پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

haj_amir 06-23-2008 04:09 AM

فردا شراب کوثر و حور از براي ماست
امروز نيز ساقي مه روي و جام مي

ق

kalantar48 06-23-2008 10:08 AM

قرآن که مهين کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پياله آيتی هست مقيم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را

" ک "


NeGin 06-23-2008 06:27 PM

کاش بودند به گیتی استوار دیرپای
دوستان در دوستی چون دشمنان در دشمنی

"ح"

haj_amir 06-24-2008 04:40 AM

حافظ شراب و شاهد و رندي نه وضع توست
في الجمله مي‌کني و فرو مي‌گذارمت

ج

kalantar48 06-24-2008 10:35 AM

جريده رو که گذرگاه عافيت تنگ است
پياله گير که عمر عزيز بی‌بدل است

" چ "


NeGin 06-24-2008 03:18 PM

چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

"و"

haj_amir 06-25-2008 03:36 AM

وصل تو اجل را ز سرم دور همي‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

پ

kalantar48 06-26-2008 06:04 AM

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

خرقه پوشی من از غايت دين داری نيست
پرده‌ای بر سر صد عيب نهان می‌پوشم

" ب "


haj_amir 06-26-2008 06:44 PM

بندي چو در ثبات حيات وي از دعا
زه در کمان مباد و خطا در سهام تو
و

kalantar48 06-27-2008 10:52 AM

وقتی میر غضب خداوند زمینه
وقتی هر شب زده ای ستاره چینه
از تو خوندن از تو سر رفتن و موندن
عادت و حسرت دیرینه همینه ...

" س "


haj_amir 06-28-2008 03:37 AM

سيل است آب ديده و هر کس که بگذرد
گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود

ش

kalantar48 06-28-2008 05:25 AM

شبنم ز باغبان نکشد منت وصال
معشوق در کنار بود پاک دیده را

" س "

haj_amir 06-29-2008 02:42 AM

ساقي به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ث

kalantar48 06-29-2008 07:33 AM

ثريا كرد با من تيغ بازی
عطارد تا سحر افسانه سازی

" ب "


دانه کولانه 06-29-2008 04:19 PM

آقا سعدی کولاک میکنه واقعا جایگاه رفیعی داره واقعا آدمه خیلی بزرگه تو هر شعریشو میبینی و انتخاب میکنی خودش یه عالم معناست هر بیتش //// اینم یه بیت از یه شعری که خودش هر بیتش هزار هزار معنیه....
شجریان و ایرج هم خونده نش....

بَسَم از هوا گرفتن كه پري نماند و بالی

بكجا روم ز دستت كه نمي‌دهي مجالی؟

ف

haj_amir 06-30-2008 04:55 AM

فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را

ق

امیر عباس انصاری 07-03-2008 07:48 PM

مشاعره با حروف انتخابی
 
قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر

جیم

haj_amir 07-05-2008 12:12 AM

جنونم محتشم ديدي دم از افسون به بند اکنون
که من عاقل نخواهم شد ازين افسون دميدن‌ها

پ

kalantar48 07-05-2008 09:25 AM

پیری و طفل‌مزاجی به هم آمیخته‌ایم
تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما ...

" ح "


rastakhiz_tatu 07-05-2008 03:08 PM

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست
ای یاز اشنا علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

رفیق خودم سعدی

haj_amir 07-06-2008 04:03 AM

تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروري داند

ع

kalantar48 07-06-2008 10:36 AM

عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
هر چه گفت و گوی خلق آن ره رهِ عشاق نیست

" ب "


rastakhiz_tatu 07-06-2008 02:50 PM

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

از مولانا خموش

haj_amir 07-06-2008 07:31 PM

تني از استخوان و پوست دارم دل درو ظاهر
چو فانوسي که باشد آتش پنهان درو پيدا

خ

kalantar48 07-07-2008 09:21 AM

خُمهاست از آن باده خُمهاست از این باده
تا نشکنی آن خُم را هرگز نچشی این را
آن باده بجز یک دم دل را نکُند بی غم
هرگز نکُشَد غم را هرگز نکَنَد کین را
یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر
جانم به فدا باشد این ساغر زرّین را

جناب مولانا

" س "


haj_amir 07-07-2008 10:09 PM

سرگرميم از عشق تو بر عاقل و جاهل
روشن شده از داغ جنون از تو چه پنهان

ش

rastakhiz_tatu 07-09-2008 03:27 PM

شد ز غمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

حضرت مولانا


ب

haj_amir 07-09-2008 04:11 PM

بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل
تا جزاي من بدنام چه خواهد بودن
ن

viola 07-09-2008 10:01 PM

نه من بر ان گل عارض غزل سرايم و بس

که عندليب تو از هر طرف هزارانند
س

kalantar48 07-10-2008 04:15 AM

ساقی بده پیمانه ای زان می که بی خویشم کند
بر حسن روزافزون تو عاشق تر از پیشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

" ک "


haj_amir 07-10-2008 04:27 AM

کز گريبان فلک مي‌کندش داماني
رايتي صيقلي مهجه نوراني او

ع

viola 07-10-2008 02:47 PM

عشوه اي از لب شيرين تو دل خواست بجان
بشکر خنده لبت گفت مزادي طلبيم
ش

haj_amir 07-10-2008 05:59 PM

شعله‌ي نيم نظرهاي توام پاک بسوخت
آري اسباب مهيا تر ازين مي‌بايد

ج

hoobare 07-10-2008 08:45 PM

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که ایننداد حقا که ان ندارد


ق

haj_amir 07-11-2008 05:03 AM

قره العين من آن ميوه دل يادش باد
که چه آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

ه

hoobare 07-20-2008 01:45 PM

هان ای شب شوم وحشت انگیز
تا چند زنی به جانم آتش
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده ز روی خود فرو کش



گ

haj_amir 07-20-2008 07:50 PM

گر ببيني تو طبيب دل مجروح مرا
گو: گذر کن تو بدين گوشه که بيمار بسوخت
ک

kalantar48 07-21-2008 10:46 AM

كار پاكان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نوشتن شیر ، شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
كم كسی ز ابدال حق آگاه شد

" ب "


NeGin 07-21-2008 08:00 PM

بانگ شتربان و جرس می​نشنود از پیش و پس
ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما

"ت"

haj_amir 07-22-2008 05:31 AM

تلقين و درس اهل نظر يک اشارت است
گفتم کنايتي و مکرر نمي‌کنم

پ


اکنون ساعت 12:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)