پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

haj_amir 07-06-2008 07:29 PM

چو سلک در خوشاب است شعر نغز تو حافظ
که گاه لطف سبق مي‌برد ز نظم نظامي

kalantar48 07-07-2008 09:19 AM

لطف

تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه جرم و کار حق ، لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست ، از بهارش پیداست


haj_amir 07-07-2008 10:12 PM

در خرابات طريقت ما به هم منزل شويم
کاين چنين رفته‌ست در عهد ازل تقدير ما

hoobare 07-20-2008 01:48 PM

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

haj_amir 07-20-2008 07:48 PM

مي خور به شعر بنده که زيبي دگر دهد
جام مرصع تو بدين در شاهوار

kalantar48 07-21-2008 10:51 AM

مرصع

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
ای بسا دُر که به نوک مژه‌ات بايد سفت

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت


NeGin 07-21-2008 07:58 PM

ميخانه

ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
محصول دعا در ره جانانه نهاديم

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
اين داغ که ما بر دل ديوانه نهاديم

haj_amir 07-22-2008 05:30 AM

تلقين و درس اهل نظر يک اشارت است
گفتم کنايتي و مکرر نمي‌کنم

kalantar48 07-22-2008 10:23 AM

نظر

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه ...


haj_amir 07-24-2008 04:17 AM

اگر نه عقل به مستي فروکشد لنگر
چگونه کشتي از اين ورطه بلا ببرد

NeGin 07-24-2008 12:43 PM

بر خوان تو استاده هر گوشه سلیمانی
وز غایت مستی تو همکاسه مسکینی

بس جان گزین بوده سلطان یقین بوده
سردفتر دین بوده از عشق تو بی​دینی

haj_amir 07-24-2008 08:51 PM

گفتم اي سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب

kalantar48 07-25-2008 09:59 AM

غریب

در جام لاله و قدح گل غریب بود
در دور عارض تو به مصرف رسید رنگ
بال و پر همند حریفان سست عهد
بو می‌رود به باد چو از گل پرید رنگ


haj_amir 07-25-2008 03:05 PM

گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل
اي بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت

Motahareh 07-25-2008 10:13 PM

با خداوندی نگردید از طمع این بنده ، قانع
خواجه ی ما تا بخواهی حرص دارد، آز دارد

haj_amir 07-26-2008 02:20 AM

خواجه دانست که من عاشقم و هيچ نگفت
حافظ ار نيز بداند که چنينم چه شود

kalantar48 07-27-2008 08:37 AM

عاشق

دل عاشق ز گلگشت چمن آزرده‌تر گردد
که هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته برپا را


haj_amir 07-28-2008 04:04 AM

شراب خورده و خوي کرده مي‌روي به چمن
که آب روي تو آتش در ارغوان انداخت

kalantar48 07-28-2008 07:20 AM

شراب

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است
شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا


haj_amir 07-28-2008 06:29 PM

نشاط و عيش و جواني چو گل غنيمت دان
که حافظا نبود بر رسول غير بلاغ

Motahareh 07-30-2008 12:24 PM

در انتظار آن گل فریاد کن چو بلبل
آشفته زلف سنبل، از اشک لاله گون کن

haj_amir 07-30-2008 02:26 PM

زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست
پيرهن چاک و غزل خوان و صراحي در دست

mary.f 11-17-2008 01:48 PM

ترك عاشق كش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون كه از ديده روان خواهد بود

haj_amir 11-17-2008 10:06 PM

محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است

mary.f 11-18-2008 04:55 PM

امروز كه محتاج توام جاي تو خاليست
فردا كه مي آيي به سراغم نفسي نيست

haj_amir 11-18-2008 09:12 PM

گر چه جاي حافظ اندر خلوت وصل تو نيست
اي همه جاي تو خوش پيش همه جا ميرمت

mary.f 11-19-2008 07:31 AM

حافظ به ادب باش كه واخواست نباشد
گر شاه پيامي به غلامي نفرستاد

haj_amir 11-19-2008 09:05 AM

هزار عقل و ادب داشتم من اي خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بي‌ادبيست

mary.f 11-19-2008 03:25 PM

صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

haj_amir 11-19-2008 09:42 PM

دلم ز نرگس ساقي امان نخواست به جان
چرا که شيوه آن ترک دل سيه دانست

mary.f 11-22-2008 07:11 AM

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

SonBol 11-22-2008 11:24 AM

غم دل چند توان خورد كه ايام نماند
گونه دل باش و نه ايام چه خواهد بودن

mary.f 11-22-2008 02:45 PM

رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

SonBol 11-22-2008 02:55 PM

اينجا همه پيوسته تو را مي‌خوانند
لب تشنه و خسته تو را مي‌خوانند
اي ابر بهار، بر سر باغ ببار
گل‌هاي زبان بسته تو را مي‌خوانند

haj_amir 11-22-2008 06:52 PM

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گويد
که گفته سخنت مي‌برند دست به دست

mary.f 11-23-2008 07:32 AM

شنيده ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت

mary.f 11-23-2008 07:32 AM

الا اي پير فرزانه مكن منعم زميخانه
كه من در ترك پيمانه دلي پيمان شكن دارم

haj_amir 11-23-2008 11:09 AM

آنچه فرزانه به آزادي و زنهار، نگفت
من ديوانه به زنجير و به زندان گويم

tanha 11-23-2008 03:11 PM

فکر ای هم وطنان در ره آزادی خویش
بنمایید که هر کس نکند مثل من است

haj_amir 11-23-2008 06:12 PM

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
يار ديرينه ببينيد که با يار چه کرد


اکنون ساعت 10:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)