ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب |
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کآنجا سیاهکارانند. آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند آدم هاي كوچك بي دردند |
درآ که در دل خسته توان در آیدباز
بیا که در تن مرده روان درآید باز |
ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را |
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری با خبر باش که سر می شکند دیوارش |
شرابی بی خمارم بخش یارب
که با وی هیچ درد سر نباشد |
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود این رسم زندگیه توی این دنیای خاکیه حقیقت عدالت خداست واقعیت اختلاف بالای شهر با پائین شهره حقیقت دلای پاک و معصومه واقعیت هوس نشسته در کمینه حقیقت عشقه واقعیت نفرته توی این دنیا هر روز و هر لحظه حقیقت فدای واقعیت میشه |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
ای که از مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سر گردان را |
ابروی دوست کی شود دستکش خیال من کس نزدست از این کمال تیرمراد بر هدف |
اکنون ساعت 08:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)