این گل ز بر همنفسی میآید
شادی به دلم از او بسی میآید |
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد |
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
و گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشق مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد |
گدا اگر گهر پاک داشتی در اصل
بر آب نقطهٔ شرمش مدار بایستی |
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و نسیمی و غباری و دمی است |
وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟ ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟ |
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار |
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم در کنج خراباتی افتاده خراب اولی |
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت |
اکنون ساعت 07:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)