آن چنان کار کن که گويی تا ابد زندگی خواهی کرد و آنطور زندگی کن که گويی همين فردا خواهی مرد. |
دنيا آنقدر وسيع است كه براي همه مخلوقات جايي هست ، به جاي آنكه جاي كسي را بگيريد تلاش كنيد جاي واقعي خود را پيدا كنيد |
پل ها را خراب نكنيد ، از اينكه مجبور خواهيد شد چند بار ديگر از همان رودخانه عبور كنيد متعجب خواهيد شد |
دوستان فراوان نشان دهنده کاميابي در زندگي نيست ، بلکه نشان نابودي زمان ، به گونه اي گسترده است / ارد بزرگ
|
One song can spark a moment
یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد |
One song can spark a moment
یک آهنگ می تواند لحظه ای جدید را بسازد |
One tree can start a forest
یك درخت می تواند آغاز یك جنگل باشد |
One star can guide a ship at sea
یك ستاره میتواند كشتی را در دریا راهنمایی كند |
One vote can change a nation
یك رای میتواند سرنوشت یك ملت را عوض كنند |
I love my EYES when u look into them,
I love my NAME when u say it, I love my HEART when u love it, I love my LIFE when u are in it. چشامو وقتی تو بهشون نگاه میکنی دوست دارم، اسممو وقتی دوست دارم که تو صداش میکنی، قلبمو وقتی دوست دارم که تو دوسش داشته باشی، زندگیم رو وقتی دوست دارم که تو توش هستی..... |
گفتم بگو ... سکوت کرد و رفت. و من هنوز گوش می کنم |
در بن بست هم راه آسمان باز است پرواز را بياموز |
دل بستن مثل پرت كردن سنگ تو درياست، اما دل كندن مثل پيدا كردن همان سنگ تو درياست
|
بی تجربه متولد می شویم و با جرات زندگی می کنیم و با حسرت می میریم . تنها چیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید، دوستی های پاک است |
درمقابل باد عده ای دیوار می سازند و عده ای دیگر آسیاب
|
خوشبختی وجود ندارد و ما خوشبخت نیستیم، اما می توانیم این حق را به خود دهیم که در آرزوی آن باشیم. آنتوان چخوف |
آمد اما بی صدا خندید و رفت ... لحظه ای در كلبه ام تابید و رفت ... آمد از خاك زمین اما چه زود ... دامن از خاك زمین برچید و رفت ... دیده از چشمان من پنهان نمود ... از نگاهم رازها فهمید و رفت ... گفتم اینجا روزنی از عشق نیست ... پیكرش از حرف من لرزید و رفت ... گفتم از چشمت بیفشان قطره ای ... ناگهان چون چشمه ای جوشید و رفت... گفتمش من را مبر از خاطرت ... خاطراتش را به من بخشید و رفت |
من همیشه دیر میرسم........حتی به ارزوهایم |
پرسید کدام راه نزدیک تر است؟ گفتم به کجا ؟ گفت به خلوتگه دوست گفتم : تو مگر فاصله ای می بیبنی بین دل و آنکس که دل منزل اوست |
حکایت جالبیست که فراموش شدگان, فراموش کنندگان را فراموش نخواهند کرد |
وقتي که بهم مي رسيم ،3 نفريم ! ( من .تو. عشق ) ، از هم که جدا ميشيم 4 نفريم ! ( تو و تنهايي ، من و عذاب |
با هر چه مقابله کنید ایستادگی میکند.کارلیون |
دستانم بوی گل می داد، من را به جرم کندن گل محاکمه کردند، کسی فکر نمیکرد شاید گلی کاشته باشم |
اندکی بیش در باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند |
هیچ وقت نباید به اجبار خندید و گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد. تبسم بعد از گریه از رنگین کمان بعد از باران هم زیباتره |
در عجبم از مردمانی که خود زیر تازیانه ی ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی میگریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد |
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود و به ماهی نگاه می کرد و می گفت سقف قفست شکسته چرا پرواز نمی کنی؟؟؟؟؟ |
یک شمع میتواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آنکه چیزی ازدست بدهد. به مانند شادی که هیچ گاه به تقسیم شدن کم نمی شود. بودا |
گفت:فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر چارلی چاپلین پرسیدند: خوشبختی چیست؟ |
ما گذشتیم و.... گذشت انچه تو با ما کردی |
روزی ميگفتم اگر او را با غريبه ببينم شهر را به آتش ميکشم...اکنون حاضر نيستم کبريتی روشن کنم که ببينم کجاست |
بر خاک بخواب نازنین،تختی نیست. آواره شدن ,حکایت سختی نیست. از پاکی اشکهای خود فهمیدم . لبخند همیشه راز خوشبختی نیست |
همیشه همینطور است
دیر فهمیده ایم کدام بوسه مهربان بر کدام گونه معصوم باید می نشست اصلا نام اینجا دنیاست سیروس جمالی |
آنکه می گوید دوستت دارم خنیانگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است،ای کاش عشق را زبان سخن بود . احمد شاملو |
هرگز دنبال کسی نبودم که بتوانم با او زندگی کنم بلکه به دنبال کسی بودم که نتوانم بدون او زندگی کنم |
دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیسه، هر چی بیشتر بمونی رفتنت سخت تر میشه، ولی اگه رفتی جای پاهات برای همیشه می مونه |
خداحافظ همين حالا ،همين حالا كه من تنهام خداحافظ به شرطي كه بفهمي ، تر شده چشمام خداحافظ كمي غمگيـــن بــه ياد اون همه ترديد بـــــه ياد آسموني كـــــه منـــو از چشم تو مي ديد خداحافظ ... خداحافظ ... همين حالا |
مهم نیست کف پات رو شسته باشی یا نه ! حتی مهم نیست که کف پات نرمه یا زبر ! مهم اینه که وقتی پات رو تو زندگیه کسی میزاری و از زندگیش عبور می کنی ٬ وقتی که مهلتت تموم شد و فقط رد پات موند ٬ انقدر اون رد پا خواستنی باشه که به کسی اجازه نده پاهاش رو روی رد پات بذاره . بتونه با نوک انگشتاش دور تا دور جای پات رو لـــمس کنه و لبخند بزنه .بتونه مثل بچه ها ٬ انگشتاش رو بزاره رو جای انگشتای پات و چشم هاشو ببنده و حس کنه که هنوز داری راه رفتن یادش میدی |
در چشمانم تنهایی ام را پنهان می کنم”
در دلم دلتنگی ام را… در سکوتم حرف های نا گفته ام را… در لبخندم غصه هایم را دل من چه خردسال است ساده می نگرد….ساده می خندد…ساده می پوشد.. .. دل من از تبار دیوارهای کاهگلی است ساده می افتد…ساده می شکند…و ساده می میرد |
باران باشد تو باشی یک خیابان بی انتها باشد .... به دنیا می گویم .... خداحافظ |
اکنون ساعت 01:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)