![]() |
تو اگر برگردی هر چه دارم به تو خواهم بخشید http://ahadpop.googlepages.com/delam-gerefte.jpg به تو ای هاله پر نور امید به تو ای مرغ تک آوازه من تو اگر برگردی من تو را خواهم داشت به همه خواهم گفت که تو را دارم آنقدر خوبی تو که به هنگام وداع رشکم آید که تو را دست خدا بسپارم |
هنوز از سقفه دلم، داره بارون می چکه واثه دریای غمم خیلی، قلبم کوچیکه همجا سبزو من، چرا خاکستریم تو کتابم ولی حیف، صفحهٌ آخریم |
دریا
باز هم آمدی تو بر سر راهم ای عشق می کنی دوباره گمراهم در راه،من جوانی را به سر کردم تنها از دیار خود سفر کردم دیریست قلب من از عاشقی سیر است خسته از صدای زنجیر است دریا اولین عشق مرا بردی دنیا دم به دم مرا تو آزردی دنیا، سرنوشتم را به یاد آور دریا، سرگذشتم را مکن باور من غریبی قصه پردازم چون غریبی غرق در رازم گم شدم در غربت دریا بی نشان و بی هم آوازم می روم شبها به ساحلها تا بیابم خلوت دل را روی موج خسته دریا می نویسم اوج غمها را |
عکس خوشبختی
بر برگ سفيدي به سفيدي قلب پاك مهربانت نقاشي كن عكس خورشيد را و در پشت پنجره سرد تنهاييم بگذار تا كه بر من بتابد و روح يخبستهام را حرارتي جاودانه بخشد بر برگ سفيدي به سفيدي قلب پاك مهربانت نقاشي كن امواج آبي دريا را تا ماهي كوچك قلبم در آن آرامش آبي از حس بيتابي رها گردد نقاشي كن عكس چابك عشق را تا مرا ببرد ببرد به آنجايي كه فقط تو باشي و من باشم و عشق و نور برايم نقاشي كن نم نم باران را تا شورهزار خشك دلتنگيام دشتي سرسبز گردد آشيان شقايقها نقاشي كن سايهبان امنيت را تا در زير آن ببافم فرشي از جنس آرامش و بنشينم بنشينم در انتظار تو بر برگ سفيدي به سفيدي قلب پاك مهربانت نقاشي كن عكس خوشبختي را و بر ديوار زندگيام بياويز نقاشي كن كوهي بلند را تا بر قله آن كوه بلند در گوش آسمان بخوانم كه آه... من چقدر خوشبختم خوشبخت نقاشي كن عكس خورشيد را و در پشت پنجره تنهاييام بگذار تا بر من بتابد و روح يخبستهام را حرارتي جاودانه بخشد نقاشي كن كوهي بلند را تا بر قله آن كوه بلند در گوش آسمان بخوانم نقاشي كن عكس خورشيد را كوهي بلند را و اسب چابك عشق را تا مرا ببرد ببرد به آنجا كه فقط عشق و نور باشد و تو باشي و من باشم |
غوغای ستارگان - شکیلا
امشب در سر شوري دارم
امشب در دل نــوري دارم باز امشب در اوج آسـمانم رازي بـاشـــد بـا ستارگانم امشب يک سر شوق وشورم از ايـن عــالــم گــويــي دورم از شـادي پـر گـيرم کـه رسـم بـه فلک سرود هستي خوانم در بر حور و ملک در آسمان ها غوغا فکنم سبو بريزم ساغر شکنم امشب يک سر شوق وشورم از ايـن عــالــم گــويــي دورم با ماه و پـرويـن سخني گويم وز روي مه خـود اثـري جويـم جان يابم زين شراب جان يابم زين شراب مـاه و زهـره را بــه طـرب آرم از خود بي خبرم ز شعف دارم نغمه اي بر لب هام نغمه اي بر لب هام امشب يک سر شوق وشورم از ايـن عــالــم گــويــي دورم امشب در سر شوري دارم امشب در دل نــوري دارم باز امشب در اوج آسـمانم رازي بـاشـــد بـا ستارگانم امشب يک سر شوق وشورم از ايـن عــالــم گــويــي دورم امشب يک سر شوق وشورم از ايـن عــالــم گــويــي دورم امشب يک سر شوق وشورم |
نگار من - مسعود فرد منش
نگار من رفتی تو از کنار من....
وای از من و این دل بی قرار من رحمی کن ای خدا به روزگار من دل ناگرونم که زیادت برم نمیره این غصه دیگه از سرم یادم بمون ای مهربون یه وقت نشی نامهربون همه رفتن کسی با ما نموندش کسی حرف دل ما رو نخوندش همه رفتن ولی این دل مارو همون که فکر نمیکردیم سوزوندش شبا که تنها توی راهی ....محو نگاه اون ستاره هائی یادت باشه که یارت.... یه گوشه ای نشسته تو تنهائی حرفات همش حرف از دوست دارم بود چشمات میگفت دلت گرفتارم بود چشمات میگفت دلت گرفتارم بود یادم بمون یه وقت نرم زیادت یادت باشه یادت باشه کی بود که هی عشقو نشون میداد بهت |
سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دلهای خسته تو را می سپارم به مینای مهتاب تو را می سپارم به دامان دریا اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را می سپارم به رویای فردا به شب می سپارم تو را تا نسوزد به دل می سپارم تو را تا نمیرد اگر چشمه واژه از غم نخشکد اگر روزگار این صدا را نگیرد خداحافظ ای برگ و بار دل من خداحافظ ای سایه سار همیشه اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم خداحافظ ای نوبهار همیشه |
دگر شب شد که تا جونُم بسوزه گریبون تا به دامونُم بسوزه گریبون تا به دامونُم غمی نیست همی ترسُم که ایمونُم بسوزه |
با ياد عزيزانم ، اين قوم پريشانم با زخم تن و جانم ، مي آيم و گريانم از خانه ويرانم ، با حسرت كنعانم مي آيم ومي دانم ، من يك شبه مهمانم گر يوسف تبعيدي ، در حسرت كنعانم گر همنفس يعقوب ، آن پير پريشانم تا من همه پيراهن ، بر زخم دو چشمانم در دايره حسرت ، مي چرخم و مي دانم ، من يك شبه مهمانم اي همنفس خورشيد ، در ظلمت اين تبعيد اي مرهم تو اميد ، بر زخم تن و جانم اي دست تو آسايش ، اي پاسخ هر خواهش تو ساحل آرامش ، من موج پريشانم آهنگ سفر كردم ، رو سوي تو آوردم اما دل من آنجاست ، درجمع عزيزانم برمن تو ببخش اي يار ، اي بخشش تو بسيار شايد دگر اين ديدار، هرگز نشود تكرار آهنگ سفر كردم ، رو سوي تو آوردم اما دل من آنجاست ، درجمع عزيزانم // ستار |
خدایا
برای همسایه ای که نان مرا ربود نان، برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی، برای آنکه روح مرا آزرد بخشایش و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم ..... |
اکنون ساعت 07:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)