پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

رزیتا 05-08-2012 03:13 AM

بازم سلام

یهویی نیمه شبی یاد فرگل عزیز افتادم
چندباره میخوام بپرسم کسی ازش خبر داره یا نه، همش یادم میره
انشااله هرجا که هست شاد و سلامت باشه

شکوفه جان کم پیدایی خواهر!!

مهبا جان که خوشبختانه اومد و سرزد خیالمون راحت شد

غزل و آریانا هم که طبق معمول یا در سفر و یا کنار دریا هستند انشااله سلامت باشند

یه دوست عزیزی هم داشتیم به نام سالومه، خیلی وقته نیستش
کسی ازش خبر داره؟

SOHRAB_HAZHII 05-08-2012 07:49 AM

سلام بر همگی براتون آرزوی موفقییت دارم

وقتی میام میبینم کسی نیست دیگه حوصله ی

پست زدن هم ندارم

shokofe 05-08-2012 08:00 AM

سلام بر همه دوستان عزیزم
خوب و خوش و سلامت باشین ایشالا
ی مدت ی ذره نوشتنم نمیاد ولی این حالتا خوشبختانه گذراست
و این که درگیر امتحانای پارسا هم هستم ولی هستم و هر روز پست ها رو میخونم

رزی جان من از سالومه خبر دارم تو مسنجرم هست خوشبختانه حالش خوبه همین هم بسیار منو خوشحال کرد که فهمیدم خوبه
ولی میگفت بخاطر شوهرش دیگه نمیاد البته حدود 2ماه پیش باهاش چت کردم

مهبا جون خوشحالم که اومدی خدا رو شکر که به خیر گذشت بیشتر مراقب خودت باش

افسانه عزیز بهت تسلیت میگم غم آخرتون باشه

میبینم که مینا هم اومده ایشالا تو درس و کار و زندگی موفق باشی

مهدی میبینم که همچنان پست های خوب و طولانی میزنه خدا قوت

همه دوستان عزیز هم ایشالا خوب باشن اسم نمیبرم تا کسی از قلم نیفته
به همه ی تازه واردین هم خوش آمد میگم ایشالا اوقات خوبی در پی سی داشته باشین
امیدوارم بچه هایی هم که نیستن سرشون به چیز های خوب گرم باشه و گرفتاری نداشته باشن

مثل همیشه دوستون دارم:53:


گمشده.. 05-08-2012 08:16 AM

:53:دوستان خوبم.گاهی وقتا تنهایی کلا فه ام میکنه تا جایی که تا بلایی سر خودم یا وسایل خونه نیارم اروم نمیشم بعضی وقتا میرم پیش مادر بزرگ وپدر بزرگم که توی یکی از روستاهای زیبا وبسیار خوش اب هوا کرمانشاه ولی بازم کلا فه ام بعضی از شبها اونقدر تو خیابون ها رانندگی میکنم از حرص دلم ماشینو به درخت جدول .... میکوبم ولی باز اروم نمیشم چند بار کار خودم به بیمارستان وکار ماشین به اوراقی.فکر نکنید دیوانه ام نه به خدا ...
چی کار کنم؟
ببخشید .چون کلوب درد دل بود درد دلم گرفت

SOHRAB_HAZHII 05-08-2012 08:28 AM

گمشده جون به نظر خودت کار خوبی کردی ماشین و خودت رو

داغون کردی به نظر من هر وقت که کلافه شدی اصلا سوار ماشین نشو

از خونه بزن بیرون پیاده تا هرجا که تونستی برو با قدم زدن هم آروم میشی

هم ضرر نداره بخاطر ریش سفید منم که شده یکبار امتحان کن ببین

چی میبینی :d

اگر هم بتونی تو لحظات ناراحتی راحت با یه دوست درد دل کنی خیلی

آروم میشی :cool:

گمشده.. 05-08-2012 08:34 AM

کار خوبی که نه.. ولی پیاده بیرون رفتن رو امتحان کردم اونقدری رفتم که متاسفانه توی کوچه پس کوچه های تهران گم شدم ودرد سر ساز شد برام
متاسفانه تا حالا نتونستم با کسی ارتباط خوبی برقرار کنم اخلاقم یه خورده بده حتی دختر عمو ودختر های اقوامم از خودم دور کردم....شدم این یه جغد

mohammad.90 05-08-2012 09:01 AM

سلام سلام سلام به رفقا

امدم نبودید رفتم بیایید تا بیایم:24:

کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (1 عضو و 0 مهمان) mohammad.90

Saba_Baran90 05-08-2012 10:04 AM

گمشده عزیز فکر کنم این حرفمو همه تأیید کنن که تنهایی کلا اساس خیلی از تصمیم های اشتباه آدمه
خیلی وقت ها مثل امضای حسین، آدم هرکاری میکنه که فقط تنها نباشه
چون تو تنهاییه که همش به خودت میگی آخه چرا من؟
تو تنهاییه که بقیه خوشبخت تر به نظر میان!
تو تنهاییه که فکر میکنی فقط تو مشکل داری و بقیه نه و این از یه فکر به یه باور تبدیل میشه
مواظب خودت باش
اصلا چرا اینقدر تنهایی تو؟
تنهایی باعث میشه آدم حس کنه اونقدر که باید ارزش تنها نبودن نداره که تنهاس!
باعث میشه فکر کنه که فقط خودشه و خودش و اونوقته که اصلا حوصله بقیه مردم هم نداره به همون خاطر که گفتم : حس میکنه بقیه این مشکلاتو ندارن
بعد هم اگه از سر تنهایی اشتباهی بکنه تو اون اشتباه خورد میشه چون می دونه کسی نمی فهمه!
از طرفی برای اشتباه خودش دلیل داره از طرفی هم نمی تونه هیچکی رو با اون دلیل ها قانع کنه
و این خودش باعث میشه بدتر حس کنه کاراش واقعا اشتباهن که هیچکی مهر تأیید به کاراش نمی زنه
تنهایی بد خوره ایه!
اما همه توضیح هایی که دادم تازه باعث میشه آدم تنهایی رو به بودن با آدم هایی که با بودنشون به تنهاییش دامن می زنن ترجیح بده!
از ته دل برات آرزو می کنم کسی بیاد تو زندگیت که بودنش نه تنها تنهاترت نکنه، بلکه باعث شه آروم شی!:53:

bigbang 05-08-2012 03:10 PM

سلام بر دوستان خوب و عزیز
امیدوارم شاد و سرحال باشید
ببخشید من دیر دیر میام ، یه مقداری حالم گرفته به خاطر دانشگاه که اون هم حل میشه انشاءالله ، به زودی حضورمون بیشتر خواهد شد !
نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا (پست 261646)
بازم سلام

یهویی نیمه شبی یاد فرگل عزیز افتادم

چندباره میخوام بپرسم کسی ازش خبر داره یا نه، همش یادم میره
انشااله هرجا که هست شاد و سلامت باشه

شکوفه جان کم پیدایی خواهر!!


مهبا جان که خوشبختانه اومد و سرزد خیالمون راحت شد


غزل و آریانا هم که طبق معمول یا در سفر و یا کنار دریا هستند انشااله سلامت باشند


یه دوست عزیزی هم داشتیم به نام سالومه، خیلی وقته نیستش

کسی ازش خبر داره؟


رزیتا خانوم به نکته خوبی اشاره کردید فرگل خانوم و غزل خانوم مدتی هست که به فروم نیومدن من هم براشون آرزوی سلامتی میکنم
دلم هم برای آریانای عزیز تنگ شده

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 261667)
گمشده عزیز فکر کنم این حرفمو همه تأیید کنن که تنهایی کلا اساس خیلی از تصمیم های اشتباه آدمه
خیلی وقت ها مثل امضای حسین، آدم هرکاری میکنه که فقط تنها نباشه
چون تو تنهاییه که همش به خودت میگی آخه چرا من؟
تو تنهاییه که بقیه خوشبخت تر به نظر میان!
تو تنهاییه که فکر میکنی فقط تو مشکل داری و بقیه نه و این از یه فکر به یه باور تبدیل میشه
مواظب خودت باش
اصلا چرا اینقدر تنهایی تو؟
تنهایی باعث میشه آدم حس کنه اونقدر که باید ارزش تنها نبودن نداره که تنهاس!
باعث میشه فکر کنه که فقط خودشه و خودش و اونوقته که اصلا حوصله بقیه مردم هم نداره به همون خاطر که گفتم : حس میکنه بقیه این مشکلاتو ندارن
بعد هم اگه از سر تنهایی اشتباهی بکنه تو اون اشتباه خورد میشه چون می دونه کسی نمی فهمه!
از طرفی برای اشتباه خودش دلیل داره از طرفی هم نمی تونه هیچکی رو با اون دلیل ها قانع کنه
و این خودش باعث میشه بدتر حس کنه کاراش واقعا اشتباهن که هیچکی مهر تأیید به کاراش نمی زنه
تنهایی بد خوره ایه!
اما همه توضیح هایی که دادم تازه باعث میشه آدم تنهایی رو به بودن با آدم هایی که با بودنشون به تنهاییش دامن می زنن ترجیح بده!
از ته دل برات آرزو می کنم کسی بیاد تو زندگیت که بودنش نه تنها تنهاترت نکنه، بلکه باعث شه آروم شی!:53:



توضیح بسیار دقیق و نکته سنجانه ای بود !
ایول ! من از جواب های دقیق حمایت میکنم .
دقیقاً هر وقت تنهایی رو تجربه میکنم میشه گفت 80 ، 90 درصد همین احساسات رو دارم !

نقل قول:

نوشته اصلی توسط گمشده.. (پست 261655)

کار خوبی که نه.. ولی پیاده بیرون رفتن رو امتحان کردم اونقدری رفتم که متاسفانه توی کوچه پس کوچه های تهران گم شدم ودرد سر ساز شد برام
متاسفانه تا حالا نتونستم با کسی ارتباط خوبی برقرار کنم اخلاقم یه خورده بده حتی دختر عمو ودختر های اقوامم از خودم دور کردم....شدم این یه جغد



خانوم گمشده من دقیقاً مثل شما وقتی تنها شده بودم یه روز واقعاً اینقدر پیاده رفتم که نزدیک بود از کمر درد دیوانه بشم !
حقیقتش این مشکلی که شما دارید متاسفانه راه حل سریع نداره
گذر زمان خودش بسیاری از مسائل رو حل میکنه
به این فکر نکنید که شما سالهای بسیاری رو پیش رو دارید که باید بگذرونید و زندگی کنید و حالا مثلاً آینده تون چی میشه و گذشته تون چی بوده
هر کاری که دوست دارید انجام بدید ! از لحظه ، لحظه فرصتی که به شما داده شده استفاده کنید ، کتاب بخونید ، فیلم ببنید
موسیقی گوش بدید و کلاً در زمان حال و در لحظه زندگی کنید
سعی کنید به هیچ چیز نه نگید !
هر کاری که از دستتون بر میاد انجام بدید اگر شاغل هستید با دانشجو کار و درس رو مهمترین دل مشغولی خودتون بکنید ! ممکنه اخلاق شما بد نباشه چرا اینطور فکر میکنید ؟
هیچوقت به خودتون تلقین نکنید من آدم خوش اخلاقی نیستم
من اخلاقم خوب نیست و این جملات رو اصلاً به کار نبرید
شما خیلی هم خوب هستید ولی هنوز توانایی های خودتون رو پیدا نکردید
"در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید هست "
خوشبختی و رضایت خاطر دست خداست نه مخلوقات خدا
مطمئن باشید هر مشکلی که باشه هر مسئله ای که باشه هر چیزی که باشه بزرگتر از خدا نیست .. و بعد از هر فرودی ، فرازی هست
زندگی پستی و بلندی زیاد داره گاهی اوقات این فرود های ما خیلی زیاد میشه اگر اینطور بود بدونید که فراز بزرگی در انتظارتون هست
دنیا دار مکافات نیست ، مثل یک کفه ترازو هست هر وقت مشکلی یا رنجی باشه طرف دیگه کفه چیزی هست که اون مشکل رو حل میکنه
اگرناراحتی باشه خوشحالی هم هست
این تعادل گاهی اوقات بهم میخوره ، یعنی زندگی گاهی اوقات بیش از حد به کاممون میشه طوری که حتی خودمون هم باورمون نمیشه
و گاهی اوقات برعکس ناراحتی میخواد جان ما رو دربیاره
ولی این ترازو یه روزی به تعادل میرسه و اون موقع هست که انسان به آرامش واقعی میرسه ، هیچوقت فکر نکنید برای انجام هر کاری دیر شده
هیچوقت فکر نکنید موفق نمیشید
اصلاً موفقیت و شکست دست شما نیست که بخواید قضاوت کنید

کلافه شدید ؟ باور کنید ما هم گاهی اوقات این احساس رو داریم و واقعاً نمیدونیم باید چییکار کنیم ! ولی هیچوقت امیدتون رو از دست ندید
به چیزهای خوب فکر کنید ، برید بازار ، خانوم ها بازار زیاد دوست دارند
نمیدونم خلاصه میخواستم فقط یه چیزی بگم که ممکنه کمکی بکنه در هر صورت من خانوم نیستم که بتونم کاملاً احساسات شما رو درک کنم
امیدوارم حرفهای من مفید بوده باشند !

----------------------------------------------------------------------------------------

و در ادامه همه اونهایی که به من میگن دایی مرسی از بابت این که این همه به من میگید دایی ! :d خلاصه من خودم میدونستم مهربون هستم حالا که دایی میشم دیگه آخر مهربونی و مرام این داستانا هستیم دیگه چیکار کنیم ! بعضی تو خونشون هست دایی شدن ما هم از همون بعضیها هستیم ! و این که صبا خانوم مرسی شما خیلی لطف دارید ! اینقدر از ما تعریف نکنید باد میکنیم میترکیم ! :d
--------------------------------------------------------------------------------
خلاصه پستهای مهدی جان رو که میبینم ما هم گاهی اوقات جوگیر میشیم نقل قول بگیریم بعد که میریم انجام بدیم حسش نمیاد ، مهدی جان مرسی بابت پستهای زیبات :53:

Saba_Baran90 05-08-2012 03:16 PM

راستی جدی جدی تا حالا دقت کردین که چقدر بده وقتی آدم متوجه نمیشه دیگران بالاخره ازش چی می خوان؟
وقتی بهت میگن از این طرف نرو، اشتباهه! تو راهتو کج می کنی از اون طرف میری، بهت میگن، از اون طرف چرا رفتی؟ کی گفت؟ اشتباهه بابا! توچرا نمیفهمی!
الآن من اونطوری ام!
هرکاری میکنم آخرسر معلوم میشه اشتباه بوده!
واقعا دیگه نمی دونم چی درسته!
از یه طرف میگن بداخلاقی، از یه طرف منم سعی میکنم نرم و آروم برخورد کنم یا مثلا اگه اشتباهی کردم هرچندبار که شده معذرت بخوام تا درسته شه، میگن این چه رفتاری بود؟ چرا اینقدر اهمیت میدی؟
بابا بخدا دیگه نمی دونم چی درسته!
اما یه چیزو خوب می دونم : حوصله هیچی رو ندارم!
یا من عقلم ناقصه که از قرار معلوم هست، یا دیگران معیارهاشون شل کن سفت کنه!
بعد وقتی کسایی عینا اینطور باشن که نظرشون برا آدم مهمه، تکلیف معلومه!
مث الآن من آدم آرزو میکنه که کاش اصلا وجود نداشت!
میگن "اهمیت نمیدی! بداخلاقی! "
اهمیت میدی میگن به توچه! چرا خودتو کوچیک می کنی!
یکی به من بگه چکار کنم!
**************************************
دایی ممد پستتو بعد از پست خودم دیدم!
داشتیم همزمان پست می زدیم!
تنهایی افتضاحه، اما همونطور که گفتی نه فقط تو تنهایی، کلا همیشه همیشه بهتره آدم یادش باشه هرچی که هست ازخدا بزرگتر نیست!
بالاخره یکی اون بالاست که جای حق نشسته و دوسمون داره و دوسش داریم!
گمشده خانوم من وقتی دلم میگیره و کسی حواسش نیست، باخدا بلند بلند (عین حرفیدن عادی) انگلیسی حرف می زنم
قشنگ بهش میگم چه احساسی دارم
اونم مطمئنم گوش میده چون درسته صدایی از تو هوا یهویی نمیاد جوابمو بده، اما یه چیزی تو دلم حس میکنم که جواب حرفامه!
خدا جوابشو رک و روراست به آدم نمیگه
میذاره حسش کنی!
هروقت خیلی محکم خواستی درباره چیزی نحرفی و برای خودت نگهش داری (که آدم تو تنهایی خیلی اینطوری احساسی داره) یه لحظه فقط و فقط و فقط به خدا بفکر! بغضت میگیره!
انگار که یکی هست که جلو اون دیگه نمی تونی تظاهر کنی همه چی روبراهه!
مثل وقتی یکی که خیلی دوست داره دستتاتومیگیره و بهت میگه "می دونم حالت بده! اما تقصیر تو نیست"!
کسی اینو بهت میگه که حرفشو باور داری!
تو میگی نه چیزیم نیست! بعد همون طرف دستتاتو محکم تر میگیره و مهربون تر و باورپذیر تر از دفعه قبل میگه می دونم همه چی روبراه نیست! باهام حرف بزن! می تونم کمکت کنم!
اونوقته که دیگه می دونی تظاهر کردن به اینکه همه چی روبراهه کافی نیست! چشمات گرم میشه و دلت میلرزه! یهویی اشکت درمیاد و شروع میکنی به حرف زدن!
گریه می کنی و حرف می زنی!
هرچقدر که طول بکشه مهم نیست!
طرفت با همون اشتیاق و اهمیت و علاقه و محبت و گرمی گوش میده!
بعدش که حرفاتو می زنی، بهت میگه :" خُــــــــــب! نترس! اینایی که گفتی اونقدا هم بد نیست! میشه یه کاریش کرد! تو فقط بخواه! من شروع میکنم!"
و بعدش دیگه آرومی!
.
.
.
.
.
.
.
خدا همیشه همینطوره!:53:{پپوله}


اکنون ساعت 11:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)