وعده دهد به يار خود گل دهد از كنار خود پر كند از خمار خود ديده خون چكيده را ن |
نزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور ک |
كو رستم دستان تا دستان بنماييمش كو يوسف تا بيند خوبي و فر ما را ض |
ض جان آمد نماند اي مستضي
لازم و ملزوم و نافي مقتضي ژ |
ژاله بر لاله فرود آمده نزديک سحر
راست چون عارض گلبوي عرق کردهي يار ف |
فضول نفس حكايت كند بسي كند ساقي
تو كار خود مده از دست ومي به ساغر كن ق |
قلب هر خاکی که بشکافد،نشانش عاشقی ست
هر گلی که غنچه زد،نامش شقایق میشود //ث |
ثا و جيم و خا و زا آنگاه شين
ظاء و فا والله اعلم بالصواب . ////غ |
غرض از هجر گرت شادي دشمن بودست دشمنم شاد شد و نيك بياسود بيا ش |
شور دلواپسی ات،دغدغه ی جیب وشکم
شروه ی بی کسی ات،جغجغه ی آهن و دود //م |
اکنون ساعت 07:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)