جویی عجایب کاندرون گه آب رانی گاه خون
گه بادههای لعل گون گه شیر و گه شهد شفا |
نبود آبی جز این در مغز میغم
و گر بودی نبودی جان دریغم |
گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی |
چو مهدی گر چه شد مغرب وثاقش
گذشت از سر حد مشرق یتاقش |
خورشید وحدت اینک از مشرق وجودم
طالع شده است، ازان من چون ذره ناپدیدم |
ذره را تا نبود همت عالی حافظ
طالب چشمه خورشید درخشان نشود |
به هواداری او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست |
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست |
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است |
اکنون ساعت 10:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)