شکوه تاج سلطانی که بیم جان درو درجست
کلاهی دلکش است اما تبرک سر نمی ارزد |
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد |
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر |
رسيد موسم آن کز طرب چو نرگس مست
نهد به پای قدح هر که شش درم دارد |
دل و دینم شد و دلبر بملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست |
تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن کرد |
تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغها که به این نیم دیگرت دادند |
دل آزرده ما را بنسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته بتن بازرسان |
نه رازش میتوانم گفت با کس |
اکنون ساعت 06:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)