کوی جانان را که صد کوه و بیابان در رهست
رفتـم از راه دل و دیـدم کـه ره یک گــام بود |
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآید |
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سرا چه بازیچه غیر مشق مباز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد |
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم |
مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست |
تو چنان خورشید شوخ صبحدم خندیدی ام
من چنان ابر غریب نیمه شب گرییدمت |
ترا آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد |
در میان آب و آش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشکبارانم چو شمع |
عکس میخواهد که بیدارش کند،اما چگونه؟
گونه اش رامیکشد آهسته روی تار گیسش! |
اکنون ساعت 10:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)