گفت ندانی سزاش و خیز و فراز آر
آن که بگفتی چنان که گفتن نتوان ا |
اهل دانش را درين گفتار با ما کار نيست
عاقلان را کي زيان دارد که ما ديوانهايم ف |
فلک چو جلوهکنان بنگرد سمند تو را
کمینه پایگهش اوج کهکشان گیرد و |
و چه ترش روي کت برغ خوان ني
تزان مسکي خبر هن کش خه نان ني چ |
چو جای جنگ نبیند به جام یازد دست
چو وقت کار بود تیغ جانستان گیرد ح |
حديث عشق كه از حرف وصوت مستغني ست
به ناله دف وني در خروش و ولوله بود م |
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی
گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور چ |
چون من گداي بي نشان مشكل بود ياري چنان
سلطان كجا عيش نهان با رند بازاري كند ع |
عروس خاوری از شرم رأی انور او
به جای خود بود ار راه قیروان گیرد ت |
تو را تا دهن باشد از حرص باز
نيايد به گوش دل از غيب راز ز |
اکنون ساعت 06:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)