راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت |
از این غم ار چه ترش روست مژدهها بشنو
که گر شبی سحر آمد وگر خماری مل |
گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد |
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد |
تو زانجا آمدی کاین جا دویدی
ازین جا در گذر کانجا رسیدی |
گذر نیست بر حکم گردان سپهر
هم ایدر بگسترد بایدت مهر |
همه هستند سرگردان چو پرگار
پدید آرنده خود را طلبکار |
تو همچون نقطه، درمانی درین کار
که چون میگردد این فیروزه پرگار |
بدین شمشیر هر کو کار کم کرد
قلم شمشیر شد دستش قلم کرد |
ز دیبا و غلام و گوهر و گنج
دبیران را قلم در خط شد از رنج |
اکنون ساعت 03:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)