سلام خدا
به دردو دلهامونگوش میدی ولی خودت هیچ وقت دردو دل نمی کنی. خدایا چه حسی داری وقتی میبینی انسانهایی که آفریدی سر زمین ویا مسائل متفرقه همدیگرو میکشن ؟ وقتی به زندانها نگاه میکنی چطور ؟ خدایا از دیدن تجاوز،شکنجه و ظلم چه حالی میشی ؟ من که بنده ی توام و ازجنس همین آدمها از این دنیا آزرده ام ،خدایا بگو تو چه حالی میشی ؟ وقتی دروغ به دنیا حکم میکنه صبرتو چقدره ؟ چقدر دیگه تا منجی خودتو بفرستی ؟ چقدر دیگه تا عدالت فاصله داریم ؟ |
ممنون راحيل جان مرسي بابت احساسات قشنگت ميدونم يه روزي بدي كه حالا واسه مردم شده عادت يه روزي ساكشو جمع ميكنه و ميره منتها بايد تا اون روز ادم بودنمون رو حفظ كنيم تا رو سفيدي برا خودمون بخريم و سياهيش بمونه واسه كسائس كه حالا به خوب بودن ها ميخندند
|
خدايا تو خود ميداني سكوتم براي چيست و چرا ديگر سخت ميخندم
تو خود ميداني قلبم را با مهربانيه تو پروريدم و هيچگاه جائي براي كينه دشمني و سياهي باقي نگذاشتم اما چگونه ببينم كه تكه هاي دلم پاره پاره ميگردند و چگونه د رمقابل اشكاني كه در لحظه هاي خلوتم بر گونه هايم به خاطر رنجهايم جاري ميشود سدي بسازم وقتي ميدانم دستانم انقدرقدرت ندارند كه به ريسمانت چنگ زنند و طلب كمك نمايند |
الهی غریب تو را غربت وطن است
کی به خانه رسد کسی که او را غربت وطن است |
به هر كس دل سپردم بي وفا شد |
خدايا مرا كي به سويت ميخواني شبها به اميد امدن به سويت زندگي ميكنم
مرا اميدي به اين جماعت نيست |
گفتي مثل يه كوه پشت سرتم،بهم تكيه كن |
تكراري بود_:2:
|
خداوندا بسوزانم من از جهانی دگرم ساقی از این عالم واهی رهایم کن نمی خواهم در این عالم بمانم بیا از این تن اآلوده و غمگین جدایم کن تو را اینجا به صدها رنگ می جویند تو را با حیله و نیرنگ می جویند تو را با نیزه ها در جنگ می جویند تو را اینجا به گرد سنگ می جویند تو جان می بخشی و اینجا به فتوای تو می گیرند جان ازما نمی دانم کیم من،آدمم، روحم، خدایم یا که شیطانم تو با خود آشنایم کن اگر روح خداوندی دمیده در روان آدم و حواست پس ای مردم خدا اینجاست خدا در قلب انسانهاست به خود آی تا که در یابی خدا در خویشتن پیداست همای از دست این عالم پر پرواز خود بگشود در خورشید و آتش سوخت خداوندا بسوزانم همایم کن |
سر گشته ام از این همه راهی که ندارم گاهی که تو را دارم و گاهی که ندارم من مانده ام و لایق تیغی که نبودم من مانده ام و فرصت آهی که ندارم سخترين واژه دنيا انتظار است |
خداوندا پریشانم ، از این همه نابسامانی پریشانم نمیدانم چرا اینگونه باید باشد که مردم نا توان باشند در گفتن نمیدانم چرا من باید انقدر ناتوان باشم وقتی که عزیز هم وطن را میبینم که نیازمند کمک است اما من خود نیز کمک میخواهم خداوندا من نمیدانم چرا در این دنیا دیگر انسان نیست بشر هست خداوندا از تو میخواهم انسانیت را بر ما برگردانی تا طعم شیرین انسانیت را بچشیم
|
در اين دنياي نامردي سياهي و بدي ، سردي در اين گردونه آشفته که پاکي و صفا خفته همه مخلوق بي وجدان دو رنگ و جاهل و نا دان به فکر خوردن و خفتن نه پاس و شکر او گفتن در اين بازار خوف اور ندارم هم ره و ياور شدم حيران و سرگردان ندارد اي خدا پايان ؟ چرا پس اين تن خسته به اين بازار ، دل بسته چرا پس جان بي وجدان نميگيرد کمي سامان مدام اين را به دل گويم ولي پاسخ نميجويم اگر خواهي نشي رسوا بشو هم رنگ اين دنيا ولي افسوس کاره جان ندارد لحظه اي پايان شو مغلوب عقل اخر در اين جنگ دل و داور کند در قعر اين مرداب مرا اخر دلم در خواب خدايا از تو ميخواهم نبيند دل که در خوابم مرا بر حال خود دادار برای لحظه ای نگذار |
خدايا درودم را به آني كه ميدني برسان و به او بگو خدايش هميشه با اوست
به او بگو يادش از يادش نرود و بداند دستان پر مهره خدايش بسوي او گسترده است |
هر چي كنم دلتنگي ها |
خدای خوبم
سلام خوبی گلم؟ عیدت مبارک! می دونم تا روزی که گناهی روی این زمیه خاکی رخ میده عید حقیقی وجود نداره منم سر سفره هفت سین برای اومدن اون روز دعا میکنم! تو هم برای من بخواه که...! خودت خیلی خوب می دونی که چقدر دوست دارم! می دونم که داری نوشته هامو می خونی پس خودت برکت بده به احساس کور شده ی دلم ! کمک کن قلبمو دوباره پیدا کنم و اون وقت بنویسم ...! |
بنام خالق عشق
سلام عاشق دل نشکسته ای هستم خوشحال ، چون تو را دارم همه چیز را دارم . فقط مانده فنای فی الله . ای عشق مرا در خود فنا کن ، رها کن ، از هر چه جز توست رها کن . شادم ، مستم ، آزاد ، چون از خود و غیر خود جز تو ، هستم بیزار. جانم امان نمی دهد یاریم کن ، خود گفته ای که : و نفخت فیه من روحی : من منتظرم . |
خدایا خداوندا
تو همیشه خدا بودی و هیچ وقت به هیچ چیز و هیچ کس نیازی نداشتی و نداری. اما من همیشه محتاج تو بودم و هستم و خواهم بود . انگاه که نا توان بودم تو را صدا کردم و توکل به تو کردم به امید انکه دست ناتوانم را می گیری . آیا آن زمان که به خیال خود اجابتم کردی شکر گذاریت را نکردم؟ امروز آنقدر درمانده و دلگیرم که نمی دانم چگونه آرام و قرار یابم. حس می کنم تو هم مرا تنها گذاشتی و این یعنی آخر همه چیز. خودت می دانی چه می گویم تو بگو من چگونه بار گناه نکرده را بدوش کشم . چگونه زخم زبان آدمها را تحمل کنم . ای تنها شاهد من . جز تو چه کسی حرف مرا باور خواهد کرد خسته ام . تو بگو من چگونه نگاه های پر ملامت را تحمل کنم در حالی که خود می دانی من گناهکار نیستم . پس کجاست آن همه مهربانی . کجاست آن همه بخشندگی ؟ خدایا تو هستی و من اینگونه زیر شمشیر زبان و نگاهشان زخم خورده و رنجور می شوم؟ این بود آن عظمت و بزرگی . یعنی تو به اندازه مادران هم عطوفت نداری که در سخت ترین لحظات زندگی ام وقتی گریه امانم نمی دهد بی شرط و شروط به آغوشم گیری ؟ مگر نگفته بودی هر وقت حاجتی داشتم در خانه تو را دقل باب کنم ؟ حالا چرا اینگونه مرا از خود از در خانه ات راندی؟ مگر جز تو امید دیگری هم داشتم؟ مگر جز تو همزبان دیگری هم بود ؟ ای تو امید اولین و آخرینم اگر چه مرا از خود راندی . اگر چه بی جوابم گذاشتی اما من باز هم رو به سوی تو می آورم من باز هم دست به سوی تو می گشایم و تو را می خوانم جوابم را بگو که می دهی؟ یا ستار العیوب مرا با این مردمان دون صفت تنها مگذار |
خدایا تنهایم |
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری
من چون تویی دارم که خود نداریhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif |
http://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gifخدایاhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif سال جدید را برای همه ایرانیها سال خوبی معین بفرما!که به خداوندی خودت بی تو هیچیم و هر چه داریم از ذات باریتعالی خودت است.خداوند با رسیدن بهار امید و باور و دوستی و مودت را بین همه مومنین خودت برقرار بفرما.بارالها در سال نو زندگی ما را به کرم بی پایان خودت مشمول تغییر و تحول و و نزدیکی بیشتر به خودت قرار بده.خدایا گناهان همه ما را ببخشا.ما را به راه راست هدایت بفرماhttp://forum.hammihan.com/images/smilies/new/53.gif |
یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا ! |
شبت خوش باد من رفتم
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم عراقی میسپارد جان و میگوید ز درد دل: کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم عراقي (روحش شاد) |
درد و دل با خداوند مهربان
:53:درد و دل با خداوند مهربان:53:
گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ي ديروز بود و هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه هاي تو کجا بود ؟ گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي . من همچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟ گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود . گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟ گفت : بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهي رسيد . گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟ گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناهت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، بارها گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي . گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟ گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من مي دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمي کني وگر نه همان بار اول شفايت مي دادم . گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت ... گفت : عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...:53::53::53: ************************** یاد اون روز بخیر که این تاپیک را زدم.کاش........................ |
|
خدايا سرود زيباي قلبم از ان تو
خدايا نجواهاي شبانه خلوتگاهم از ان تو تو تنهاترين خاطره اي هستي كه هميشه زنده اي |
نقل قول:
صبح که از خواب بلند میشم باز من و اتاقی که رفیق تنهایی هامه. باز روزی که مثل دیروز و مثل فردا است. مادرم پیر شده، پدرم در انتظار مرگشه و من مالامال از رنج؛ نه .... من خود از جنس رنجم بارون که میگیره حتی اتاقم هم از وجود من خسته میشه... میزنم بیرون بدون چتر و بدون دوستانی که از نگاهم تنها دو مردمک قهوه ای می بینند. راستی دو مردمک قهوه ای چه معنی می تونند داشته باشند؟؟ این روزا حتی نم نم بارون و آسمون تلخ آرومم نمی کنند انگار سنگفرشهای خیابون هم چشم دارند و با چشمای خیسشون زل زدند به مردمکهام، ولی اونا هم نمی دونند مردمکهای قهوه ای چه معنی دارند. این روزا حتی به مرگ هم نمی اندیشم...همه چیز به نظرم بی معنی شده روانشناسان میگن افسردگی، ادیبان میگن پوچی یه چیزی تو مایه های صادق هدایت حتی قلمم هم نمی تونه با من حرف بزنه، قلمی که آشنای پیدا و ناپیدای منه..... احساس میکنم که خدا هم دیگر ما رو فراموش کرده.... ولی به پاس لبخند کودکی ادامه می دهیم جهانرا... |
همه دلخوشیها گذشت و تو موندی
تو بیراهه ها رو به مقصد رسوندی امیدم به جز تو شده نا امیدی همیشه تو آخر به دادم رسیدی..... نبودی،نبودم تو هستی که هستم به تو تکیه میدم تو رو میپرستم... خدایا به داده هایت شکر.... به نداده هایت شکر... و به گرفته هایت نیز شکر... چرا که دادنت حکمت، ندادنت مصلحت، و گرفته هایت امتحان است.... الهی.. از من اشکی و آهی...و از تو نگاهی |
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟ اين منم مزاحمي که آشناست هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟ چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوي خودت:53::53::53::53: |
خدایا صدامو میشنوی؟؟
من در اين سکوت سنگين و مطلق شب به آستان تو آمده ام ... آنقدر نيازمندم که يارای گفتنم نيست ... آنقدر غرق دريای تـمنايـم که دلـم را فراموش کرده ام ... آنقدر اسير مشتی خاکم که راه آسـمان را گم کرده ام ... امشب آمده ام اما نه مثل هرشب ... کوله بارم پر از گناه و دستهايم خالی ... من از تو می خواهم بر حال پريشمانـم رحم کنی و به من از لطف خويش نظر کنی ... چشمهايـم من ملتمسانه اميدوار به چشمهای توست ... |
خدایا! وقتی دلم میگیره وقتی به مشکلی بر میخورم وقتی تنها میشم وقتی نمیدونم راه درست چیه به کی میتونم پناه بیارم جز تو؟ وقتی دلم بهترین ها رو میخواد اما خودم قادر به بدست آوردنش نیستم از کی درخواست کنم جزتو؟ وقتی دلم میخواد زندگیم پر بار باشه وقتی دلم موفقیت میخواد از کی بخوام نصیبم کنه تواناتر از تو؟ خدایا تو کی هستی؟ من کی ام؟ چرا قدرتو نمیدونم؟ چرا گناه میکنم در حالی که تو رو دارم؟ چرا بعضی وقتا احساس تنهایی میکنم در حالی که تو کنارمی؟ خدایا کمکم کن کمک کن اون طوری بشم که تو دوست داری! |
نانم مده , آبم مده , آسایش و خوابم مده ای تشنگی ِ عشق ِ تو , صد همچو ما را خونبها هر هستییی در وصل خود , در وصل اصل اصل خود خنبک زنان بر نیستی , دستک زنان اندر نما العشق مصباح العشا و الهجر طباخ الحشا و الوصل تریاق الغشا , یا من علی قلبی مشا جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان مانند آهن پارهها , در جذبه آهن ربا می ده گزافه ساقیا , تا کم شود خوف و رجا گردن بزن اندیشه را , ما از کجا , او از کجا !! پیش آر نوشانوش را , از بیخ برکن هوش را آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا در مجلس ما سرخوش آ , برقع ز چهره برگشا زان سان که اول آمدی , ای یفعل الله ما یشا دیوانگان جسته بین , از بند هستی رسته بین در بیدلی دل بسته بین , کاین دل بود دام بلا زودتر بیا هین دیر شد , دل زین ولایت سیر شد مستش کن و بازش رهان , زین گفتن زوتر بیا امروز مهمان توام , مست و پریشان توام پر شد همه شهر این خبر , کامروز عیش است الصلا یا سایلی عن قصتی العشق قسمی حصتی و السکر افنی غصتی یا حبذا لی حبذا مولانا |
چند جمله با خدا
|
|
تو آن ابتدایی که هیچ انتهایی ندارد
ِِّ«از این جا»ی آغاز تو،«تا کجا»یی ندارد تمام جهان خلق شد،کم کم اما خدا دید زمین،خالی از عشقبازی،صفایی ندارد! خدا دید دریای شب خاک را قبضه کرده ولی کشتی نور و گل ناخدایی ندارد خدا دید شیپور مستی وشور جنون نیز به سودا،سری دارد اما صدایی ندارد خدا دید نیزارها سرد و خاموش وزردند یقین شد که بی نینوا،نی،نوایی ندارد وتنها همین ماند کز خود ملایک بپرسند: مگر این زمین_این خرابه_خدایی ندارد؟! ...زمان می گذشت وخدا دید سنگ وگل نیست زمینی که یک گوشه اش کربلایی ندارد! خدا در شب غربت خاک می گشت و می دید بجز تو کسی،یاوری،آشنایی ندارد خدا عاشقی کرد و قرعه به نام تو افتاد مسلم که این قرعه چون وچرایی ندارد! بهار جنون_کربلا_سبز شد،تا نگویند که جمهوری زخم،ام القرایی ندارد تو خود محور داستان دل انگیز دردی بدون تو جریان غم ماجرایی ندارد اگز اشک ما قیمتی دارد از برکت توست که گریه به جز در غم تو،بهایی ندارد شبی زایر قبر شش گوشه ات میشدم کاش که این عمر،این پنج روزه،وفایی ندارد تو یک آسمان کمتر از ابتدای خدایی همان ابتدایی که هیچ انتهایی ندارد |
خدا ذات گل و ذات قناریست خدا اثبات باران بهاریست خدا در گل خدا در اب و رنگ است خدا نقاش لین جمع قشنگ است خدا را می توان از خلسه فهمید خدا را در پرستش می توان دید خدا در باطن اباد شراب است خدا در قعر چشمان تو خواب است خدا در هر نظر ایینه ماست همین حالا خدا در سینه ماست |
خدايا به همه ي ما كه به وجودت -يادت نياز داريم كمك كن تا درست زندگي كنيم سلامتي بده كه بتونيم لذت ببريم از زندگي. عقل و شعور بده تا كامل باشيم و درك كنيم. خوشبختي و موفقيت رو از آن همه كن تا شاد باشيم. خدايا با اينكه آدما دورمون زيادن ولي بازم به تنهايي ميرسيم كه فقط تو توش حضور داري .كمكمون كن تا نه فقط تو اين تنهايي يا مشكلات و رنجها بلكه در همه حال از يادت غافل نشيم. |
مهربانا سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی ... |
والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا
آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بگو سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا رنج و بلایی زین بتر , کز تو بود جان بیخبر ای شاه و سلطان بشر لا تبل نفسا بالعمی ای آفتابی آمده بر مفلسان ساقی شده بر بندگان خود را زده باری کرم باری عطا گل دیده ناگه مر تو را بدریده جان و جامه را وان چنگ زار از چنگ تو افکنده سر پیش از حیا نیها و خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر رقصان شده در نیستان یعنی تعز من تشا این جان پاره پاره را خوش پاره پاره مست کن تا آن چه دوشش فوت شد آن را کند این دم قضا حیفست ای شاه مهین هشیار کردن این چنین والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا یا باده ده حجت مجو , یا خود تو برخیز و برو یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا |
یارب کمکم کن
یارب کمکم کن آشفته زمانی ست، یارب کمکم کن افت زندگانی ست، یا ربکمکم کن یک لحظه دلم بی عشق، آسوده نباشد عشقی که به ناپاکی، آلودهنباشد ای چشم امید من، بر لطف و عطای تو گر من هنری دارم، باشد به رضای تو یارب یارب یارب آه، خوبی و بدی بر همه، تاثیر گذار است راهی بکشانم کهبه خوشنامی قرار است از نیک سرشتی، منو بی بهره نگردان این بنده درمانده، به درگاه تو زار است یارب منه من را بستان و تهی ام کن طوطی صفت و آینه وار همچونی ام کن کان عرصه ندارد به خود، بار منیت بی خود زخود از مستی آنگونه می امکن یا رب یارب یارب |
ناب تویی
ناب تویی ناب تویی جعل منم اصل تویی بدل منم ای تن تو، خاک بهشت مضطرب از ازل منم جنس تو از قصیده هاست سفسطه گر ، دغل منم ای حس خوش یمن غزل آواز مبتذل منم جای تو روی چشم همه ست افتاده از چشا منم نایاب مرمر تنت تن زخمیه بلا منم حضور تو یه حادثه ست درگیر انزوا منم تو اول هر آیه ای تفسیر انتها منم بالغ تویی عاقل تویی صوفی و اهل دل تویی مشکل منم غافل منم درمان هر مشکل تویی خاک تویی زمین تویی غبار رو هوا منم منزه و پاک تویی به حیله مبتلا منم |
اکنون ساعت 06:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)