زروزگار جوانی خبر چه می پرسی
{پپوله} چون برق امد وچون ابر نوبهار بگدشت ر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالي مقام را خ |
خدا گر زحکمت ببندد دری
:53: ز رحمت گشاید در دیگری س |
سلام کردم و با من به روي خندان گفت
که اي خمارکش مفلس شراب زده خ |
خدا را بر ان بنده بخشایش است
{پپوله} که خلق از وجودش در اسایش است |
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر گ |
گوسفندي برد اين گرگ معود هر روز
گوسفندان دگر خيره درو مينگرند گ |
گلی نشکفته بود از شاخساری، کز چمن رفتم
{پپوله} نرفته است از چمن مرغی، بدین حسرت که من رفتم م |
گویی: گماشتست بلایی او
بر هر که تو دل برو بگماری ج |
جز اين بت که هر صبح از اين جا که هست
برآرد به يزدان دادار دست ل |
اکنون ساعت 06:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)