دل دادمش به مژده و خجلت همی برم زین نقدقلب خویش که کردم نثاردوست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ازقیل وقال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم |
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا |
اشکم احرام طواف حرمت می بندد گرچه ازخون دل ریش ومی طاهرنیست |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
توخود وصال دگربودی ای نسیم وصال خطا نکرد دل امید در وفای تو بست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
آن که رخسار تو را رنگ گل ونسرین داد
صبروآرام تواند به من مسکین داد |
درحریم عشق نتوان زد دم ازگفت وشنید زآن که آنجاجمله اعضاچشم بایدبودوگوش |
اکنون ساعت 10:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)