لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام |
من نگویم که کنون با که نشین و چه بپوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی |
اي دل مباش يک دم خالي ز عشق و مستي
وان گه برو که رستي از نيستي و هستي |
يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آن كه يوسف به زر ناسره بفروخته بود |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
ای دل مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
وانگه برو که رستی از نیستی و هستی |
یار دلدار من ار قلب بدینسان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش |
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
از بن هر مژهام آب روان است بيا
اگرت ميل لب جوي و تماشا باشد |
اکنون ساعت 09:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)