هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت |
ميازار موري كه دانه كش است (ااوا ببخشيد )
باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان ميخورد بر بام خانه ياد ارد روز ديرين گردش ان روز شيرين |
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود:53:{پپوله} |
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی |
يارا به زبان ،ام گل آيی
با من بمان تا بشم فدايی |
یارم به یک لا پیروهن خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند ای افتاب اهسته نه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند |
درد عشق از تندرستی بهتر است
گرچه بیش از صبر درمانیش نیست |
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نيم افتادست |
گر پسری کشته شود دختری ترشیده شود گر پسران کشته شوند کل جهان لیته شوند
|
دختری کشته شود پسری ترشیده شود
دختران کشته شوند کل جهان ترشی بندری شود |
دلگیرم از این شهر سرد، این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی حس می کنم از راه دور |
جواني را شمع راه كردم كه جويم زندگاني را
نجستم زندگاني را و گم كردم جواني را |
ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدا رویی مکن در بزم سلطان ساقیا مولونا |
اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست
بـه امـيـد سر كـويـش پـر و بالي بزنـم |
من ز سلام گرم او آب شدم ز شرم او
وز سخنان نرم او آب شوند سنگ ها مولانا |
اگر محرم شدي در خانه اي چشم از خيانت باز دار اي بسا محرم كه با يك نقطه مجرم شود
|
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
کچلی را بسرشتند و سرش شانه زدند |
در عاقبت بايد به خاك رفت
خوشا آنكه پاك آمد و پاك رفت |
تو ميگويي كه باز آيم چه باشد
تو باز آيي اگر دل در گشايد |
َ
از باغ ميبرند چراغانيت کنند تاکاج جشنهاي زمستانيت کنند پوشاندهاند صبح تو را ابرهاي تار تنها به اين بهانه که بارانيت کنند يوسف به اين رها شدن ازشدن از چاه دل مبند از چاه ميبرند که زندانيت کنند ايگل گمان مبر به شب جشن ميروي شايد به خاک مردهاي ارزانيت کنند آب طلب نکرده هميشه مراد نيست گاهي بهانهايست که قربانيت کنند |
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است |
تا تو نگاه مي كني كار من آه كردن است
اي به فداي چشم تو اين چه نگاه كردن است |
تشنه ام, تشنه بوسیدن تو
مستم ای غنچه زبوییدن تو مرده ام رخصت دیدار بده که کند زنده مرا دیدن تو |
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند |
دلی دیرم خریدار محبت کز او گرمست بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت باباطاهر |
تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد باید میان یاران ما و شما نباشد |
دلم گرفته از این روزها ،دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است |
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد |
دیدم رویت را
صدا کردم اسمت را اما جواب ندادی چرا؟ خوشگلی بانمکی دو چشم زیبا داری بی خودی نیست که در کنج دلم جا داری |
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود |
دوستی نیز گلی است مثل نیلوفرو ناز
ساقه ی ترد و ظریفی دارد بی گمان سنگ دل است آنکه روا می دارد جان این ساقه ی نازک را دانسته بیازارد |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم این که می گویند آن خوشتر زحسن یار ما این دارد و آن نیز هم |
مرا دردي است اندر دل، اگر گويم زبان سوزد
اگر پنهان كنم، ترسم كه مغز استخوان سوزد منجم! كوكب بخت مرا از برج بيرون كن كه من كم طالعم، ترسم ز آهم آسمان سوزد (حضرت حافظ) ---------------------------------------------------------------------------- اگر شما براي زندگيتان برنامه نداشته باشيد، آنگاه ديگران براي پيشبرد برنامههاي خود از شما استفاده خواهند كرد. |
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
هردو جان سوزد اما این کجا و آن کجا |
آدمي پير چو گشت حرص جوان مي گردد
خواب در وقت سحرگاه گران مي گردد |
دلم را مي دهم از دست در عشقت به آساني...
تو را تا بينهايت دوست دارم هيچ مي داني؟؟؟ |
یک طرف بانگ حدی یک جانب آواز درای
از گران جانی بود آن را که ماند دل به جای |
|
تواز سر من و از جان من عزیزتری
بخیلم ار نکنم سر فدا و جان ایثار |
راه تو به هر روش که پویند خوشست
وصل تو به هر جهت که جویند خوشست |
اکنون ساعت 11:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)