروفی نۆدێ وه‌رگرتووه‌. ئه‌م که‌سایه‌تییه له‌ مزگه‌وتی "مفتی"دا وانه‌ی وتۆته‌وه‌ و خۆی دروستی کردووه‌. ئه‌م مزگه‌وته‌ش‌ ئه‌که‌وێته‌ نزیکی به‌رده‌رکی سه‌رای ئێستای سلێمانییه‌وه، که هاوکات‌ خوێندنگایه‌کی گه‌وره‌ بووه‌.
ئێستا جێگای ئه‌و خوێندنگایه‌ و ماڵی مه‌لا ئه‌حمه‌د خۆی، ئوتێل و دوکانه‌کانی "حاجی برایم ئاغا"یه‌، زانایانی به‌ناوبانگی وه‌ک مه‌لایی پێنجوێنی و مفتی زه‌هاوی و شێخ ئه‌حمه‌د فائز لای ئه‌م که‌سایه‌تییه‌ خوێندوویانه‌. له‌ ساڵی 1839دا بووه‌ به‌ "رئیس المدرسین"ی سلێمانی، له‌ ساڵی 1863دا پایه‌ی "مفتی"‌یه‌تیی دراوه‌تێ، وه‌ له‌ ئه‌یلوولی 1871دا له‌ حیجاز کۆچی دواییکردووه‌.
له‌ پاش کۆچی دوایی "چاومار"، حاجی مه‌لا ئه‌مینی کوڕی جێگای ئه‌گرێته‌وه‌، له‌ 1886دا بووه‌ به حاکمی سلێمانی، له‌ ساڵی 1890دا بووه‌‌ مفتی و مه‌دالیه‌ی مه‌جیدیی دراوه‌تێ و کراوه‌ته‌ به‌ "وه‌کیلی دائیره‌ی مه‌شیخه‌تی ئیسلامی" له‌ سلێـمانی. ئه‌م که‌سایه‌تی‌ له‌ 1898دا کۆچی دواییکردووه‌. گه‌لێک نووسراوی به‌نرخی له‌پاش خۆی به‌جێهێشتووه.
پاش حاجی مه‌لا ئه‌مین، مه‌لا عبدالعزیزی کوڕه‌ گه‌وره‌ی ئه‌بێ به‌ مفتی سلێمانی، که‌ له‌وکاته‌دا ته‌مه‌نی 21 ساڵ بوو، به‌ڵام پایه‌یه‌کی زانستیی به‌رزی هه‌بووه‌. هه‌ر به‌هۆی ئه‌و پایه‌ی زانستییه‌وه‌ کراوه‌ به‌ ئه‌ندامی کۆڕی زانیاری ده‌وڵه‌تی عوسمانی و مه‌دالیه‌ی مه‌جیدی پێدراوه‌.‌ گه‌لێ ئه‌رکی گه‌وره‌ی تری پێ سپێراوه‌، وه‌ک سه‌رۆکایه‌تیی ئه‌نجومه‌نی مه‌عاریفی سلێمانی و حاکمیه‌تی و وه‌کاله‌تی دائیره‌ی مه‌شێخه‌تی ئیسلامی له‌ ده‌وڵه‌تی عوسمانیدا، که‌ مه‌رکه‌زه‌که‌ی له‌ ئه‌سته‌مبووڵ بووه‌، هه‌روه‌ها به‌هۆی پایه‌ی زانستییه‌وه‌ کاربه‌ده‌ستانی دائیره‌ی مه‌شێخه‌تی ئیسلامی ویستوویانه‌ له‌ خۆیانی نزیک بخه‌نه‌وه‌.‌ له‌ ساڵی 1900دا کردوویانه‌ به‌ مفتی "بۆرسه"، به‌ڵام نه‌چووه‌.‌ له‌ ساڵی 1902دا کردوویانه به‌ مفتی "ئه‌دڕنه‌"، به‌ڵام ئه‌وه‌شی نه‌ویستووه‌.
که‌ ئینگلیزه‌کانیش سلێمانی یان داگیرکردووه، مفتی به‌ربه‌ره‌کانییه‌کی توندی کردوون. له‌به‌ر ئه‌وه‌ به‌توندی له‌گه‌ڵی جووڵانه‌ته‌وه ‌و هه‌موو ئه‌و فرمانانه‌یان لێسه‌ندووه‌ته‌وه،‌ که‌ پێی سپێرابوو.
پاش دامه‌زرانی حوکوومه‌تی خۆماڵیش، مفتی هه‌ر به‌ردوام بوو له‌ به‌جێهێنانی ئه‌رکه‌ ئاینییه‌کانی سه‌رشانیدا بۆ خزمه‌تی ئیسلام و موسوڵمانان، وه‌ سه‌رده‌مێک سه‌رۆکی لقی کۆمه‌ڵی "الهدایة الاسلامیة" بوو له‌ سلێمانی. ئه‌م که‌سایه‌تییه ڕێکه‌وتی 1947.08.20دا ئه‌م جیهانه‌ی به‌جێهێشت.
"بێخود"یش له‌ ساڵی 1879دا هاتوه‌ته‌ دونیاوه‌، ‌ لای زانایانی ناوداری ئه‌و سه‌رده‌مه‌ی سلێمانی خوێندنی ته‌واو کردووه‌.‌ له‌ ساڵی 1900دا کراوه‌ به‌ حاکمی هه‌ڵه‌بجه‌.‌ له‌گه‌ڵ مامۆستایان "رفیق حلیمی" و "زێوه‌ر"دا مامۆستایه‌تیی کردووه‌، بێ ئه‌وه‌ی به‌رانبه‌ر به‌وه‌ هیچ مانگانه‌یه‌ک وه‌ربگرێ.
پێش کۆچی دوایی مفتیی کاکی، چه‌ند ساڵێکی له‌ هه‌ڵه‌بجه‌ به‌سه‌ربردووه‌. ئه‌وجا گه‌ڕاوه‌ته‌وه‌ بۆ سلێمانی. تا مردنی له‌ جێگاکه‌ی ئه‌ودا مفتی بووه‌. کاژمێر سێ و چاره‌کی پاش نیوه‌ڕۆی 1955.08.25 بۆ یه‌کجاری ماڵئاوایی کرد. به‌ کۆچی دوای ئه‌م که‌سایه‌تییه‌ سه‌رچاوه‌یه‌کی تری شعیری کلاسیکی کوردی وشک بوو.

چه‌ند پارچه‌یه‌ک له‌ ‌ شیعره‌کانی بێخود

ده‌فه‌رموێ:

ئه‌و سینه‌ له‌ غه‌ش خاڵی یه‌، ئه‌و بێ ڕق و کینه‌
ئه‌و خادیمی شه‌رعی نه‌به‌وی و میلله‌ت و دینه‌

مه‌علووم چووه‌ بۆ خزمه‌تی سالاری مه‌دینه‌
وام زانی که‌ فه‌وتاوه‌ نه‌فه‌وتاوه‌ دڵی من


یان ده‌فه‌رموێ:

ئه‌ی خودا ، ئه‌ی رافیعی نۆ سه‌قفی گه‌ردوون بێ عه‌مه‌د
نیعمه‌تت بۆ ئێمه‌ (لا یحصی)، صیفاتت (لا یعد)
(شکر لله) تا ده‌وامی بێ له‌گه‌ڵ ڕۆحا جه‌سه‌د
پڕ زمان و دڵمه‌ یاڕه‌ب (قل هو الله أحد)
ذیکر و فیکری ظاهیر و باطینمه‌ (الله الصمد)

یان ده‌فه‌رموێ:

هه‌موو ڕۆژێ به‌ باوباپیر و خۆم و که‌سمه‌وه‌ صه‌دجار
له‌ سه‌ر تا پایی من قوربانی سه‌ر تاپایی پێغه‌مبه‌ر




behnam5555 09-27-2013 06:20 PM

مه‌وله‌وی
 

مه‌وله‌وی


"مه‌وله‌وی" ناوی "سه‌ید عه‌بدولره‌حیم"ی کوڕی "مه‌لا سه‌عید"ه‌ و‌ له‌ نه‌وه‌ی "مه‌لا یوسف جان"ی کوڕی مه‌لا "ئه‌بوبه‌کر موصنه‌فی چوری"یه،‌ که‌ ده‌گه‌ڕێته‌وه‌ سه‌ر خواناسی به‌ناوبانگ "سه‌ید محه‌مه‌د سه‌ید زاهید"، که‌ به‌ "پیر خدری شاهۆ" ناوبانگی ده‌رکردبوو. ‌له‌ وه‌چه‌ی حه‌زره‌تی "حوسه‌ینی کوڕی ئیمامی عه‌لی کوڕی ئه‌بووتالب"ه. نازناوی شیعریشی"مه‌عدوومی" بووه‌ و‌ له‌ناو خه‌ڵک و له‌ کۆڕی ئه‌دیباندا به‌ "مه‌وله‌وی" ناوبانگی ده‌رکردبووه‌.
مه‌وله‌وی له‌ساڵی‌ 1806دا له‌ دێی "سه‌رشانه‌" له‌ ناوچه‌ی "تاو‌گۆزی"، له‌ به‌شی باکووری کوردستان له‌ خێزانێکی ئایینپه‌روه‌ری له‌دایك بووه و‌ هه‌ر له‌ سه‌رده‌می مناڵیدا ماڵی باوکی هاتووه‌ بۆ دێی "بیزاوه‌" له نزیك "هه‌ڵه‌بجه‌". له‌وێ لای باوکی قورئانی پیرۆزی ته‌واو کردووه‌ و ورده‌کتێبه‌ سه‌ره‌تایییه‌کانی فارسی و "صرف و نحو"ی خوێندووه‌. پاشان له‌سه‌ر ئوسوولی فه‌قێکانی کوردستان له "پاوه‌" له‌ ناوچه‌ی "هه‌ورامانی لهون" چووه بۆ خوێندن و‌ پاش ماوه‌یه‌ك له‌وێوه‌ چووه‌ بۆ "چور" له‌ "مه‌ریوان" و‌ له‌وێیشه‌وه‌ بۆ "سنه‌" و‌ له‌ مزگه‌وتی "وه‌زیر" دامه‌زراوه‌. ئینجا چووه‌ بۆ "بانه‌" و‌ له‌وێیشه‌وه‌ چووه‌ بۆ "سلێمانی" و‌ له‌ "مزگه‌وتی گه‌وره‌" دامه‌زراوه،‌ که‌ له‌و کاته‌دا هێشتا جه‌نابی "شێخ مه‌عرووفی نۆدێ" تێیدا مامۆستا بووه. ئینجا چووه‌ بۆ "هه‌ڵه‌بجه" و‌ له‌ "مزگه‌وتی جامیعه" لای "مه‌لا سادقی ته‌وێڵه‌یی"، که‌ موسته‌عید بووه‌ له‌ خزمه‌تی "شێخ عبدالله‌‌ خه‌رپانی"دا، خوێندوویه‌تی. ئینجا چووه‌ بۆ "قه‌ڵای جوانرۆ" و‌ له‌ خزمه‌تی "مه‌لا موحه‌ممه‌دی قازی"دا خوێندوویه. له‌وێیشه‌وه‌ بۆ جاری دووه‌م له‌ سه‌رده‌می "ڕه‌زاقولیخانی والی"دا چۆته‌وه‌ بۆ "سنه" و‌ له‌ مزگه‌وتی "دارالإحسان" دامه‌زراوه. ماوه‌یه‌کی زیاتر له‌ جاری پێشوو له‌وێ ماوه‌ته‌وه‌، ئینجا دیسانه‌وه‌ هاتووه‌ته‌وه‌ بۆ "سلێمانی" و‌ له‌ خزمه‌تی "مه‌لا عه‌بدولڕحمانی نوتشه‌یی"دا که‌ موفتیی "سلێمانی" و مامۆستای مزگه‌وتی "مه‌ڵکه‌ندی" بووه،‌ خوێندنی ته‌واو کردووه‌ و ئیجازه‌ی ده‌رسوتنه‌وه‌ی وه‌رگرتووه‌.
بڵاوه، که مه‌وله‌وی له‌ زمانی "ڕه‌زاقولی خانی والی"دا له‌ مزگه‌وتی "دارالإحسان"ی سنه له‌ خزمه‌تی حاجی مه‌لا "ئه‌حمه‌دی نوتشه‌یی"دا ئیجازه‌ی وه‌رگرتووه‌، ڕاست نییه‌. چونکه‌ حاجی مه‌لا ئه‌حمه‌د هه‌تاوه‌کوو پاش زه‌مانی "فه‌رهاد میرزا"، که‌ پاش "غولام شاخان" و "ڕه‌زا قولیخان"ی برای بووه‌ به‌ حوکمرانی "ئه‌رده‌ڵان" و‌ پاش سه‌فه‌ری حه‌جی له‌گه‌ڵ "شێخ بهاالدین" له‌پاش ساڵی 1873 بوو، ڕۆیشتووه‌ بۆ "سنه‌" و‌ له‌و کاته‌دا مه‌وله‌وی ته‌مه‌نی له‌ 60 ساڵ که‌متر نه‌بووه‌، به‌ڵکو پاش ئه‌وه‌ ته‌نها چه‌ند ساڵێك ژیاوه‌. که‌واته‌ چۆن ده‌گونجێت له‌ ته‌مه‌نی وه‌هادا ئیجازه‌ وه‌ربگرێت؟!

هه‌روه‌ها له‌ ساڵی 1855دا "شێخ سراج الدین" مه‌وله‌وی له‌گه‌ڵ حاجی "شێخ عبدالرحمان"ی کوڕی ده‌نیرێت بۆ "سنه‌" بۆ کێشه‌‌ی ناکۆکیی نێوان "غولام شاخان" و مه‌لاکانی "سنه‌". دیاره‌ ده‌بێت مه‌وله‌وی له‌وکاته‌دا مه‌لایه‌کی پایه‌بڵند بووبێت، ئه‌گینا بۆ ئیشی وه‌ها نه‌ده‌نێررا. جگه‌ له‌وه‌ش ڕێی تێ ناچێت مه‌وله‌وی ئیجازه‌ی لای "حاجی مه‌لا ئه‌حمه‌د" وه‌رگرتبێت، چونکه‌ هه‌شت ساڵ له‌و گه‌وره‌تر بووه‌. وه‌ك له‌م شیعره‌ فارسییه‌وه‌ ده‌رده‌که‌وێت که‌ مێژووی له‌دایکبوونی حاجی "مه‌لا ئه‌حمه‌د"ه‌ به‌ "حروف ابجد":

هاتفی أز سر الهام بتأریخش گفت
بود أحمد خلف أمجد عبد الرحمن

که‌ ئه‌مه‌ش ده‌کاته‌ 1814. به‌ڵگه‌یه‌کی تریش هه‌یه‌ بۆ سه‌لماندنی ئه‌وه،‌ که‌ مه‌وله‌وی له‌ سلێمانی ئیجازه‌ی وه‌رگرتووه‌، ئه‌وه‌ش ئه‌و چیرۆکه‌یه،‌ که‌ پاشان هه‌ر له‌م کورته‌مێژووه‌ی ژیانیدا ده‌یگێڕینه‌وه‌ له‌باره‌ی چوونیه‌وه‌ بۆ سه‌یران بۆ "سه‌رچنار" له‌گه‌ڵ هه‌ندێ له‌ میره‌کانی بابان پاش ته‌واوبوونی ئاهه‌نگی ئیجازه‌وه‌رگرتنی.

مه‌وله‌وی له‌ سه‌ره‌تای مه‌لایه‌تیدا له‌ دێی "چروستانه‌" له‌ نزیکی "هه‌ڵه‌بجه‌" دامه‌زراوه‌ فه‌قێی ڕاگرتووه‌ و ده‌ستی کردووه‌ به‌ ده‌رسوتنه‌وه‌. پاش ماوه‌یه‌ك هه‌وای "تصوف" ده‌که‌وێته‌ که‌لله‌ی و گرفتاری زه‌وقی "ئه‌هلی مه‌عنا" ده‌بێت و ده‌روات بۆ "ته‌وێڵه‌" بۆ خزمه‌تی "شێخ عثمان سراج الدین"ی خه‌لیفه‌ی "مه‌ولانا خالیدی نه‌قشبه‌ندی"، که‌ یه‌که‌م که‌س بووه‌ ئه‌و ته‌ریقه‌ته‌ی له‌ کوردستاندا بڵاو کردۆته‌وه‌. مه‌وله‌وی له‌ "ته‌وێڵه‌" ده‌بێت به‌ موریدی "شێخی سراج الدین" و کاتێکی زۆر به‌ سلووکه‌وه‌ ده‌باته ‌سه‌ر.‌ پاش چه‌ند ساڵێک ده‌گوێزێته‌وه‌ بۆ "بیاویڵه‌"، که‌ دێیه‌که‌ له‌ ژووری "هه‌ڵه‌بجه‌"وه‌.

پاش ماوه‌یه‌کی تریش له‌وێوه‌ بار ده‌کات بۆ "گۆنه‌"، که‌ یه‌کیکه‌ له‌ دێیه‌کانی هۆزی "نه‌وروڵی". پاش چه‌ند ساڵێک ئه‌وێش به‌جێده‌هێڵێت و ده‌چێت بۆ "شه‌مێران"، که‌ ئه‌و کاته‌ له‌ژێر ئیداره‌ی "شێخ علی عه‌بابه‌یلێ"دا بووه‌. شێخی ناوبراو زۆر خزمه‌تی مه‌وله‌وی و ده‌ستوپێوه‌نده‌کانی ده‌کات، به‌ڵام پاش ماوه‌یه‌ك به‌ کاریگه‌ریی "موحه‌ممه‌د پاشای جاف" به‌ڕێوه‌بردنی "شه‌مێران" له‌ ده‌ستی ئه‌و "شێخ علی"یه‌ ده‌سه‌نرێته‌وه‌ و ده‌درێته‌ ده‌ستی "ئوسمانی خاڵه‌"، که‌ له‌ پیاوماقوولانی هۆزی "یه‌زدانبه‌خشی" بووه‌. له‌ ئه‌نجامی ئه‌م لابردن و دانانه‌دا مه‌وله‌وی ماڵی له‌ "شه‌مێران" بار ده‌کات و ده‌ڕواته‌وه‌ بۆ "سه‌رشانه‌"، که‌ تێیدا له‌دایك بووه و‌ له‌وێ ده‌مێنێته‌وه‌ تا کۆچی دوایی ده‌کات.

مه‌وله‌وی له‌ دواساڵه‌کانی ژیانیدا تووشی گه‌لێك ڕوودوای ناخۆش بووه‌. ئه‌و ڕوداوانه‌‌ی له‌ چه‌ند پارچه‌ شیعردا به‌ سۆزه‌وه‌ هۆنیوه‌ته‌وه‌. کتێبخانه‌که‌ی سووتاوه‌. "عه‌نبه‌ر خاتوون"ی خێزانی مردووه،‌ که‌ جێگایه‌کی تایبه‌تی‌ له‌ دڵی مه‌وله‌ویدا هه‌بووه. حه‌وت ساڵ پێش کۆچی دوایی کوێر بووه‌. هه‌ر ئه‌م کوێربوونه‌شی بووه‌ به‌ هۆی مردنی. ئه‌وه‌ بووه‌ جارێكیان بۆ سه‌رخۆشیکردن له‌ دۆستێکی ده‌ڕوات بۆ "پریس"، که‌ له‌ گه‌ڕانه‌وه‌ دا نزیکی "هانه‌ سووره‌" ده‌بێته‌وه‌ به‌ جڵه‌وڕاکێشی وڵاخه‌که‌ی ده‌ڵێت: "من چاوم نابینێت، دارتوویه‌ك له‌سه‌ر ڕێگه‌مانه‌ لقێکی لاری هه‌یه‌ ڕێگه‌که‌ی گرتووه‌، که‌ گه‌یشتینه‌ لای پێم بڵێ، با سه‌رم دانه‌وێنمه‌وه‌." وه‌ها ڕێ ده‌که‌وێت، که‌ ده‌گه‌نه‌ ئه‌و شوێنه‌ کابرای "جڵه‌وڕاکێشی وڵاخه‌که‌ی" له‌بیری ده‌چێته‌وه‌، که‌ مه‌وله‌وی ئاگادار بکاته‌وه. مه‌وله‌وی سنگی ده‌دات به‌ داره‌که‌دا و به‌ پشتدا ده‌که‌وێته‌ خواره‌وه‌ له‌سه‌ر وڵاخه‌که‌ و پشتی ده‌شکێت و‌ له‌ ئه‌نجامی ئه‌وه‌دا له‌ 1883دا ماڵئاواییی یه‌کجاری ده‌کات و له‌ گۆڕستانی "ئه‌سحابه‌" له‌ نزیکی "سه‌رشاته‌" به‌خاك ده‌یسپێرن.

مه‌وله‌وی پایه‌یه‌کی بڵندی هه‌یه‌ له‌ناو زاناکانی کورددا و‌ به‌تایبه‌تی له‌ "قسه‌زانه‌کان"دا ده‌ستێکی باڵای هه‌بووه‌. ئه‌و دانراوانه‌ی، که‌ له‌ پاشی ماو‌نه‌ته‌وه،‌ بریتین له‌مانه‌ی خواره‌وه‌:

- "الفضیلة" 2031‌ شیعری عه‌ره‌بییه‌ و‌ له 1868‌دا دایناوه و‌ عه‌نتیکه‌یه‌کی هونه‌رییه‌ و جگه‌ له‌مه‌ش،‌ که واتا زانستییه‌که‌ی زۆر ورد و به‌رزه‌. یه‌که‌م شیعری ئه‌م کتێبه‌ ئه‌مه‌یه‌:

بسم الله الرحمن الرحیم
من تاه‌ فیه‌ نهیة الحکیم

- "العقیدة المرضیة" 2454‌ شیعری کوردییه‌ و‌ له‌ 1933 له‌لایه‌ن "محی‌الدین صبري النعیمی"یه‌وه‌ له‌ میسر له‌چاپ دراوه‌. یه‌که‌م شیعری ئه‌م کتێبه‌ ئه‌مه‌یه‌:

زوبده‌ی عه‌قیده‌ و خولاصه‌ی که‌لام
هه‌ر له‌ تو بو توس حه‌مد و ثه‌نای تام

مه‌وله‌وی خۆی ئه‌م عه‌قیده‌یه‌ی کورت کردووه‌ته‌‌وه‌ و‌ باسه‌ گرانه‌کانی لێ لابردووه‌ بۆ ئه‌وه‌ی قوتابییه‌ تازه‌پێگه‌یشتووه‌کانی لێی تێبگه‌ن.

- "الفوائح" 257 شیعری فارسییه‌ و‌ له‌گه‌ڵ عه‌قیده‌ کوردییه‌ باسکراوه‌که‌دا له‌چاپ دراوه‌. یه‌که‌م شیعری ئه‌م کتێبه‌ ئه‌مه‌یه‌:

چو در خود بینم از بس رو سیاهی
نگنجد اي الهی یا الهی

جگه‌ له‌مانه‌ش نامیلکه‌یه‌کی به‌ فارسی هه‌یه‌، که باسی ئوسوولی ته‌ریقه‌تی نه‌قشبه‌ندی ده‌کات.

نموونه‌یه‌ك له هۆنراوه‌‌کانی مه‌وله‌ی

ئاماوه‌ وه‌هار، وه‌هار شادی
بۆی عه‌تر نه‌سیم غونچه‌ی ئازادی

خێڵ خانه‌ی خه‌فه‌ت بار به‌نییش که‌رده‌ن
مه‌ینه‌ت ڕوونی یان وه‌ ماوای مه‌رده‌ن

خه‌م وێنه‌ی که‌مان قامه‌ت خه‌م بی یه‌ن
هه‌وارگه‌ی قه‌دیم نه‌ ده‌سش شی یه‌ن

به‌زم شه‌وق و عه‌یش نه‌ ده‌روون جه‌مه‌ن
ئانه‌ هیچ نه‌بۆ نه‌ ده‌روون، خه‌مه‌ن

ئینه‌ نه‌تیجه‌ی دیاری باڵای تۆن
نیشانه‌ی وصاڵ خاڵ ئاڵای تۆن


م :
كتێبخانه ی كوردی ئه وين

behnam5555 10-07-2013 06:03 PM

کورته‌باسێک له‌ سه‌ر ژیانی ماموستا مه‌ردووخی کوردستانی
 

کورته‌باسێک له‌ سه‌ر ژیانی ماموستا مه‌ردووخی کوردستانی

هادی حوجه‌توساداتی

"با، رووناکییه‌کان نه‌کوژێنینه‌وه‌ تا بتوانین له‌ رووناکیدا باشتر هه‌نگاو هه‌ڵێنینه‌وه‌"


رۆژی 27ی ره‌جه‌بی 1279ی (ه.ق) یا ساڵی 1256ی هه‌تاوی، رووناکاییه‌ک له‌ کوردستان و له‌ شاری سنه‌دا دره‌وشایه‌وه‌. شێخ محه‌مه‌د مه‌ردووخی کوردستانی ناسراو به‌ ئایه‌توڵڵا مه‌ردووخ، کوڕی عه‌بدولموئمین که‌ ئه‌و کات پێشنوێژی هه‌ینی شاری سنه‌ بوو، له‌ دایک ده‌بێ.

ناوبراو سه‌ره‌تا له‌ لای باوکی فێری خوێندن و زانسته‌کانی ئه‌وده‌م ده‌بێ، پاشان ده‌چێته‌ لای مامی خۆی، شێخ عه‌بدوڕڕه‌حمان و درێژه‌ی به‌ خوێندن ده‌دات. دواتریش له‌ لای شێخ محه‌مه‌دی لۆنی په‌ره‌ی‌ به‌ زانیاریه‌کانی ‌دا. له‌ ته‌مه‌نی 16 ساڵه‌ییدا ده‌بێته‌ ئیمامی جومعه‌ی شاری سنه‌ و هاوکات هه‌وڵی ته‌واو کردنی زانیاریه‌کانی له‌ هه‌موو بوارێکدا ده‌دات. هه‌ربۆیه‌ش له‌ که‌م ته‌مه‌نیدا ده‌بێته‌ هه‌ڵبژارده‌ی هه‌موو مامۆستایانی ئه‌و سه‌رده‌مه‌.

مه‌ردووخ بێجگه‌ له‌ شاره‌زایی له‌ زاراوه‌کانی زمانی کوردی، زمانه‌کانی، فارسی، عه‌ره‌بی، تورکی، فه‌ڕانسه‌ و ئیگلیزی به‌ باشی زانیوه‌. نوسراوه‌کانی به‌ زمانی فارسی و به‌ شێوه‌یه‌کی‌ ره‌وان ده‌نووسی که‌ هه‌موان لێی تێبگه‌ن. زیاتر له‌ سه‌د کتێب و نامیلکه‌ و هۆنراوه‌ی نووسیوه‌ که‌ زۆربه‌یان له‌ چاپ دراون.

له‌ کتێبه‌ به‌باوبانگه‌کانی ده‌توانین: تاریخ کردستان، فرهنگ مردوخ، جهان آفرینش، جان نما، هدف نما، صرف و نحو، آیین رستگاری، نسیم رستگاری، ندای اتحاد، رهنمای سعادت، چاره‌ بدبختی، منطق پاسخ به‌ پاسخها، عدل و تعقیب، جبر و مقابله‌، گفتارها...... و ده‌یان نوسراوه‌ی تر. به‌ داخه‌وه‌ هۆنراوه‌کانی که‌ به‌ زمانی فارسی و کوردین، هێشتا له‌ چاپ نه‌دراون.

لێره‌دا جێگایه‌تی به‌ پارچه‌ هۆنراوه‌یه‌کی که‌ به‌ زاراوه‌ی هه‌ورامی له‌ وڵامی یه‌کێک له‌ دۆستانیدا هۆنیبوویه‌وه‌ ئاماژه‌ بکه‌ین.

سه‌عیدخانی کوردستانی که‌ له‌ ئیسلام وه‌ڕگه‌ڕابوو و چوبووه‌ سه‌ر دینی مه‌سیح، کتێبێکی به‌ زمانی کوردی له‌ سه‌ر دینی مه‌سیح و له‌ پێداهه‌ڵکوتنی ئه‌و دینه‌دا له‌ چاپدابوو و دانه‌یه‌کیشی به‌ مه‌ردووخ پێشکه‌ش کردبوو. مه‌ردووخ به‌م پارچه‌ شیعره‌ وڵامی ده‌داته‌وه‌:

ئارام دڵه‌ی پڕ جه‌ خاره‌که‌م ده‌رمان ده‌روون پڕ ئازاره‌که‌م
نامه‌ی نزانیت وه‌ لای من یاوا به‌و سام و نه‌ رووی دوو دیده‌م ساوا

یاوا وه‌ سه‌ردم که‌شته‌که‌ی تیرت مه‌ڵهه‌م دا نه‌ زارم خه‌سه‌ی زه‌نجیرت

یاسای دڵداریت به‌ جێ ئاوه‌رده‌ن بو وچک نه‌وازیت باوه‌جی که‌رده‌ن

ویره‌ی گوڵ شیرین سه‌که‌ر رێژه‌که‌ت واژه‌ی گوڵ قه‌شه‌نگ عه‌بیر بێژه‌که‌ت

نه‌ دڵێ، سه‌د دڵ فریفته‌ش مه‌بۆ هه‌زاری وه‌ک من فریفته‌ش مه‌بۆ

که‌له‌ی دڵه‌که‌ت جۆش ئاوه‌رده‌ بی کزه‌ی دووریه‌که‌ت قسه‌ کرده‌ بی

من خۆ که‌م زوخاو جه‌پگه‌ردم وه‌رده‌ن ئه‌م جار ئه‌م کزه‌ سامانساش که‌رده‌ن

دیوناته‌و و دوده‌ی کووره‌ی ده‌رونم که‌لناتو زامان دڵه‌ی پڕ هوونم

من جه‌ دووری تۆ دڵم پڕ ده‌رده‌ن ویره‌ی و واژه‌م جه‌ هه‌ر دوو هه‌رده‌ن

هه‌ر سا دیم وه‌ چه‌م نه‌وهال باڵات کاره‌بام یاوا وه‌ لال ئالات

دیسان دیمه‌وه‌ گۆنا زه‌رده‌که‌ت بۆ سام دوڕدانه‌ قه‌تران وه‌رده‌که‌ت

ئانه‌ رۆژ جه‌ژن شادمانیمه‌ن ئانه‌ نه‌و وه‌هار زنده‌گانیمه‌ن

وه‌رنه‌ ئیسه‌ من هوون دڵ وه‌رده‌ گیانم سه‌نگین بار، ته‌ن خه‌زان که‌رده‌

جه‌رگم وه‌ مه‌ودای زانا بین ریش بێ ده‌رد و ئازیز نزانیم بی چێش

من و یاد تۆ هه‌میشه‌ شادم سارا و سه‌رزه‌وی نه‌مه‌یۆ یادم


له‌و سه‌رده‌مه‌دا که‌ رژیمی پاشایه‌تی هه‌وڵی ده‌دا تا نه‌ته‌وه‌ی کورد له‌ ناو فارسدا بتوێنێته‌وه‌ و زمان و مێژووی کورد وه‌کو پاشکۆی نه‌ته‌وه‌ی سه‌رده‌ست پیشانبدا، زۆر دڵسۆزی و لێزانی و نه‌ترسی پێویست بوو تا که‌سێک بتوانێ له‌ لایه‌که‌وه‌ داکۆکی له‌ نه‌ته‌وه‌که‌ی بکا و له‌ لایه‌کی تریشه‌وه‌ ده‌سه‌ڵاتی سه‌رده‌م بۆ بڵاوبوونه‌وه‌ی ئه‌و به‌رهه‌مه‌‌ رازی راگرێ. به‌ تایبه‌ت له‌ شاری سنه‌دا که‌ تا راده‌یه‌ک رژیم له‌و بابه‌ته‌وه‌ سه‌رکه‌وتووتر بوو. مه‌ردووخ ئه‌و بوێره‌ بوو که‌ به‌ نووسینی کتێبی فه‌رهه‌نگی مه‌ردووخ و مێژووی کوردستان له‌ هه‌ر دوو بواردا چالاکی نواند و کتێبه‌کانیشی له‌ چاپ دران. ره‌نگبێ بۆ ناسینی مه‌ردووخ له‌ بواری نه‌ته‌وه‌ییدا،هه‌ر ئه‌وه‌ به‌س بێ.

له‌ بواری جیهانبینی و بیر و بۆچوونی مه‌ردووخ له‌ پێوه‌ندی نێوان مرۆڤ و سروشتدا که‌ بێگومان کارێکی پسپۆڕانه‌یه‌، پێویستی به لێکۆڵینه‌وه‌ی تایبه‌ت هه‌یه‌ که‌ هیوادارم له‌ داهاتوودا لێزانان قۆڵی لێ هه‌ڵماڵن، من ده‌توانم ته‌نیا به‌ چه‌ند فاکت له‌ کتێبێ "آیین رستگاری" ئیشاره‌ بکه‌م و بۆ چوونی ئه‌و گه‌وره‌ پیاوه‌ له‌و بواره‌ و چۆنایه‌تی دژایه‌تیه‌که‌ی دژی خوڕافات و پڕوپووچیی باوی سه‌رده‌م پیشان بده‌م:
لاپه‌ڕه‌ی 14: خوای پێکه‌وه‌ نه‌لکاوه‌، جه‌سته‌ی نییه‌، له‌ سه‌ر کورسی دانانیشێ و که‌سیش له‌ په‌نا خۆی دانانێ، دێو ناگرێ و بۆ هه‌ڵسه‌نگاندنی کاره‌کانی شێتخانه‌ی دانه‌ناوه‌، نامه‌ نانووسێ و مه‌دره‌سه‌ی نییه‌، گوێ بۆ ئاوازی که‌س راناگرێ و چاوی به‌ نوێژ و رۆژووی که‌سیشه‌وه‌ نییه‌، دڵی له‌ که‌ش نایه‌شێ و باوه‌پیاره‌ی که‌س نییه. ئه‌و شتانه‌ی که‌ لایه‌نگران و پێشه‌وایان جاڕی ده‌ده‌ن. خوای من 'گیان" له‌ هه‌مووی ئه‌وانه‌ پاک و خاوێنتره‌.

ل 80: خوایه‌کی که‌ پێغه‌مبه‌رانی له‌ دار بده‌ن، له‌شیان به‌ مشار ببڕنه‌وه‌، ئازیزانی به‌ هه‌موو چه‌شن ئازار بده‌ن ... مووی وه‌جوڵه‌ نه‌که‌وێ و ده‌نگی لێوه‌ نه‌یه‌ ... نه‌بوونی له‌ بوونی باشتره‌.

ل 16: خوای خه‌ڵکی تر ئه‌گه‌ر بێ گیانه‌، بۆ خوایه‌تی نابێ و ئه‌گه‌ریش گیان له‌به‌ره‌ که‌واته‌ هه‌ر ئه‌و "گیانه‌" بۆ به‌ڕێوه‌ بردنی جیهان به‌سه‌.

ل 87: بۆ له‌ خه‌و کردن و نه‌زان راگرتنی خه‌ڵک، هیچ فێڵ و ته‌ڵه‌که‌یه‌ک له‌ ئه‌فسانه‌ و درۆ کاریگه‌رتر نییه‌.
ل 28: هه‌ر شتێک بێجگه‌ له‌ خۆت که‌ له‌ ئاوێنه‌دا ببینی، ئه‌وه‌ خولقێنه‌ری تۆیه‌.
‌ل 92: خۆشی له‌ به‌هه‌شتدایه‌ و تاڵی له‌ جهه‌ننه‌م. له‌ ئاره‌زووی به‌هه‌شتتێکدا که‌ باسی لێوه‌ ده‌که‌ن، خۆتان مه‌خه‌نه‌ جهه‌ننه‌می راستییه‌وه‌.
ل 87: روون و ئاشکرایه‌ که‌ رێبه‌ران بۆ خۆشی و هه‌وا و هه‌وه‌سی خۆیان و سواری که‌ر بوون، دووکانیان کردۆته‌وه‌ ...... خه‌ڵکی بۆ له‌ خه‌و هه‌ڵناستن و خۆیان له‌و چاره‌ڕه‌شیه‌ رزگار ناکه‌ن.

مه‌ردووخ له‌ میعماری، نه‌ججاڕی، نه‌قشی سه‌ر به‌رد، وێنه‌کێشان، سه‌عات سازی، نیگارکێشی، گوڵکاری و درومان لێزانیه‌کی ته‌واوی هه‌بوو. سوارچاک و تیرهاوێژێکی بێ هاوتا بوو.
له‌ "نه‌وه‌ڕه‌" و له‌وبه‌ر گونده‌وه‌، کێوێکی بڵیندی لێیه‌. له‌ سه‌ر ئه‌و کێوه‌ به‌ میعماری و داڕشتنی خۆی ئه‌و قه‌ڵایه‌ی دروست کرده‌وه‌ که‌ له‌ سه‌رده‌می ساسانیه‌کاندا دروستیان کردبوو، پاشتر کردی به‌ هاوینه‌هه‌وار و‌ هاوینانه‌ له‌وێ ده‌ژیا و ئێستاش کراوه‌ به‌ موزه‌.

مه‌ردووخ بۆ یه‌که‌م جار ماشێنی چاپی هێناوه‌ته‌ سنه‌ و گۆڤارێکی به‌ ناوی "بانگی یه‌کێتی" (ندای اتحاد) له‌ چاپداوه‌ و له‌ 2ی زیقه‌عده‌ی ساڵی 1329 (1950) به‌ پێکهێنانی (انجمن صداقت) ده‌که‌وێته‌ خه‌باتی سیاسی ئه‌و سه‌رده‌مه‌وه‌. بۆ خۆی به‌ڕێوه‌به‌ری ئه‌و کۆمه‌ڵه‌ بووه‌ و له‌ رۆژی پێکهاتنیدا وتاری بۆ خه‌ڵک خوێندۆته‌وه‌ که‌ له‌ کتێبی (تاریخ کرد و کردستان)دا ل 24 به‌ وردی باسی لێکراوه‌.

خه‌باتی سیاسی مه‌ردووخ باسێکی جیاوازه‌ و لێکۆڵینه‌وه‌ی تایبه‌تی پێویسته‌ که‌ هیوادارم له‌ جێی خۆیدا باسی لێبکرێ. له‌ ساڵی 1331دا و له‌ کاتی کرانه‌وه‌ی رادوێی سنه‌، مه‌ردووخ وتارێک پێشکه‌ش ده‌کات و له‌ودا نه‌ته‌وه‌ی کورد به‌ یه‌کێتی و یه‌کگرتوویی بانگهێشت ده‌کا و پارچه‌ هۆنراوه‌یه‌کیش له‌ سه‌ر ئه‌و بابه‌ته‌ و به‌ زمانێکی ساکار ده‌خوێنێته‌وه‌ که‌ له‌ودا بانگه‌واز ده‌کا، ته‌نیا رێگای رزگاری هه‌ر نه‌ته‌وه‌یه‌ک له‌ یه‌کگرتووییاندایه‌ و هیچی تر. سه‌رجه‌م ده‌توانین بڵێین که‌ مه‌ردووخ هه‌ڵکه‌وته‌ و بلیمه‌تێکی بێ وێنه‌ بوو. تێکه‌ڵاوێک له‌ زانایی و حازر جوابی. هه‌ر بۆیه‌ش وته‌کانی تا ئێستاش له‌ سه‌ر زمانان ماونه‌وه‌.

سه‌ره‌ڕای ئه‌مانه‌ش، پێشبینیه‌کانی بێ وێنه‌ بوون. له‌ ساڵی 1343دا به‌ هۆنراوه‌یه‌ک پێشبینی خۆی بۆ خه‌ڵک و ده‌سه‌ڵاتدارانی سه‌رده‌م راگه‌یاند که‌ مه‌لاکان (خومه‌ینی) ده‌وڵه‌ت ده‌ڕوخێنن و ده‌سه‌ڵات به‌ ده‌سته‌وه‌ ده‌گرن. 27 ساڵ پێش مه‌رگی خۆی له‌ هۆنراوه‌یه‌کدا به‌ ناوی "همای جان" ساڵی مه‌رگی خۆی پێشبینی کردبوو که‌ له‌ سه‌ر به‌ردی گۆڕه‌که‌ی هه‌ڵکه‌ندراوه‌.

مه‌ردووخ له‌ هه‌ڵسوکه‌وتی کۆمه‌ڵایه‌تیدا زۆر ساکار و خه‌ڵکی بوو، بۆیه‌ش هه‌موو خه‌ڵکی ناوچه‌ و ته‌نانه‌ت هه‌موو کوردستان خۆشیان ده‌ویست و وه‌کو په‌پووله‌ ئابڵۆقه‌ی شه‌می وجودیان ده‌دا. ئه‌و گه‌وره‌ پیاوه‌ پاش 98 ساڵ ته‌مه‌ن له‌ رۆژی 20ی شه‌هریوه‌ری ساڵی 1354 (ه.ش)دا، مه‌لی ژیانی بۆ هه‌تاهه‌تایه‌ هه‌ڵفڕی و ته‌رمی پیرۆزی له‌ شاری سنه‌وه‌ تا گوندی نه‌وه‌ڕه‌ به‌ شانی هۆگرانی گوێزرایه‌وه‌. له‌ په‌ژاره‌ی مه‌رگیدا شاعیران و نووسه‌رانی کورد به‌ زمانی کوردی و فارسی، شیعر و وتاریان پێشکه‌ش کرد که‌ له‌ نامیلکه‌یه‌کدا به‌ ناوی باخچه‌ی کوردستان چاپ و بڵاوکراوه‌ته‌وه‌.

ماوه‌ی 6 مانگ له‌ هه‌مووی کوردستان، دانیشتن و رێزلێنان له‌و گه‌وره‌ پیاوه‌ درێژه‌ی کێشا. رۆحی شاد بێ.
له‌ هه‌موو دۆستان تکا ده‌که‌م که‌ هه‌ڵه‌کانم بۆ راست بکه‌نه‌وه‌ یا ئه‌گه‌ر شتێکم له‌ بیر کردووه‌، یارمه‌تیم بده‌ن تا باشتر بکرێ ئه‌و که‌سایه‌تییه‌ بناسێندرێ. ئه‌گه‌ریش ته‌مه‌ن ئیزنم بدات، به‌ که‌ڵک وه‌رگرتن له‌ نووسراوه‌کانی مه‌ردووخ تێده‌کۆشم بیروبۆچوونه‌کانی، زیاتر بخه‌مه‌ روو تا له‌ داهاتوودا نه‌ته‌وه‌که‌مان بتوانێ که‌ڵکی پێویستی لێوه‌رگرێ، هه‌ر وه‌کو ده‌ڵێن: رابردوو چرای رووناکی داهاتووه‌.

جێی خۆیه‌تی له‌ دۆستی خۆشه‌ویستم کاک دوکتور تاهیر حیکمه‌ت ناسراو به‌ ئازاد سپاس بکه‌م که‌ نووسراوه‌که‌می کرده‌ کوردی و یارمه‌تی دام.

سه‌رچاوه‌ : مال په ری راڤه



behnam5555 10-07-2013 06:10 PM

زندگینامه علامه شیخ احمد خانی
 

زندگینامه علامه شیخ احمد خانی

احمد فرزند شیخ الیاس متخلص به « خانی » در روستای خان نزدیک شهر بایزید در ناحیه استان حکاری (در ترکیه امروزی) در سال 1650 میلادی چشم به جهان گشود و به کره خاکی پای نهادند که دلیل انتصاب وی به خان بدین خاطر می باشد و نیز بعضی دیگر وی را به طایفه و قبیله ی خانیان منسوب می کنند،در كتاب «دایره المعارفاسلامی» آمده كه شیخ احمد خانی در میان سالهای 1063 - 1000 هجری قمری زیسته. دكتر »بلچ شیركو» در كتاب «القضیة الكردیه» می گوید: خانی افسانه «مم وزین» را در سال 1011 هجری قمری نوشته و در سال 1072 چشم ازدنیا فرو بست.
امین زكی بگ نیز در »تاریخ كرد و كردستان» و «نامداران كرد» (مشاهیر كرد) این تاریخ را پذیرفته و سخندكتر شیركو را تكرار كرده است. استاد علاءالدین سجادی بعد از تحقیق و تفحص فراوانمی گوید خانی در سال 1070 هجری متولد شده ودر 1126 در سن 56 سالگی دار فانی را وداعگفته. استاد حسن قزلجی هم در ابتدای كتاب «مم وزین» خانی كه توسط استاد هه ژار(عبدالرحمن شرفكندی) به لهجه موكریانی برگردانده شده می گوید: خانی در سال 1070هجری متولد شده ودر سن 58 سالگی در بایزید وفات یافته و در همانجا تشییع شدهاست.
استاد گیوموكریانی در ابتدای كتاب مم وزین می گوید: خانی در سال 1061 هجریمتولد و در 1135 هجری در سن 74 سالگی در بایزید دار فانی را وداع گفتهاست.
استاد دكتر نافع آگره ای هم د ركتاب «چند شاعر در سرزمین بادینان»می گوید: خانی در سال 1061 هجری تولد یافته اما برای وفاتش هیچ تاریخی را ذكر نكردهاست.
استاد امین بو زار ارسلان در ابتدای اثر مم وزین می گوید: خانی در سال 1062 هجری در روستای خانی به دنیا آمده و در سال 1120 در سن 58 سالگی وفات یافته است. حال برای اینكه بتوانیم سال ولادت و وفات خانی را به دست آوریم، لازم است اشعارش رابكاویم تا تاریخ (دقیق) زندگی و وفات این شاعر را به دست آوریم، به ویژه سال تولدشرا. خانی در ابتدای داستانش می گوید http://mihanblog.com/Yahoo/20.Gif
سالی كه من به دنیا آمدم مورخه 1061 بود و در
سال 1105کتاب «مم و زین» را به پایان رساندم)).

حالدر می یابیم كه شیخ احمد خانی در سال 1061 هجری متولد شده ودر 1105 کتاب«مم وزین» رانوشته و مشخص است كه وی نتواند به سال وفات خود اشاره ای بكند. براساس سخنان استادسجادی در كنار كتاب »صمدیه« سال وفات خانی به حروف ابجدنوشته شده كه می گوید: «طارخانی اله ر به » كه مصادف با سال 1119 می باشد.
براساس اسناد مذكور خانی در 1061هجری در شهر بایزید متولد و در همانجا نیز نشو و نما یافته، در همان دوران كودكیمشغول خواندن قرآن و كتاب های دیگری شده، سپس به مسجد مرادیه رفته و برای ادامهتحصیل به شهرهای اورفا، اخلات، بتلیس و جاهای زیاد دیگری را گشته و هر كجا كه عالمودانایی را یافته نزدش اقامت گزیده و شهد علمش را چشیده. سپس به مصر رفته و اجازهملایی را گرفته و به زادگاه و سرزمینش برگشته وبقیه زندگی اش را به وعظ و را هنماییمردم و سرودن شعر و شاعری به سر برده تا اینكه در 1119 دار فانی را وداع گفته و درهمانجا مدفون گشته.
احمد خانی در قالب شعرهای حماسی جاودانش برای خوانندگان گرامی نیز این چنین خود را معرفی و مطرح می نماید: «من عطر فروشم نه طلافروش درخت وجود خود را در عرصه ادبیات کاشتم و به پرورش آن پرداختم، من کُرد کوه پایه و دامنه ی کوههای سر به فلک کشیده کردستان هستم، کلماتی که به زبان و به رشته تحریر در آورده ام کلمات اصیل کردی هستند و امیدوارم با لطف خویش و گوش شنوا نیک گوش فرا دهید»
خانی علوم اولیه و ابتدائی خود را در مساجد و حجره ها و نیز در مدارس بزگ شهرها مانند بایزید، تبریز و بدلیس فرا گرفت وی قبل از سن چهارده سالگی از برجستگیها و استعدادهای درخشانی بر خوردار بود، و نیز تلاش و کوشش خود را در زمینه ی بارور کردن بعد علم و معرفت به کار می گرفت و پس از آن شهر بایزید را ترک نموده و به شهر فراز پایتخت کشور عثمانی راهی گشت، مدت زمانی در آنجا سکونت گزید و علوم و دانستنیهای خویش را از مشایخ و علمای بزرگ اخذ نمود و بر همه ی علوم عصری تسلط و آگاهی کافی یافت، البته در فرا گیری مطالب و بخاط سپردن آنها بسیار نمونه و تیز عمل می نمود و دارای استعداد فوق العاده ای بود. و در ادبیات عربی، فقه اسلامی، تصوف عرفان بخصوص در شعر دست بالایی داشتند و همراه با آن فرهنگ گسترده و شناخت ژرفی که در زمینه ادبیات و فلسفه و مسائل دینی داشتند شهرت پیدا کرد. احمد خانی علاو بر اینکه زبان کردی را می دانست و به آن افتخار می نمود، در عین حال به زبانهای عربی ، فارسی و ترکی نیز آشنا بودند و جوانان را به فراگیری و نوشتن آن فرا می خواند و هنگامی که به زادگاهش باز می گردد شروع به تآسیس مدارس دینی می نماید بدون اینکه توقع و انتظارو چشم داشتی از کسی داشته باشد داوطلب انجام وظیفه و تعلیم و تربیت جوانان می شود.
و برای یادگیری آنان کتابی سهل و آسان به نام (نوبهار بچوکان ) آماده می سازد تا اینکه علم را در نظر خوانندگان و مشتاقان و علاقه مندان به آن محبوب گرداند و بدین وسیله دوستی ملت و زبان خویش را اظهار نماید . بنابر این با توجه باینکه بر همه این زبانها مسلط بود ترجیح می داد که با زبان کردی کتابت نماید تا اینکه نشان دهد که کردها هم در ساختن تمدن انسانیت و بشریت سهیم بوده و بدین سان می خواهد که توان و نیروهای فکری ملت خود را ابراز نماید ، همانطور که خود می فرماید : « هیچکس نباید عرض اندام کند و بگوید همه ملتها صاحب میراث فرهنگی و کتب هستند ولی در این عرصه هیچگونه حساب و کتابی برای ملت کرد باز نکند» و حتی ادیبان را تشویق و وادار می نماید که اصالت خویش را به دست فراموشی نسپارندو با زبان مادریشان کتابت نماید نه با زبانهای دیگر .
احمد خوانی در نیمه ی دوم قرن هفدهم می زیست که در آن موقع میان دو امپراطوری فارس و عثمانی جنگ و جدال فراوانی بود و در همان زمان سران کرد به نزاع و جنگهای داخلی دچار گشته بودند کتابی خونین و حماسی پایدار برای رهبران کرد نوشت و آنها را به اتحاد و همبستگی فراخواند و به شدت از تفرقه و کشتن یکدیگر تذکر داد.و اهداف دشمنان ملت کُرد را اشکار و روشن می نماید که بزرگترین هدفشان اشغالگری در کردستان و بهرگیری و استفاده از منابع و موقعیتهای استراتژیکی ملت کرد است تا اینکه آنان را به عنوان سپر و سرنخ جنگ در مقابل کشورهای مهاجم قرار بدهند و خوشان جان سالم به در برند.
همچنان همه ملت کُرد را که دارای توان و نیرو و خلاقیت هستند به بیداری و آگاهی و اعتماد به نفس فرا خوانذ که اتحاد و همبستگی و هماهنگی با هم داشته باشند و هیچگونه فرصتی را از دست ندهند و اوقات فراغتشان را با تعلیم و یادگیری و همکاری و فعالیت ودینداری پرکنند .
بطوری که میان شکوفایی سیاسی و اقتصادی و علمی و دینی اتصال و پیوندی باشد .
علاو بر اینکه ازادی بیان و اندیشه و فکری قومی داشت نیز مدافع و حامی آزادی هم بود و در اشعار خود اشاره می کند به اینکه زنان هم باید علوم دینی و غیره را فرا گیرند تا بتوانند هویت و شخصیت دینی خود را حفظ نموده و خویشتن را از اسارت بی بند باری اخلاقی، بی حجابی، بی هویتی، ملعبه و بازیچه بودن دست دیگران آزاد و رهایی سازند و به مقام و منزلت واقعی خود دست یابند.
او نیز همچنان با ظلم وستم و زبان درازیها به مبارزه به پا خاسته و قد علم کرده است، بنابر این مهم ترین کاری که وی انجام داد علاوه بر کتاب شعرهای حماسی ( مه م و زین ) نوشتن فرهنگ کردی به عربی برای بچه ها و نوجوانان بود و نیز کتاب ( عقیده ایمان ) با زبان کردی بصورت شعر به تحریر در آورد و دیوان و شعرهای گوناگونی در زمینه های مختلفی داشت.
خانی از جمله شاعران بلند پایه و بزرگی است كه همیشه در دلملت، جاوید است. همان فرزند خلفی كه كرد و كردستان را نگه داشته و از جمله آن ستارههای درخشانی است كه آثار ارزشمند به یادگار مانده از او شامل كتب ذیل است:
1)مموزین: داستان دلداری و عشق است یا بنا به گفته خانی داستان آزادی ملت كرداست.
2)نوبهار: فرهنگ لغت عربی كردی است و به شیوه شعر و برای كودكان سروده وهمانند فرهنگ احمدی است كه در سال 1094 هجری تالیف شده است.
3)عقاید كردی:‌ راجع به خداشناسی و الهیات است و به شكل شعر سروده شده كه هنوز چاپ نشدهاست.
4
)یوسف و زلیخا: داستان عشق و عاشقی یوسف و زلیخا ست كه از قرآن كریم اقتباس شده وهنوز چاپ نشده است.

5)لیلا و مجنون : داستان عاشقی لیلی و مجنون است كه به شعرگفته شده اما هنوز چاپ نشده است.
شاهكار خانی کتاب «مم وزین» است. این داستانحاصل شهد فكر،اندیشه و ذهن خانی است. خانی این گنجینه ارزشمند و پرزحمت وپایدار رااز دریای فكر و اندیشه خودجمع كرده وبا تارو پود بی نظیر ابریشم سروده است.
هدفخانی از خلق و سرایش «داستان مم وزین»‌توصیف خواسته های درونی و نیز درد دل بوده،چرا كه بدبختی و مظلومیت ملت خود را با تمام وجود حس كرده و خواستها و آرمانهایملتش را فهمیده واین داستان را به عنوان ابزاری برای اظهار درونیات خود و ملتش بهكار برده و می گوید: اگر كرد به زبان و فرهنگ خود اهمیت می داد نام او بر تارك جهانمی درخشید و زبان و آدابش در رده دیگر ملتها جای می گرفت و همچنین راجع به عقبماندگی و پریشانی ملتش اینگونه داد سخن سر می دهد: نمی دانم چرا ملت من از همه چیزبی بهره اند؟ اگر ما یك دلسوز داشتیم حتما همگی ما از او چیزی می آموختیم وایمانمانراسخ تر می گشت.

خانی بعد از اینكه دربه دری و مظلومیت ملتش را می نمایاند بهاین نتیجه می رسد كه آخرین راه چاره برای درمان آوارگیها و مصائب كردها، تنها وتنها اتحاد و برادری است. چرا كه ناسازگاری و تفرقه عامل اصلی عقب ماندگی و درجازدنهاست،‌اما اتحاد موجب سرفرازی و كامروایی است.
وی در سال 1708 میلادی در شهر بایزید به جوار حق شتافت و در همان جا به خاک سپرده شد .


پێشه‌کی مه‌م وزین(مقد مه ی مم و زین)
بێگانه‌ نه‌ڵێن که‌ کورد نه‌زانن بێ نووسه‌رو هۆنه‌رو زمانن

پێمان نه‌ڵێ وێژه‌ وانی بیر ورد دڵدارێ نه‌بوو له‌ نێو گه‌لی کورد


کوائێوه‌ نه‌ دڵته‌ڕن نه‌ دڵبه ر له‌م ڕێگه یه‌ نه‌ ڕێڕه‌ون نه‌ ڕێبه ر


کورد هێنده‌ نه‌ گێل و گێژو کاسن داخم ئه‌وه‌ بێ که‌سن که‌ساسن


ژیرو به‌ دڵن گه‌لێک ده‌زانن بێ خێوی‌یه‌ بێ سه‌رو زمانن


بۆمه‌ش که‌ هه‌بایه‌ خێوو سه‌ردار به‌خشنده‌ وژیرو زیت و وشیار


ژیری و هونه‌ری به‌ دڵ کڕیبا ژه‌نگی له‌ دڵی هه‌ژار سڕیبا


من ئێسته‌ له‌ کۆڕی وێژه‌وانان ئاڵام ده‌شه‌کا له‌ عاسمانان


ده‌مخسته‌ وه‌ژین مه‌لای جزیری پێم زیندوو ده‌بوو عه‌لی حه‌ریری


وا شاد ئه‌بوو پێم فه‌قیهی ته‌یران گیانی به‌فڕین ده‌هاته‌ سه‌یران


چبکه‌م که‌ گه‌لێ که‌ ساده‌ بازاڕ کووتاڵه‌ که‌ باشه‌ نیمه‌ کڕیار


پایه‌ی هونه‌ران به‌ پاره‌ به‌نده‌ هه‌رکه‌س که‌ هه‌ژاره‌ کاری گه‌نده‌


هه‌رکه‌س له‌ ڕێگه‌ی دراو و قۆشه‌ سه‌رخۆشه‌ نه‌خۆشه‌ دڵ په‌رۆشه‌

ئه‌ حمه‌ دی خانی وه‌ڕگێڕ:مامۆستا هه‌ ژار

behnam5555 10-16-2013 05:37 PM

محەممەد مەھدی جەواھیری
 

محەممەد مەھدی جەواھیری

لە ویکیپیدیاوە، ئینسایکڵۆپیدیای ئازاد

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...d-Jawahiri.jpg


لەدایکبوون٢٦ی تەمموزی ١٨٩٩
نەجەف، عێراق
مەرگ٢٧ی تەمموزی ١٩٩٧
دیمەشق، سووریا
نەتەوەعێراقیماڵپەڕwww.jwahri.netموحەممەد مەھدی جەواھیری (ماوەی ژیان:٢٦ی تەمموزی ١٨٩٩ تاکوو ١ی کانوونی دووەمی ١٩٩٧)، شاعیری عەرەبی عێراقییە، لەدایکبووی شاری نەجەفی عێراق، کە بە موتەنەبی سەردەم ناسراوە، چەندین جار بە سەرۆکی یەکێتیی ئەدیبانی عێراق ھەڵبژێردراوە.[١]

ژیان مناڵی

لە رۆژی ٢٦ی تەمموز ساڵی ١٨٩٩ لە شاری نەجەف لە خێزانیکی ئایینپەروەر لەدایک بووە، ئەو شارە بەوە ناسراوە کە بنکەی ڕۆشنبیری ئایینی بووە، چەندین بازاڕی کتێب و دەزگای ڕۆشنبیری و کۆمەڵەی ئایینی و حزبی سیاسی لێ بووە، باوکی یەکێک بووە لە زانا ئایینیەکانی ئەو شارە، حەزی کردووە کورەکەشی، جەواھیری، ھەر لە منداڵیەوە لە کۆر و کۆبوونەوەی زانایان نزیک بێت و ھەوڵی داوە فێری خوێندنەوەی قورئانی بکات و پێی لەبەربکات، چەندین کتێبی بەنرخی لەبەردەم داناوە تا زوو زمانی بە گەوھەر و زمان و ڕەوانبێژی و شیعری شاعیرانی عەرەبی ببێژێت، باوکی ھەر جارێک شیعرێکی کلاسیکی پێ لەبەر بکردایە لیرەیەکی وەک پاداشت دەدایە جەواھیری، وای لێھاتبوو تەنھا بە چەند کاژێرێک شیعرێکی جاھیلیی٤٥٠ دێریی لەبەر دەکرد بێ ئەوەی لە ڕووی زمانەوانی ھەڵە بکات، باوکی حەزی دەکرد ببێت بە زانایەکی زمانزانی یان نووسەرێک، بەڵام مەیلی شیعری و حەز و خولیای بۆ شیعر پارسەنگی بۆ شیعر نووسین خوار کردەوە.

شیعر و ڕۆژنامەگەری

ساڵی ١٩١٧ باوکی کۆچی دوایی دەکات، پاش ئەو کۆستە گەورەیە محەممەد مەھدی جەواھیری بۆ زیاتر وەرگرتنی زانست و دەوڵەمەندبوونی بە چەمکی جۆرەھا مەعریفە، ڕووی کردە خوێندنەوەی کتێبەکانی فەلسەفە و جۆرەھای شیعری کلاسیک و نوێ، لە ساڵی ١٩٢٠ بەشداری لە شۆڕشی بیست دەکات، لە سەردەمی "مەلیک فەیسەڵ" شای عێراق عەمامە لەسەر دەکات و چەند وەزیفەیەک وەردەگرێ، پاشان واز لە لەبەرکردنی عەمامە و کار و ئیشی حکوومەت دەھێنێت و دەست دەکات بە کاری ڕۆژنامەگەری و نەجەف جێدەھێڵێ و ڕوودەکاتە شاری بەغدا، لەوێ چەند ڕۆژنامەیەک دەردەکات لەوانەش "ڕۆژنامەی فوڕات" و "ڕۆژنامەی کۆدەتا"، پاشان "ڕۆژنامەی ڕای گشتی"، چەند جارێکیش وەک سەرۆکی یەکێتی و سەرانی عێراق ھەڵدەبژێردرێت، لە ساڵی ١٩٢١ یەکەمین ھۆنراوەی خۆی بڵاو دەکاتەوە، یەکەم کۆمەڵە شیعری خۆی بە ناوی "حلبە الأدب" چاپ دەکات. ساڵی ١٩٢٧ لە سەر میلاکی پەروەردەی کازمیە لە بەغدا بە وەزیفەی مامۆستا دادەمەزرێت لەساڵی ١٩٢٨ کۆمەڵە شیعرێکی دیکەی بە ناوی "بین الشعور والعافە" بڵاودەکاتەوە. ساڵی ١٩١٩ جارێکی دیکە ڕۆژنامەی فوڕات دەخاتەوە گەڕ و ٢٠ ژمارەی دیکەی لێ دەردەکات.
لە ساڵی ١٩٣٥ کۆمەڵە شیعری سێیەمی بە ناوی "دیوانی جەواھیری" چاپ دەکات. ساڵی ١٩٣٦ ڕۆژنامەی کودەتا دەردەکات. ئەو کاتەی کە "بەکر سدقی" کوودەتایەکی سەربازی ئەنجام دابوو، بەڵام زۆر بەرھەڵستکاری ئەو کودەتایەی دەکرد کە بۆی ڕوونبووەوە ئەو کودەتایە ئەو ئەنجامانە ناپێکێ کە لە پێناویدا کاری بۆ کردبوو، بۆیە لەسەر ئەو وتارانەی کە دژی کۆمەڵە کودەتاچییەکان دەینووسی سێ مانگ دەستگیرکرا و ڕۆژنامەکەشیان داخست. ساڵی ١٩٤١ پاڵپشتی خۆی بۆ "بزاڤی مارس" دەربڕی، بەڵام ئەو بزاڤە زوو شکستی خوارد و جەواھیریش لەگەڵ سەرکردەکانی بزاڤی مارس چوونە ئێران، ھەر لە ھەمان ساڵدا گەڕایەوە عێراق و ڕۆژنامەی ڕای گشتی خستە کار.
ساڵی ١٩٤٤ بەشداری لە "ڤیستیڤاڵی ئەبی عەلای ئەلموعەریی" لە دیمەشق کرد، لە ساڵانی ١٩٤٩ و ١٩٥٠ بەشی یەکەم و دووەمی لە دیوانە تازە چاپکراوەکەی بڵاو کردەوە و وەک شاعیرێکی ناسراوی دەنگ بەرز ناسرا، ھەر لە ھەمان ساڵدا بەشداری لە کۆنگرەی ڕۆشنبیری کۆمکاری عەرەبی ئەسکەندەرییە کرد و وەک نەقبی ڕۆژنامەنووسانی عێراقی و سەرۆکی یەکێتی نووسەرانی عێراق دەستنیشانکرا، ساڵی ١٩٦١ دووچاری چەند کۆسپ و تەگەرەیەکی سیاسی بۆوە، بەناچاری عێراقی جێھێشت و ڕووی کردە لوبنان و لەوێش چووە پڕاگی پایتەختی چیکۆسلۆڤاکیا. لە پڕاگ ٧ ساڵ مایەوە و ساڵی ١٩٦٥ کۆمەڵەشیعرێکی بە ناوی "پۆستەی نامۆیی" لەچاپدا. ساڵی ١٩٧١ وەزارەتی ڕاگەیاندنی ئێراقی کۆمەڵەشیعرێکی تازەیان بە ناونیشانی "ئەییوھە ئەلئەرق" بۆ بڵاوکردەوە، ھەمان ساڵ سەرکردایەتی شاندێکی عێراقی کرد بۆ کۆنگرەی نووسەرانی عەرەب لە دیمەشق و ھەر لە ھەمان ساڵدا وەزرایەتی ڕاگەیاندن کۆمەڵیشیعرێکیان بەناوی "خەلەجات" بۆ چاپکرد.
ساڵی ١٩٧٣ ھاوڕێ لەگەڵ شاندێک لە نووسەرانی عێراق سەردانی وڵاتی توونسی کرد و بەشداریان لە کۆنگرەی نۆیەمی نووسەرانی عەرەب کرد، پاشان ڕووی لە ھەندەران کردوو عێراقی جێھێشت و ڕۆیشت بۆ وڵاتی سووریا و لەوێ درێژەی بە چالاکییە ھونەریەکانی خۆیدا تا ڕۆژی ٢٧ی تەمموزی ساڵی ١٩٩٧، کە کۆچی دوایی دەکا.

وێنەی جەواھیری لە ڕووپەڕی سەرەکی گووگڵ

ڕۆژی ٢٦ی تەمموزی ٢٠١١ ماڵپەڕی جیھانی گووگڵ، لە ساڵڕۆژی لەدایکبوونی محەممەد مەھدی جەواھیری، وێنەی ئەم شاعیرەی لە ڕووپەڕی سەرەکی خۆی دانا.[٢] لەم وێنەیەدا کە جەواھیری کڵاوە تایبەتەکەی خۆی لەسەرە و لەسەر کڵاوەکە بە نووسراو ئاماژە بە کوردستانکراوە. ئەم کڵاوە لەلایەن ژنێکی کورد دروست کراوە و شاعیری ناوبراویش وەک خۆشەویستی بۆ ھاوڵاتیانی کوردی، ماوەکی زۆر ئەم کڵاوەی لەسەر ناوە.[٣][٤]

پەراوێزەکان


behnam5555 10-16-2013 05:48 PM

ئاوات
 
ئاوات
سه‌ید محه‌مه‌د کامیل‌ی ئیمامی زه‌مبیلی کوڕی سه‌ید عه‌بدولمحه‌کم کوڕی عه‌بدولکه‌ریم، کوڕی سه‌ید عه‌بدوڕڕه‌حمان که‌ ناز ناوی "ئاوات"ه‌ له‌ ساداتی حوسێنی و له‌ بنه‌ماڵه‌ی شێخه‌کانی به‌ناوبانگی زه‌مبیله‌.
که‌ له‌ ساڵی 1282کۆچی هه‌تاوی له‌ دێی زه‌مبیل له‌ دایک بووه‌ و هه‌ر له‌وێ له‌ لای بابی سەید عەبدولحەكیم و مامی حاجی بابە شێخ ئه‌لفوبێ سه‌ره‌تاکانی زانستی عه‌ره‌بی و ئاینی فێربووه‌. پاشان له‌ ساڵی1291 له‌ خزمه‌ت مه‌لا مه‌حموود که‌ به‌"مه‌لاڕه‌شه‌" ناسرا بوو ده‌ستی به‌ خوێندنی وانه‌کانی فارسی و عه‌ڕه‌بی باوی ئه‌و سه‌رده‌می کرد. دوای دوو ساڵ له‌گه‌ڵ برا گه‌و‌ره‌که‌ی سه‌ید محه‌مه‌د نوورانی، بۆ درێژه‌دان به‌ خوێندن چوونه‌ لای مامیان حاجی بابه‌ شێخ له‌ ئاوایی"جه‌میان" دوو ساڵ له‌وێ و ساڵ و نیوێکیش که‌ ئاوایی‌دارولعیلم تورجان له‌ لای مه‌لا سادقی واسیقوبیلا درێژه‌یان به‌ خوێندن دا. پاشان کاتێ مه‌لاعه‌بدوڵڵا فه‌هیمی چوو بۆ زه‌مبیل گراوە زەمبیل ئەو ماوەی مەلا عەبدوڵڵا لە زەمبیل بوو لە لای ئەو دەرسیان خوێند.دوای ئه‌وه‌ ساڵێک بێ مامۆستا بوون.
له‌ ساڵی1309 به‌ هۆی نه‌خۆشی و بێ هێزی بابی، به‌ناچار ده‌ستی له‌ خوێندن هه‌ڵگرت و گه‌ڕاوه‌، بۆ زه‌مبیل و خه‌ریکی کاری کشتوکاڵ بوو پاش ماوه‌یه‌ک ژنی هێنا. ‌بۆ بەرێچوون‌ و بژیووی ژیان له‌ زۆر دێیان ماوه‌ته‌وه‌ و هه‌ر به‌و هۆیه‌ لەگەڵ که‌لتووری ئاپۆرەی خه‌ڵك زۆر ئاشنا و تێیدا شارەزا بووە و هەر ئەوە بوو بە هۆی ده‌وڵه‌مه‌ندیی شیعرەكانی له‌ بواری لێکدانه‌وه‌ و لێک چواندن و پڕ بوون لە زاراوه‌کانی زمانی کوردی. ئه‌و له‌ شیعره‌کانیدا جاروبار له‌ زوڵم و سته‌می ده‌سه‌ڵاتدارانی حوکمه‌ت سکاڵای ده‌کرد و ناڕازیی بوونی خۆی ده‌رده‌بڕی و خه‌ڵکی وشیار ده‌کرده‌وه‌ دەبووه‌ هۆی ڕق و تووڕه‌یی ئه‌وان. هه‌ر بۆیه‌ له‌ ساڵی 1325 گیراو دوو ساڵ له‌ زیندانه‌کانی بۆکان و سه‌قز، ورمێ و مه‌هاباد زیندانی بوو.
سه‌یدمحه‌مه‌د کامیلی ئیمامی له‌ ڕۆژی پێنجه‌می شه‌هریوه‌ر(خه‌رمانان) ساڵی1368 کۆچی هه‌تاویی له‌ ژیان ماڵاوایی کرد.
ئه‌و پیاوێکی به‌دین، میهربان، خۆبه‌که‌م زان، میوان خۆشه‌ویست، قانع و شه‌ریف و نیشتمان پروەر بوو. باوه‌ کوو به‌ هۆی بنه‌چه‌ک و بارودۆخی بنه‌ماڵه‌که‌ی ده‌یتوانی به‌ تیروته‌سه‌لی و خۆشی ژیان تێپه‌ڕ بکا بەڵام ژیانێكی سادە و دوور له‌ زێروزیور خۆشگوزه‌رانیی هه‌ڵبژارد بۆ بژیو و به‌ڕێچوون ملی دا به‌ کاری دژوار و تاقه‌ت پروو کێنی کشت و کاڵ به‌ شێوه‌ی کۆن. شیعری کوردی و فارسی زۆر باشی ده‌کوت و له‌ شیعره‌کانیدا باسی خودا و پێغه‌مبه‌ر و سروشتی جوانی کوردستان و هه‌ژاری خه‌ڵک و زوڵم و سته‌می حکومه‌ت و ئاغاوه‌ت و خاوه‌ن مڵکه‌کانی ده‌کرد و جاره‌باره‌یش لە شیعره‌کانیدا ناز ناوی "کامیل "و "ئیمامی"شی به‌ کار هێناوه‌. ئەوا چەند پارچە شیعری ئاواتتان دەخەینە بەر چاو:

چوار خشتەكییەك:

دەخولێمەوە لەم ژیانە‌دا بێ ئامانج
ئێستا بە ژیانی خۆم گەشەم دێ پاشان

دیتم كە نەمان خاوەنی سەد تەخت و تاج
دەگریم كە ئەوەندە بۆ ژیام بێ قازانج
ئەوەش غەزەلێك:

چ خۆشه

ئه‌گه‌ر دڵبه‌ر دلارا بێ چ خۆشه
به زه‌وق و ئاڵ و واڵا بێ چ خۆشه

شه‌ڕاب هه‌رچه‌نده تاڵ و توونه، چاوم
كه ساقی وا دڵاوا بێ چ خۆشه

كه‌ وا مه‌ستیی له نه‌شئەی چاوی مه‌سته
بڵێ ده‌ك جامی مەی با بێ چ خۆشه

له كاتی مردن و ده‌رچوونی گیانم
كه یادی ویم له دڵدا بێ چ خۆشه

له گیروداری ڕۆژی واپه‌سینم
كه سینه‌م لام ئه‌لف‌لا بێ چ خۆشه

ئه‌گه‌ر فكرم له‌سه‌ر «لا» بێ چ ناخۆش
كه ئیمانم به ئه‌ولا بێ چ خۆشه

ئیمامی تۆ كه لائیللایه زیكرت
هومێدت هه‌ر به ئه‌ڵڵا بێ چ خۆشه

***
ئەمەش چەند شیعرێكی فارسی لە‌م بەرێزە:

چه شود اگر به رحمت من بینوا نوازی
من اگر نیازمندم، تو كریم و بی‌نیازی

به چه رو روم به درگه؟ كه بسی گناهكارم
من مبتلا و نادم، تو و عفو و چاره‌سازی

بجز از در تو یارب! در سر فراز نبود
به هزار ترس آیم به امید سرفرازی

به درت برد امامی سر خود به شرمساری

مگر آرد و گڕارد سر و رو به خاكبازی

***
منبع: ئه دب

behnam5555 10-16-2013 06:03 PM

ئیبراهیم ئه‌فخه‌می
 
ئیبراهیم ئه‌فخه‌می

ئه‌فخه‌می"1373 -1300 کۆچی هه‌تاوی" خوالێخۆشبوو. ئیبراهیم ئه‌فغه‌می کوڕی خوالێخۆشبوو مه‌حمود(ی) ئه‌فغه‌م له‌ ساڵی1300 کۆچی هه‌تاوی به‌رامبه‌ر ساڵی زاینی له‌ شاری بۆکان له‌ دایک بووه‌. له‌ لای بنه‌ڵه‌ی خۆی ده‌ستی به‌ خوێندن کرد به‌ تایبه‌ت کتێبه‌ سه‌ره‌تاییه‌ عه‌ڕه‌بییه‌کان و فارسی له‌ لای برای زانایی خوالێخۆشبوو حاجی مه‌لا هادی ئه‌فغه‌م زاده‌ خوێند و باش خزمه‌تی سه‌ربازی و دامه‌زران له‌ ئیداره‌ی دارایی و هاوکاریی له‌ ڕادێوی کوردی مه‌هاباد و 26ساڵ ده‌وام له‌ دارایی خانه‌نشین کرا. ئه‌و شیعر و شاعیری وه‌ک نواندن و نیشاندان و کاردانه‌وه‌ی ژیانی کۆمه‌ڵایه‌تی چاولێده‌ کرد هه‌ر بۆیه‌ ڕووی له‌ شیعری و شاعیری کرد. شیعره‌ ته‌نزه‌کانی "شیعری نواندی ده‌رد و ئازاره‌کانی کۆمه‌ڵگا به‌ زمانی گه‌پ و گاڵته‌" زۆر به‌ ناوبانگن خوالێخۆشبوو ئه‌فغه‌می له‌ ڕێکه‌ه‌تی مانگی ڕێبه‌ندانی ساڵ1373 کۆچی هه‌تاوی به‌رامبه‌ر به‌ ساڵی زاینی1995کۆچی دوایی کرد. کتێبه‌ چاپ کراوه‌کانی خوالێخوشبوو ئه‌فغه‌می ئه‌وانه‌ی خواره‌وه‌ن:

ده‌مه‌ته‌قه‌ی سۆفی و نێری "کۆمه‌ڵه‌ شیعری ته‌نز" به‌ زمانی کوردی چاپی 1350 و کۆچی هه‌تاوی که‌ دیاریی نوێ، چاپ1361 کۆچی هه‌تاوی زاینی "ناوه‌رۆکی هه‌ردووک کتێبه‌ که‌ کۆمه‌ڵێک شیعرن له‌ بواری کۆمه‌ڵایه‌تی ، ئه‌خلاقی و ته‌نز و گه‌پ و گاڵته‌ به‌ زمانی کوردی) کتێبی انقلاب ملاخلیل به‌ زمانی فارس. ژیان نامه‌ی ئیمامی شافیعی به‌ زمانی کوردی تاریخ فرهنگ و ادب مکریان له‌ دوو به‌رگ دا به‌رگی یه‌که‌م بۆکان که‌ له‌ ساڵی1363 له‌ چاپ دراوه‌، به‌رگی دووهه‌م مه‌هاباد، سه‌رده‌شت و شنو که‌ ساڵی1373 کۆچی هه‌تاوی چاپ کراوه‌.

ئه‌وه‌ش نوموونه‌یه‌ک له‌ شیعری فارسی‌ له‌ شیعری کوردیی ئه‌فغه‌می:

شب تاریك و به هامون فنا در خطری
نه امیدی به نجات هست و نه فریادرسی

در ره سیل بنا كرده و غافل هستی
باد صرصر ز كمین جسته و آید مگسی

در درون تعبیه دزدان مناهی بشمار
آخر كار گرفتار به دست عكسی

در گلستان صفا زندگی انسانی كن
همچو گل باش به دور از روش خار وخسی

چشم گریان و دل سوخته از رنج و گداز
كه در این دهر ستمزا همه جا هست بسی

از سر مهر و صفا مرهمی بر دلهانه
محض خوشنودی یزدان نه ز راه هوسی

خدمت خلق عبادت بود از راه خلوص
خالقت هست به دنیا و به عقبی حرسی

ازخدائی به طلب حاجت خودشام وسحر
كه عزیز داشته موسی زطیق قبسی

روز آخر چه توان کرد به ترازوی عمل
نیک و بد در نظر است ذره بود یا عدسی

افخمی گرچه بود غرق به دریای گناه
اندر آن حال به جز حضرت حق نیست کسی

منبع: ئه دب



behnam5555 10-16-2013 06:20 PM

ئه‌مین ئوشنوویی
 

ئه‌مین ئوشنوویی

بۆ ناساندی ئه‌و شاعیره‌ خواناسه‌، نوسراوی به‌رێز ئه‌حمه‌د قازی نووسه‌ر و وه‌رگێڕی به‌ ناوبانگی کورد که‌ له‌ سه‌ر دیوانی ئه‌مین ئوشنویی که‌به‌ هۆی ئینتشاراتی سه‌لاحه‌ددین ئه‌ییوبی چاپ و بڵاو بووه‌ته‌وه‌؛
نووسیویه‌ لێره‌ دادێنین:


ئه‌گه‌ر له‌ جیهانی ئه‌مرۆ دا، ئێستاش که‌لتووری نه‌ ناسراو هه‌بێ؛ بێ شک، که‌لتوور و زمان و ئه‌ده‌بی کوردی، یه‌کێک له‌م مه‌ڵبه‌نده‌ نه‌ ناسراوانه‌یه‌. با وه‌کوو له‌ ماوه‌ی یه‌ک سه‌ده‌ی ڕابردوو دا هێندێک به‌رهه‌م و ئاسه‌وار له‌ بواره‌کانی جۆراو جۆری شیعر و په‌خشاندا له‌ بواری: مێژوو، ئایین و خواناسی دا بڵاو بووه‌ته‌وه‌ هه‌ر ئێستاش له‌ زۆر شوێنی گه‌وره‌ی نیشته‌ جێبوون ئاوڕدا‌نه‌وه‌ و بایه‌خدان بۆ په‌ره‌پێدانی که‌لتوور و زمانی کوردی زۆر بووه‌ به‌ڵام هێشتا بۆ زاڵ بوون و دۆزینه‌وه‌ی هه‌موو گۆشه‌ و که‌ناری هه‌ریمی هونه‌ر و که‌لتووری کوردی و ناسینی تایبه‌تمه‌ندییه‌کانی ناوه‌رۆکی ده‌وڵه‌مه‌ند و پڕپیت و به‌ره‌که‌تی ئه‌م وڵاته‌، ڕێگایه‌کی دوور و درێژمان له‌به‌ره‌، هێشتا زۆرێک له‌ وێژه‌وانان و شاعیرانی ناوداری ئه‌م خاکه‌ نه‌ناسراون و ژیان نامه‌ و ڕاڤه‌ کردن و شی کردنه‌وه‌ی شوێنه‌واره‌کانی هێندیک که‌س که‌ کراوه‌ زۆرم به‌ که‌م و کورتین و هه‌ڵه‌یان تێدایه‌ و ناکرێ باوه‌ڕو متمانه‌یان پێ بکه‌ی. به‌تایبه‌ت له‌ باره‌ی شاعیران و خواناسان و پیاوچاکانی دڵ ڕووناکی پێشوو زۆر به ‌زه‌حمه‌ت ده‌توانین سه‌ر چاوه‌ی وا که لێکۆڵه‌ران وتوێژه‌رانی ورد بین متمانه‌ی پێ بکه‌ وه‌گیرده‌که‌وێ.
دیاره‌ دربڕینی ئه‌و ڕاستییه‌ به‌و مانایه‌ نییه‌ که‌ هه‌وڵ و تێکۆشانی ئه‌و زانا وتوێژه‌ره‌ دڵسۆزانه‌ی داویانه‌ و ده‌یده‌ن به‌که‌م بزانین؛ به‌ڵام هه‌ر وه‌ک له‌و کورته‌ باسه‌دا ئاماژه‌ی پێ کرا، یێستاش بۆ دۆزینه‌وه‌ی جیهانی که‌لتوور و ئه‌ده‌ب و زمانی کوردی هه‌وڵ و تێکۆشان زۆر و به‌ر بڵاوه‌. پێوسته‌ که‌ هیوا دارم که‌ ئه‌م ئامانجه‌ پیرۆزه‌ به‌ هه‌وڵ و تێکۆشانی لاوان و هۆگرانی زانا وهدی بێت.
یه‌کێک له‌ که‌سایه‌تییه‌ن نه‌ ناسراو و شاعیره‌ بێ ناوه‌کانی کوردستان خوالێخۆشبوو "میرزا محه‌مه‌د ئه‌مین به‌له‌دی" که‌ نازناوی شیعریی "ئه‌مین ئوشنوویی"یه‌ که‌ زیاتر له‌ سه‌ده‌یه‌ک له‌وه‌ پێش(1268 کۆچی هه‌تاوی) له‌ شاری شنۆ له‌ دایک بوو.
"ئه‌مین ئوشنوویی" به‌ زمانه‌کانی کوردی و فارسی شیعری زۆر دڵگری له‌ چوار چێوه‌ی قه‌سیده‌ و غه‌زه‌ل و پێخ خشته‌کی و دوو به‌یتی دا هه‌یه‌. شیعره‌ فارسییه‌کانی ئه‌مین ئوشنوویی که‌ له‌و دیوانه‌دا کۆ کرانه‌وه‌ و نراوه‌ به‌ر چاوی خوێنه‌رانی خۆشه‌ویست، نیشانه‌ی توانا ئه‌ده‌بی، زاڵ بوون به‌سه‌ر شیعری کلاسیک، کیش، سه‌روا، ورده‌کاری و باری مه‌عنایی، خۆش زه‌وتی، ته‌یعی ڕه‌دان و لێهاتوویی شاعیر له‌ هۆ نینه‌وه‌ی شیعری نایاب و دڵگرد چوار چێوه‌ی جۆراو جۆر وه‌کوو قه‌سیده‌ و غه‌زه‌ل پێخ خشته‌کی و دووبه‌یتی نیشان ده‌دا.
ناوه‌ڕوکی شیعره‌کانی ئه‌مین ئوشنوویی له‌ سه‌ر یه‌ک بنه‌مای خواناسی‌ ئه‌خلاقی، دینی و ئامۆژگاری و ڕێنووسی مرۆڤ بۆ ئیمان و بڕوا به‌ دین و خودا و ڕۆژی په‌سڵان و ئه‌نجام دانی کاری باشه‌.
گرینگترین شتێکی مێشک و ناخی ئه‌وی به‌ خۆیه‌ خه‌ریک کردووه‌ خۆ پارێزی و خوا په‌ره‌ستی بووه‌ و ئه‌و شته‌ له‌ ناوه‌رۆکی شیعره‌کانی دا به‌ باشی وه‌ ده‌رده‌که‌وێ. هه‌موو قه‌سیده‌کانی له‌ ستایش و په‌سنی خوا و تاریفی پێغه‌مبه‌ری خوا و گێڕانه‌وه‌ی موعجیزاتی ئه‌و زاته‌و پێدا هه‌ڵکوتنی پیاوه‌ گه‌وره‌ ئاینییه‌کانه‌ و له‌ کۆتایی هه‌ر قه‌سیده‌یان غه‌زه‌لێکدا له‌ ئه‌وان داوای لێبووردن له‌ گوناهانی خۆی ده‌کا: ‌

ای خدای واحد و حی و غفور
تو به قرآن و به تورات و زبورهم به حق

حرمت پنج تن آل عبا
مفخر ارض و سما


روز محشر شاد کن قلب امین
بر جمال سید دنیا و دین
له‌ کۆتایی قه‌سیده‌یه‌کی دیکه‌ دا ڕووده‌کاته‌ خاته‌می پێغه‌مبه‌ران و ده‌ڵێ:

سـیـد اولاد آدم شـاه دیـن
پیشوای انبیا و مرسلین

باد قربان تو یارب جان من
بر خدا و بر تو هست ایمان من

چون امین جز تو ندارد هیچکس
وقت نزع جان به فریادش برس


دیسان له‌ کوتایی قه‌سیده‌یه‌کی دیکه‌ دا عه‌رزی پێغه‌مبه‌ری خودا ده‌کا:

یا حبیب حق شفیع‌الم‌ذنبین
شاه جمع انبیا و مرسلین

من گنه‌کارم پناه من تویی
باد قربانت امین اشنوی


ئه‌مین له‌ قه‌سیده‌کانی خۆی دا چیرۆکه‌ ئاینه‌کانیی کردووه‌ته‌ شیعر و نیشان ده‌دا له‌ چیرۆکه‌کانی قورئانی و ڕیوایاتی ئاینی و سه‌ر گوریشته‌ و مێژووی ژیانی حه‌زره‌تی ره‌سوول و خه‌لیفه‌کانی ڕاشیده‌ین و گه‌وره‌ گه‌وره‌کانی دین زۆر ئاگادار بووه‌.
ئه‌و شته‌ی له‌ ڕوانگه‌ی شیعرییه‌وه‌ زۆر جێی سرینجه‌:

هۆنینه‌وه‌ و کردنه‌ شیعری چیرۆکه‌کان و ڕه‌وانی و جوانی ولێکی شیعره‌کان له‌و قه‌سیدانه‌دایه‌ که‌ پله‌ی ئه‌ده‌بی ئه‌مین ئوشنوویی تا ڕاده‌ی گه‌وره‌ترین شاعیرانی داڕێژه‌ری چیرۆکی ئێرانی وه‌ک حه‌کیم نیزامیی گه‌نجه‌وی و مه‌ولانا جه‌لاله‌دینی ڕۆمی و ئه‌وانی تر به‌رز ده‌کاته‌وه‌.
غه‌زه‌له‌کانیشی له‌ ئه‌و په‌ڕی به‌رزی و جوانی دان. ناوه‌رۆکی غه‌زه‌له‌کان زیاتر عارفانه‌ و خواناسانه‌ و مرۆڤین.
وه‌ک غه‌زه‌لوێژه‌کانی تر ئه‌ویش له‌ به‌یه‌ک گه‌یشتن وه‌سڵ و عه‌شق و خه‌می دووری و لێک هه‌ڵبڕان و بێ وه‌فایی ڕۆژگار و کاتی بوونی دنیای فانی داوه‌:
کرد فلک در این جهان، از بر ما ترا جدا
روز قیامت کند باز نصیب من خدا

بود دلم که جاودان با تو زیم به شادمان

لیک نگشت کام دل ای گل من ز تو ادا


وه‌ له‌ جییه‌کی دیکه‌ش ده‌فه‌رمێ:

غم هجران تو نتوان به زبان کرد بیان
نتوان شرح دهم نامه به صد جلد کتاب

خوش بود وصل تو در خواب ببینم، لیکن

چه توان کرد که دیده نرود بی ‌تو به خواب


میرزا محه‌مه‌د ئه‌مین که‌ شیعره‌کانی دا جاری وایه‌ له‌ ناوی "ئه‌مین" به‌ته‌نێ که‌ڵک وه‌رده‌گرێ و جاری واش هه‌یه‌ "ئه‌مین ئوشنوویی" به‌ کار دێنێ. شنوش جاری وایه‌ ئوشنوو، ئوشووه‌، شنۆ، ئوشنه‌وی به‌ گوێره‌ی کێش و سه‌روا له‌ شیعره‌کانی دا به‌ کار دێنێ.

سحر چشم جادوانش بسته دل‌ها را به بند
چشمه‌های آب شد از گریه‌ی چشم «امین»

زیر تیغ ابروانش گردن ما همچو مو است
هر طرف جاری تو گویی سیل‌های رود و جو است

ئەمین ئوشنوویی زێدی خۆی«شنۆ»ی زۆر خۆش‌ویستووە و هەر وەها كە بینیمان لە زۆرێك لە شیعرەكانیدا ئەو شارە جوانە مێژوویی‌یەی بە ناوەكانی جۆراو جۆر(ئوشنەوی، ئوشنوو، ئوشنوود، شنۆ) ناو بردووە و لە پێداهەڵكوتن و ناساندنی شیعری رۆر جوانی بە زمانەكانی فارسی و كوردی هۆنیوەتەوە. ڕادەی خۆشەویستیی ئەمین بۆ شنو لەم سەر گوریشتەیە كە لە ساڵەها لەمەو بەر لە ڕۆژنامەی كەیهانیش داەاتووە دەردەكەوێ و ڕووداوەكە بەم جۆرە بووە. بازرگانێكی تەورێزی كە هەستی شاعیریشی بووە، ڕێی دەكەویتەوە شنۆ لە میوانخانەیەك چەن كەس لە خەڵكی ئەم مەڵبەندە نێوان خۆش دەكا. لە نێوان قسە و ئاخاوتنی ئەو چەند كەسە باسی«ئەمین ئوشنوویی» دێتە گۆڕێ و بازرگانی هەستیار داوای چاوپێكەوتن لەگەڵ ئەمین دەكا. یەكێك بە دوای ئەمین دادەنێرن و ئەمین دەمودەست دێ بۆ میوانێ‌نە.
بازرگانی شاعیر لەو ناوەدا شیعرێك دادەنێ هەر كە ئەمین دەگاتێ دەیخوێنێتەوە:

مگو اشنو بگو ویرانە‌ی غم
نشانی دارد از كنج جهنم

ئەمین بێ بیر لێ كردنەوە وەڵامی دەداتەوە:

ایا شاعر غلط گفتی، نه این است
که اشنو، غنچه‌ی روی زمین است

ئەمین لە ساڵی1333 كۆچی هەتاوی بە نەخۆشی لە شنۆ دەگەرێتە بۆ لای پەروەردگار و تەرمەكەی لە گۆرستانی شنۆ دەنێژن و دەبێتە زیارەتگای هۆگرانی شیعر و خواناسی.

behnam5555 11-10-2013 07:12 PM

عەتاخانی سەعید مەنسور
 
عەتاخانی سەعید مەنسور (عەتاخانی باشماق)

http://www.kurdipedia.org/wene/2962.jpg


ساڵی 1296ی کۆچی هەتاوی لە گوندی باشماق لەدایک بوە و ژیانی هاوبەشی پێکهێناوە و مناڵەکانی بریتین لە: ناسر،حسەین،سەعید،جەمشید،ئێقبال،زاهید،شاهۆ،تووران، درەخشان،لەیلا،کەبەداخەوە کاک حسەین کوژرا و کاک سەعید نەخۆشی کوتووپڕ گیانی لێ ئەستاندو کاک زاهیدیش بەهۆی رووداوی ماشێن لاقێکی لەدەست داوە، رادەی خوێندەواری عەتاخان هەتا پۆلی شەشی سەرەتای ئەوکات لەقوتابخانەی تازەدامەزراوی گوندەکایان بوە وبەردەوامیش هاتووچۆی حوجرەی مەلا و فەقێیانی کردوە عەتاخان رۆحێکی دموکراتیزەی لەخۆداپەروەردە کردوە هەربۆیە بەردەوام ماڵەکەیان خانەخوێی میوانان و گەڕۆکان بوە لە باوەڕی عەتاخاندا هەمووکەس خاوەن خانەی شەخسیی یەتی تایبەت بەخۆیەتی کە دەبێ رێزوحورمەتی لێ بگیرێت و ئاخافتنی لەگەڵدا بکەی.

هەرلەسەر ئەوبنەما فکری یە درێژەی بە دیداروچاوپێکەوتنەکانی لەناو کۆمەڵانی خەڵکدا ئەداولەگەڵ بەڕێزشوکروڵڵای بابان دا لەشاری سنە ئاشنا دەبێت کە کاک شوکروڵڵای بابان ئەوکات بەرپرسی ناوەندی هونەرەجوانەکان سەربە وەزارەتی فەرهەنگ وهونەربوو هەرئەوئاشنابوونە بوە هۆی ئاشنابوونی ستدیوکانی رادیۆ سنەو دواتر کرماشان وتارانیش لەگەڵ دەنگێکی تازەورەسەن وپڕلەهەست وسۆزی ناوچەی تیلەکۆی سەقز، کە بەم جۆرە دەنگ وسۆزی رەسەنی عەتاخان لەدیوەخانەکانی باشماقەوە گوێزرایەوە هەمووناوچەکانی کوردستان وساڵی 1337 راستەوخۆ لەگەڵ بەشی کوردی رادیۆتاران دەستی بەکاروچالاکی هونەری کردوبەیارمەتی گروپی مۆسیقای رادیۆ تاران کە لەبەڕێزانی وەک مەرحووم موجتەبامیرزادە وهاوڕێیانی پێک هاتبوو توانی سەرجەم شانزدە گۆرانی رەسەن وفولکلۆر تۆماربکات کە بەشێکیان بریتین لە:شیرین دامەچۆ"باوانم باوانم"سویبەباڵابەرز"عەمرم سەیزادە"توخوافاتم تۆوازبێنە"خاڵۆی رێبوار"ئای لەدوورلەدوور"غەریب مەڕۆ"دوودەستم ببڕن بەلیمۆتەوە"ئەوکچەرەشتاڵە"کەومل باوانم"کانی یەکەی بەرماڵ"گەردن زەرد"گیان گیان "باوانم" وسەوزەسەوزە.
شێعروهەڵبەستی گۆرانی یەکانی عەتاخان سەعیدمەنسوور زۆربەیان فولکلۆروشێعری شاعیرانی کوردوهەروەهاخۆیشی دایناوە زاراوەی گۆرانی یەکانی ئەردەڵانی یەوبن زاراوەیشی تیلەکۆیی یە،هەربۆیە کەسێک فەرموویەتی"ئەوەی بیەوێ گۆرانی یەکانی عەتاخان بڵێتەوە دەبێ بن زاراوەی تیلەکۆیی بەتایبەت باشماقی بزانێ وشارەزای ببێت!"
لە روانگەی نووسەرانیشەوە عەتاخان هونەرمەندێکی بەتوانابووە نووسەری کورد عەلی ئەشرەف دەروێشیان لە کتێبی "بێستوون" داکەلەساڵی 1356دابڵاوبوەتەوە لە زوانی خەڵکی ناوچەکانی کرماشانەوە باسی دەنگ خۆشی سۆزی دڵنشینی وجوانچاکی وبەژن وباڵارێک وپێکی عەتاخان ئەکات.نووسەرێکی دیکەی وەک مامۆستا "حەمەی حەمەباقی دەڵێ: عەتاخان رەسەنترین گۆرانی یەکانی کوردی تۆمارکردوەو لەفەوتان رزگاری کردوە"
ئەم هونەرمەندەمەزنەی ناوچەی تیلەکۆی سەقزی کوردەواری سۆزی ناوچەی هەورامان کەرازو نیازو هاوارو گازندەی دەروونی"ئەهوورامەزدا"یە واتە هۆرەیشی بەجوانی زانیوەوچڕیوە دواچالاکی یەکانی هونەرمەند سەعیدمەنسوور تۆمارکردنی چەند گۆرانی یەک بو وە لەگەڵ مامۆستای مۆسیقا بەڕێز کاک رەسووڵ میرزاپوور لە تەمەنی 55ساڵیدا لە گوندی باشماق واتە زێدوژینگەی عەتاخان.

سەرچاوە: ماڵپەڕی چەمەڕا


کارگر سایت 11-17-2013 01:45 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط behnam5555 (پست 289945)
عەتاخانی سەعید مەنسور (عەتاخانی باشماق)




به
زندگي نامه عطا خان سعيد منصور + دانلود آهنگهاي كردي عەتاخانی باشماق

مراجعه شود

behnam5555 11-17-2013 06:19 PM

"ناودارانی ناوچەی مەهاباد"
 

"ناودارانی ناوچەی مەهاباد"

حوسێن حوزنی موکریانی:

سەید حوسێن حوزنی کوڕی سەید عەبدولەتیف موکریانی لە ساڵی ١٢٩٦ی قەمەری لە شاری مەهاباد لە دایک بوە. سەرەتای گەنجی دوای تەواو کردنی خوێندنی سەرەتایی و کووردناسی و لێکۆڵینەوە لە بارەی زمان و ئەدەبیاتی کووردی، هەروەها رۆژنامەگەری بەردەوام بووە. لە تەمەنی ١٢ ساڵی دا بۆ ئەوەی کە وەدوای خوێندن بکەوێمەهابادی بە جێ هێشت و لە ناوچە جیا جیاکانی عێڕاق خەریکی گەشت و گوزار بوو. ماوەیەک پیشەی کۆڵین (مۆر هەڵقەندن) و وێنەکێشان بووە. پاشان فکری لە دروست کردنی ئامرازێک کردۆتەوە بۆ بە چاپگەیاندنی پەرتووک و بڵاوکراوەکانی کە خۆی خۆشی ویستوون و لەم بوارە دا زۆر سەرکەوتوو بوە. لە ساڵی ١٩١٥ی میلادی، دەزگایەکی چاپی لە وڵاتی ئاڵمان کڕیوە و بۆ یەکەمجار بە ناوی "چاپخانەی کوردستان" لە شاری حەڵەب چاپخانەیەکی دامەزراندوە.
لە ساڵی ١٩٢٥ی میلادی دەچێتە شاری رەواندووز و لە وێ چاپخانەکەی وەگەڕ دەخا. حوسێن حوزن یەکەمین رۆژنامەوانی کوردە و یەکەمین کەسە کە بۆ چاپ و بڵاوکراوەی کوردی و لێکۆڵینەوە دەربارەی کوردستان دەستێکی واڵا و گرینگی هەبوە و خامەی تاو داوە.
"مینوریسکی"، رۆژهەڵاتناسی رووسی، لە بارەی حوزنی دا دەڵێ: "راستی هەرە گرینگ ئەوەیە کە حوزنی لە رێگای روونکردنی روداوە مێژووییەکان و ناساندنی نەتەوەی کورد بە هیچ شێوەیەک سڵی نەکردوە و لە تێکۆشان نەوەستاوە."
"بازیل نیکیتین" دەربارەی حوزنی دا دەڵێ: "ئەو بۆ من و تەواوی رۆژهەڵاتناسان ئەرکێکی قورسی هاویشتوتە سەر ملمان و کارەکانی جێگای پێزانینە."
حوزنی لە مانگی ئاوریلی ساڵی ١٩٤٠ی ز. لە شاری بەغدا بە دەستی نۆکەرەکانی ئینگلیس ژەهرخوار دەکرێ و گیانی لە دەست دەدا. مەرحومی مەلا قادری مودەرریسی کە خزمایەتی لەگەڵ حوزنی و گیوی موکریانی هەبوە دەیکوت: "لە بەغدا حوسێن حوزنی کاتێک هەواڵی لە داردانی قازێەکانی بیست، لە هۆش چوو و کەوتە سەر عەرز دەست بە جێ رفاندیانە نەخۆشخانە بەڵام هەر لە وێ ژیانی لە دەست دا." پاشان تەرمەکەی هێندرایەوە شاری هەولێر و لە وێش بە خاک سپێردرا. رەوانی شاد و یادی هەمیشە زیندوو بێ.
بەرهەمەکانی حوسێن حوزنی بریتین لە:

١.خۆنچەی بەهارستان، حەڵەب، ساڵی ١٩٢٥ی میلادی
٢.خۆشی و ترشی، رەواندوز، ١٩٢٥ی میلادی
٣.پەروەردە کردنی کرمی ئاوریشم، وەرگێڕان
٤.ئاوڕێکی پاشەوە، ٣ جڵد
٥.کوردستانی موکریان، رەواندوز ١٩٣٨ی میلادی
٦.پێشەوای ئایینی، ١٩٢٦ی زایینی
٧.وێنەگەری و کۆڵین
٨.مێژووی کورد و نادر شا لە خاکی ئێران دا، رەواندوز ١٩٣٦ی میلادی
٩.مێژووی میرانی سۆران، رەواندوز ١٩٣٥ی میلادی
١٠.مێژووی زەند
١١.مێژووی ناودارانی کورد...
و دەیان پەرتووکی چاپ نەکراوی دیکە.
ئەو رۆژنامانەی کە بڵاوی کردونەوە و هێناونی بۆ وڵات:
١.رووناکی، هەولێر، ١٩٣٦ی میلادی
٢.زاری کرمانجی، رەواندوز، ١٩٣٤ی قەمەری


سەرچاوە: مێژووی مەهاباد، جەنابی موحەممەدی سەمەدی
وەگێڕانەوە به زمانی کوردی: جەعفەرکەریمی

behnam5555 11-23-2013 05:26 PM

ابراهیم سعیدی در يك نگاه
 

ابراهیم سعیدی در يك نگاه

ابراهیم سعیدی سال 1344 در مهاباد متولد شد. او فارغ‌التحصیل کارشناسی سینما در گرایش تدوین از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر است.
سعیدی علاوه بر فیلمسازی تدوین و تصویربرداری بیش از صد فیلم کوتاه، مستند، مجموعه و برنامه تلویزیونی را برعهده داشته است.
وي تاكنون مستدهاي مرثیه پریشانی ، روژگیران ، ژوان (وعده ديدار) و ژیله مو (آتش زير خاكستر) را كارگرداني كرده است.
جوایز دريافتي از جشنواره هاي داخلي و خارجي:
1- برنده بهترین فیلم مستند بخش بین الملل هفدهمین جشنواره فیلم کوتاه سینمای جوان برای فیلم روژگیران ( به همراه مهرداد اسکویی ) 1379
2- فیلم برگزیده اول میراث فرهنگی برای فیلم روژگیران درهفدهمین جشنواره فیلم کوتاه سینمای جوان 1379
3- لوح افتخار بهترین فیلم مردم نگاری از نخستین جشنواره فیلمهای مستند یادگار برای فیلم روژگیران
4- برنده پلاک نقره ای جشنواره ملل اطریش برای فیلم روژگیران 2003
5-دیپلم افتخار بهترین فیلم داستانی ازنوزدهمین جشنواره فیلم کوتاه سینمای جوان
برای فیلم ژوان 1382
6- برنده بهترین مونتاژ از جشنواره گرانادا - اسپانیا 2002 برای فیلم چاه
7- برگزیده بهترین مونتاژ از سوی انجمن تدوینگران خانه سینما در هجدهمین جشنواره فیلم کوتاه سینمای جوان برای فیلم چاه 1380
8- برنده بهترین تصویربرداری از نخستین جشنواره فیلمهای مستند کیش برای فیلم رویای مروارید ( به همراه ذوالفقار عربزاده ) 1381
9- برنده بهترین تصویربرداری ازچهارمین جشنواره تولیدات سیما برای مجموعه مستند رویای مروارید ( به همراه ذوالفقار عربزاده ) 1382
10- برنده بهترين مونتاژ از نخستين جشنواره فيلم ته وار سليمانيه - كردستان عراق 2004 براي فيلم ژيله مو

behnam5555 11-23-2013 05:34 PM

شرف‌خان بدلیسی
 

شرف‌ خان بدلیسی

شرف‌الدین بنشمس‌الدین بـِدلیسی معروف به شرف‌خان بدلیسی
(۹۴۵ قمری- درگذشت: ۱۵۹۹ میلادی) یکی از تاریخ‌نگاران برجسته تاریخ کردان است.
کتاب او به نام شرفنامه، تاریخ مفصل کردستان، که به زبان فارسی نوشته شده از منابع اصلی تاریخی مربوط به قوم کرد بشمار می‌آید.
وی شرفنامه را در ۱۵۹۷ میلادی به پایان رساند.این کتاب توسط عبدالرحمان شرفکندی{هژار}شاعر مترجم ونویسنده کرد به زبان کردی ترجمه شده است.
شرفخان درکره‌رود (بین قم و همدان) زاده شد. نیاکان او امیران ایل روژکی بودند که در سال۱۵۴۳میلادی بر منطقه بتلیس (در کردستان ترکیه) فرمان می‌راندند. دگرگونی‌های سیاسی باعث شد تا پدر او، امیر شمس‌الدین بن شرف‌الدین به ایران مرکزی مهاجرت کند.
شرفخان در سن نه سالگی به دربار شاه تهماسب یکم راه یافت. شرفخان به مدت بیست سال دراستان‌های گوناگون ایران به عنوان والی منصب داشت.
در سال ۱۵۷۶ به مرکز فراخوانده شد و به همراه ۶۰۰ خانوار از ایل و خانواده خود به ماموریتی به سوی منطقه وان(ترکیه امروزی) فرستاده شد. خسرو پاشا، فرماندار وان، از ترس ورود فرستادگان به دربار سلطان مراد سوم گریخت. شرفخان بدینوسیله فرمانروایی موروثی بر بتلیس و منطقه موش را بدست آورد.
جالب اینجاست که لقب خان را خانواده شرفخان نه از شاهان ایران و نه از پادشاهان عثمانی دریافت کرده بودند.

منابع

· Bedlîsî, Şerefxan; Şerefname: Tarîxa Kurdistanê ya kevn, Stockholm 1998
· Strohmeier, M. & Yalçin-Heckmann, L.; Die Kurden: Geschichte Politik Kultur, München 2000


behnam5555 11-23-2013 05:37 PM

حَیران خانم دُنبُلی:
 

حَیران خانم دُنبُلی:
قرن سیزدهم هجری قمری

حیران بنت کریم خان دُنبُلی، شاعره کرد متخلصه به «حیران»، از زنان نامی کردستان در قرن سیزدهم هجری قمری بوده؛ دیوانی از وی بر جای است مشتمل بر پنج هزار بیت شعر به زبانهای کردی و فارسی و ترکی.
«در نخجوان متولد شده، مدتی در ارومیه زندگی کرده و بعد در تبریز توطن داشته است. حیران خانم شاعره خوبی بوده.. تاریخ ولادت و مرگ او معلوم نیست، همین اندازه روشن است که در وبای سال 1247 ه ق حیات داشته. حدود هشتاد سال زندگی کرده و اغلب اشعارش در مدح عباس میرزا نایب السلطنه قاجار و مادر و خواهر اوست. اینک قطعاتی از اشعار حیران:

ای حُسن تو ربوده ز کف اختیار دل
پژمرده شد ز هجر رُخَت، لاله‌زار دل

گشته خراب از غم تو شهربند جان
از دست شد ز فرقت رویت، قرار دل

چون گلشنی که باد سمومی بر آن وزد
از سوزش فراق خزان شد بهار دل

ای من فدات! روز و شبم بی جمال تو
جز آه و ناله نیست کنون، کار و بار دل

از زلف دام ساخته، از خال دانه‌ای
نیرنگها بریخت ز بهر شکار دل

تیری که از کمان وی از روی ناز جست
هم در زمان نشست ببین در کنار دل

یک بار خود نگفتی کای مبتلای من
بی روی من چسان گذرد روزگار دل

نالید دل، چنانکه فلک گوش خود گرفت
تا نشنود فغان من و آه و زار دل

(حیران) نه یک دل ربوده است آن جوان
در کوی دل فتاده چو تو صد هزار دل»

مشاهیر، ج 1، صص 340 ـ 341



behnam5555 11-23-2013 05:38 PM

صاحبه سلطان دُنبُلی:
 

صاحبه سلطان دُنبُلی:

صاحبه بنت کریم خان دنبلی، همسر ابوالفتح خان ابن مرتضی قلی خان دوم دنبلی بوده و (شهباز) تخلص می کرده و در اواسط قرن سیزدهم هجری قمری می زیسته است.
«در علم نجوم تألیفاتی داشته و شعر را نیکو می سروده .. در فن انشاء و بسیاری از صنایع ظریفه نیز مهارت تام داشته، خط را هم خوب می نوشته است. این رباعی از اوست که در مدح حسنعلی خان بن فتحعلی شاه قاجار سروده است:

شهزاده حَسَن دلیر و لشکرشکن است
شهزاده باکمال شیرین‌سخن است

در باغ شهنشهی خرامان سروی است
در گلشن خسروی گل یاسمن است»

مشاهیر، ج 1، ص 341

behnam5555 12-01-2013 06:19 PM

معروف کوکه‌ای
 

معروف کوکه‌ای

فارسی

ملا معروف کوکه‌ای (کوکه یی) (۱۳۲۴-۱۲۵۳ خورشیدی) از شاعران شهر مهاباد ایران است. وی به فارسی و کردی سورانی (مکرانی) می‌سرود.
ملا معروف به سال ۱۲۵۳ ه.ش در روستای حاجی خوش مهاباد دیده به جهان گشود. پدرش»ابراهیم«و مادرش»زبیده«از طایفه پربلاو بود. وی به سال ۱۲۷۸ ه.ش در سن بیست و پنج سالگی با دختر ملا رضای روستای سوت و برده‌رش شهرستان بانه که با مادرش خویشاوندی داشته ازدواج می‌کند. اسم همسرشان آمنه بوده‌است. کوکه‌ای شاعر به هنگام ازدواج یعنی سال ۱۲۷۸ ه.ش در روستای قولغه تپه ساکن بوده‌است. مدت زندگی مشترکشان با آمنه خانم سی و هشت سال بوده، یعنی به سال ۱۳۱۶ ه.ش همسرشان فوت می‌نماید. ملا معروف ازآمنه خانم دارای چند اولاد بوده که بزرگ‌ترین آنان موسوم به»ملا علی«به سال ۱۳۰۳ ه.ش در آن هنگام که پدرشان پنجاه ساله بوده‌اند به دست افراد مسلح یکی از خوانین پرنفوذ و پرقدرت منطقه به نام»سرتیپ شریکندی«کشته شده‌است. پدرملا معروف در روستای شاگیلدی فوت می‌کند. موقع فوت پدر ملا معروف نوجوانی دوازده ساله بوده‌است، یعنی سال ۱۲۶۵ ه.ش پس با توجه به ازدواج ایشان در روستای قولغه تپه خانواده آنان از شاگیلدی به روستای قوڵغه تپه مهاجرت کرده‌اند.
ملا معروف به سال ۱۲۶۵ ه.ش در سن دوازده سالگی موقعی که چوپان گله بوده آنها را رها کرده و راهی عراق می‌شود، بعد از شانزده روز پیاده روی به آن دیار می‌رسد، در روز آدینه، فصل بهار به شهر سلیمانیه می‌رسد و در خانقاه محوی این شهر شروع به خواندن می‌کند و دوسال و پنج ماه ماندگار می‌شود. برادران ملا معروف، احمد، محمود، رسول و قادر بوده و خواهری نیز به نام فاطمه داشته‌اند.
وی به شیوه قدیم در خدمت استادان بزرگواری درس خواند، در آن دوره بیشتر تکیه بر کتب مذهبی و قرآنی و صرف و نحو عربی می‌شد. وی بعد ازآموختن این علوم به دنبال ادامه تحصیل خود به روستاهای زیادی سفر کرد، روستاهایی که درآن زمان کانون گرم علم و اندیشه بودند، از آن جمله می‌توان به روستاهای قره کند، قره گویز، زنبیلان، درویشان، و خانقاه اشاره کرد که در آنها استادان وعالمان به شیوه آن روز به طالبین و دانشجویان و پویندگان خود درس می‌دادند. کوکه یی بعد از سپری کردن این دوره‌ها سفری نیز به شهر سلیمانیه کرد وآنچه از علوم و فنون عربی بود آموخت. وی در مسجد شاه درویش مهاباد شروع به تدریس کرد
ملا معروف در فاصله بین سالهای ۱۳۱۳ ه.ش تا ۱۳۱۵ ه.ش دو مرتبه توسط مرکز بقوسیان ارمنی در تبریز موردعمل جراحی چشم قرار می‌گیرند ولی متاسفانه عمل، نتیجه مثبت نمی‌دهد و ایشان از قدرت بینایی محروم می‌گردند. ملا معروف کوکه یی در سال ۱۳۲۴ ه.ش بعد از گذراندن هفتاد و یک سال عمر درگذشت و در محله مسجد سرخ مهاباد و در کرایه نشینی منزل»حاج سید محمد امین شمسی«وفات یافت. پیکر وی در قبرستان تخریب شده ملاجامی مهاباد همجوار مدفن و مرقد شیخ زاده خانم سریل آوا و مرقد شیخ»محمد عارف رشتی«مدفون گردید.

منابع

۱- دیوان اشعار کردی ملا معروف کوکه ای- انتشارات سیدیان - مهاباد
۲- پارسی گویان کرد- صدیق بوره که یی
۳- یادداشت‌های شخصی - نگارندگان (س. خ)

برگرفته از روزنامه سیروان (برداشت آزاد با ذکر منبع)


کوردی

مەلا مارف کۆکەیی
(١٢٥٣- ١٣٢٤ی هەتاوی)(١٨٧٤- ١٩٤٥ی زایینی) شاعیر .
مەلا مارف کۆکەیی لە ساڵی ١٢٥٣ هەتاوی ڕێکەوتی ١٢٩٣ی کۆچی مانگی لە گوندی حاجی خۆش لە ناوچەی شاروێران لە دەوری شاری مەهاباد لە دایک بووە . بنەماڵەکەیان بە پەڕبڵاو ناودارە. مەلا مارف لە ٢٥ ساڵیدا لە بەرواری ١٢٧٨ی کۆجی هەتاوی لە ئامینە خانمی کچی مەلا رەزای بانەیی خەڵکی گوندی سوتوو و بەردەڕەش لای شاری بانە خوازبێنی کردووە و مارەی بڕیوە و گوێزراوەتەوە بۆ گوندی قوڵغە تەپە هەرێمی ئیل تەیموری لای مەهاباد کە لەوێ مەلای مودەریس بوە و ماوەی ٣٨ ساڵ پێکەوە ژیاون.
ئامینە خانمی هاوسەری مامۆستا لە ساڵی ١٣١٧ ی کۆچی مانگی لە شاری مەهاباد کۆچی دوایی ئەکات و مەلا مارفیش لە ٧٣ ساڵی دا لە ١٩ ی رەمەزانی ١٣٦٤ ی کۆچی مانگی لە کاتژمێر ٦ی سەر لە بەیانی لە رێکەوتی ساڵی ١٣٢٤ کۆچی هەتاوی دا لە شاری مەهاباد کۆچی دوایی ئەکات و هەر لە وێش نێژراوە. لە رێو و رەسمی بە خاک سپاردنی تەرمی مەمۆستا دا خەڵکی زۆربەی شارەکانی کوردستان و مامۆستایانی ئایینی و و کەسایەتیەکانی ئەو دەم بەشداریان کروە، کەسانێک وەک مامۆستا سدیق سدقی و مەلا محەممەد لاهیجی و سەید عەبدوڵڵا ئەتهەری کوڕی جەنابی شێخ عەبدولقادر بەرزنجی و هتد بەشداری رێورەسمەکەیان کردووە.


سەرچاوە

(زانایانی کورد: محەمەد ساڵح ئیبراهیمی "شەپۆل" - لاپەڕەی ١٩٥-٢١٢، چاپەمەنی محەممەدی، سەقز، ١٣٧٩.)
(زانایانی کورد: محەمەد ساڵح ئیبراهیمی "شەپۆل" - لاپەڕەی ١٩٥-٢١٢ ، چاپەمەنی محەممەدی ، سەقز ، ١٣٧٩)
(چێشتی مچێور : بیرەوەریەکانی مامۆستا عەبدولرەحمان شەرەفکەنی "هەژار" - چاپی پاریس ١٩٩٧- لاپەڕەی ٤٧)
(تاریخ و فرهنگ و ادب موکریان , ابراهیم افخمی ، چاپەمەنی محەممەدی ، سەقز )
(نگاهی به تاریخ مهاباد , سید محمد صمدی - نشر رهرو , مهاباد- ١٣٧٧ - ص ٢٤١)
(تاریخ مشاهیر کُرد - بابا مردوخ روحانی (شیوا) - جلد دوم - انتشارات سروش ١٣٦٦ - تهران - ص ٢٧٥)

behnam5555 12-01-2013 06:22 PM

آقای قاسم موید زاده (هه لو)
 

آقای قاسم موید زاده (هه لو)

مامۆستا قاسم موئەیەدزادە (هەڵۆ)

مامۆستا قاسم موئەیەدزادە ناسراو بە ھەڵۆ یەکێک لە شاعیرانی ناسراوی مەھابادە.
قاسم موئەیەدزادە ساڵی ١٣٣١ ھەتاوی لە شاری مەھاباد ھاتۆتە دنیاوە و خوێندنی سەرەتایی ھەر لەو شارە دەسپێکردو لە ساڵی ١٣٥٠ ھەتاوی دیپڵۆمی وەرگرتووە.
لە ساڵی ١٣٥٦ ھەتاوی لە فێرگەی مامۆستایانی ورمێ دەورەی دوو ساڵانەی فەوقی دیپڵۆمی زمانی ئینگلیسی تەواو کردووە. لەو ساڵەوە ھەتا ساڵی ١٣٧٢ لە خوێندگەکانی مەھاباد مامۆستای زمانی ئینگلیسی بووە.
ساڵی ١٣٧٢ ھەتاوی لیسانسی زمان و وێژەی فارسی لە زانکۆی ئازادی ئیسلامی مەھاباد وەرگرتووە و ئێستا لە فێرگەکانی ناوەندی ئەم شارە خەریکی دەرسگوتنەوەیە
قاسم موئەیەدزادە کۆمەڵێک شێعری گوتووە کە ھەندێکیان لە کتێبی کۆمەڵە شێعری بروسکەدا چاپ کراون.
قاسم موئەیەدزادە ھەندێک شێعری تەنزی گوتووە کە لە چاو شێعرەکانی تری ناسراوترن.

سەرچاوە


پێشەکی کتێبی کۆمەڵە شێعری بروسکە؛ قاسم موئەیەدزادە

behnam5555 12-01-2013 06:24 PM

هاشم احمدزاده
 

هاشم احمدزاده

استادیار رشتهٔ مطالعات کردی در دانشگاه اکستر انگلستان

هاشم احمدزاده، استاد دانشگاه و نویسندهٔ کرد، در سال ۱۳۴۰ در شهر مهاباد متولد شد. در سال ۱۳۵۷ وارد دانشگاه شد و در سال ۱۳۶۴ در رشتهٔ ادبیات انگلیسی (کارشناسی) از دانشگاه زاهدان فارغ‌التحصیل شد. سپس به اروپا رفت و در سال ۱۳۷۱ تحصیلات خود را در دانشگاه اوپسالا در سوئد از سر گرفت. در سال ۱۳۷۴ دورهٔ کارشناسی را در بخش علوم سیاسی دانسکدهٔ مطالعات شرقی اوپسالا سپری کرد. در سال ۱۳۷۵ کارشناسی ارشد خود را در همان رشته با موفقیت به انجام رسانید. وی از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ به تحقیق در رسالهٔ دکتری خود پرداخت و بدین منظور یک سال را نیز در دانشکدهٔ مطالعات شرقی لندن گذراند. وی اکنون استادیار رشتهٔ مطالعات کردی در دانشگاه اکستر در انگلستان می‌باشد.
دکتر احمدزاده تا سال ۱۳۸۴ دروس مربوط به تاریخ، ادبیات و زبان فارسی را در دانسگاه اوپسالا تدریس نموده‌است. از سال ۱۳۸۴ تا کانون به عنوان استادیار در مرکز مطالعات کردی انستیتوی علوم اسلامی و عربی وابسته به دانشکدهٔ علوم انسانی دانشگاه اکستر مشغول تدریس است. دکتر احمدزاده آثار زیادی را در قالب کتب و مقالات تألیف و یا از زبانهای انگلیسی و سوئدی به زبان کردی ترجمه کرده‌است که برخی از انها عبارتند از: ترجمهٔ تبارشناسی کردها: ساخت و هویت ملی (۱۳۸۳) و کردها و دیگران-شان: هویت و سیاست ازهم‌گسیخته نوشتهٔ پروفسور عباس ولی، وی همچین کتاب فن داستان نوشتهٔ دیوید لاج از سوی وی به زبان کردی ترجمه و منتشر شده‌است. رسالهٔ دکتری وی تحت عنوان از رمان تا ملت تاکنون به زبانهای ترکی و فارسی ترجمه شده است. در این اثر پنج رمان فارسی، بوف کور، شازده‌احتجاب ، همسایه‌ها، سووشون و جای خالی سلوچ و همچنین پنج رمان کردی، درد ملت، غروب پروانه، گل شوران، شهر (رمان) و روشن مانند عشق، تیره مانند مه‌رگ، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته‌اند.



اکنون ساعت 06:50 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)