از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ رنگی خوش بر آب انداختی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بر بط و پیمانه روم |
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
اگر به زلف درازتودست مانرسد گناه بخت پریشان ودست کوته ماست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
از آن به دیرمغانم عزیز می دارند که »تشی که نمیردهمیشه دردل ماست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
افسوس که شددلبرودردیده گریان تحریرخیال خط اونقش برآب است |
اکنون ساعت 09:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)