پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

فرانک 01-26-2010 10:12 AM

چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا کندن جان

FereShteH 01-26-2010 10:53 AM

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می​دارد که بربندید محمل​ها

فرانک 01-26-2010 12:36 PM

تو آن ابری که بر ما سایه داری و نمی باری
نمی دانم چرا دست از سر ما بر نمی داری

رزیتا 01-26-2010 01:57 PM

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند

abadani 01-26-2010 02:01 PM

دندانه هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان

Omid7 01-26-2010 04:40 PM

پند عاشقان بشنو وز در طرب بازآ
کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی

فرانک 01-26-2010 06:06 PM

بشنو از نی چون حکایت می کند
وز جداییها شکایت می کند

ساقي 01-26-2010 09:53 PM

هم باده جدا خوردي! هم عيش جدا كردي!
نك سرده مهمان شد، تا باد چنين بادا!

Omid7 01-26-2010 10:40 PM

شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا

فرانک 01-27-2010 02:54 PM

چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شدکه چون غرق است در جیحون

Omid7 01-27-2010 03:33 PM

سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به خود
نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود.

رزیتا 01-27-2010 04:41 PM

سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی

deltang 01-27-2010 05:07 PM

سلامی به گل و سبزه و بنفشه

که هرجا بنگری دنیا قشنگه

Omid7 01-27-2010 06:10 PM

چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پر شکن
وه که دلم چه یاد از آن عهد شکن نمی کند

deltang 01-27-2010 06:19 PM

در مرام ما رفیقان نیست ترک دوست

عهد با هرکس که بستیم جانمان در دست اوست

Omid7 01-27-2010 06:21 PM

بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی

deltang 01-27-2010 06:24 PM

من را این گونه گر خواهی دلت را آشیانم کن

من آن نشکستنی هستم بیا و امتحانم کن !

sheida.m 01-27-2010 06:34 PM

دل با امید روی او همدم جان نمیشود

جان بهوای کوی او خدمت تن نمیکند

deltang 01-27-2010 06:44 PM

در این بهار که هر نوگلی دلی ببرد

نشد که این دل افسرده را گلی ببرد

میان این همه گلهای ناز پرور باغ


گلی نبود که از دست ما دلی ببرد

Omid7 01-27-2010 11:30 PM

هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفـرین شـده مـاست که تنهاست هنوز

deltang 01-28-2010 12:03 AM

زدست دیده و دل هردو فریاد / که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری تیغش ز فولاد / زنم بر دیده تا دل گردد آزاد


Omid7 01-28-2010 12:32 AM

دلم صدبار میگوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می افتد بر آن بالای فتانم .

رزیتا 01-28-2010 08:58 AM

کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی

deltang 01-28-2010 10:53 AM

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که میگیرند شاخه ها رنگ سیاهی

وزان دل خستگان راست

اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

Omid7 01-28-2010 11:05 AM

ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد
در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

deltang 01-28-2010 11:12 AM

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را

Omid7 01-28-2010 11:17 AM

آن ترک پری چهر که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

deltang 01-28-2010 11:22 AM

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

ون درآن ظلمت شب آب حیاتم دادند

Omid7 01-28-2010 11:31 AM

باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد

deltang 01-28-2010 11:38 AM

یار دبستانی من با منو همراه منی

چوب الف بر سره ما بغض منو آه منی

Omid7 01-28-2010 11:40 AM

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

deltang 01-28-2010 11:48 AM

با من آمیزش او الفت موج است و کنار

دم به دم با منو پیوسته گریزان از من

Omid7 01-28-2010 12:05 PM

چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم
که یاد می‌نکند عهد آشیان ای دوست

آريانا 01-28-2010 12:12 PM

مرغ سحر ناله سر كن
داغ مرا تازه تر كن

deltang 01-28-2010 12:16 PM

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها

مرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من

Omid7 01-28-2010 09:29 PM

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

deltang 01-28-2010 09:55 PM

چون دنیا ندارد اعتباری

مینویسم تا بماند یادگاری

Omid7 01-28-2010 09:58 PM

زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری
من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری

deltang 01-28-2010 10:09 PM

زلف زیبای تو را حاجت به کار شانه نیست

بی گمان این کس میانش با جنون بیگانه نیست

Omid7 01-28-2010 10:23 PM

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم


اکنون ساعت 12:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)