نقل قول:
ماهین جان خسته نباشی:53::53::) |
بچه ها من استرس گرفتم میدونید همون دندونی که گفتم پر کردم الان یه مقداری شروع کرده به درد گرفتن ! یه چیزی برام سواله این هست که چه وقتی دندون نیاز به عصب کشی داره خدا نیاره اون روز رو که من برم دندونم رو عصب کشی کنم |
درود دوست جونا |
امروز اتفاقی سر راه که به خونه بر میگشتم سری به
یکی از دوستان صمیمیم زدم از پشت آیفون گفت بیا بالا خواهش کردم بیاد پایین ببینمشو برم اصرار کرد برم بالا رفتم دیدم چه خبره روز تولدش بود جشن گرفته بودن همه ی فامیلش جمع بودن از خجالت مردم اول اینکه دست خالی رفته بودم دوم از روز تولدش فراموش کرده بودم فکر کنید چه حالی شدم |
اوایل تایستان رفتم روی پشت بام برا راه اندازی کولر دیدم زنبورهای |
البته اتفاق دیروزه
تورو خدا ببینید تو چه شهر گندی هستیم دانشگاه بودم هوا خوب بود یه هو هوا تاریک شد بیرونو که نگاه کردم دیدم گرد و غبار اون قدر زیاده هوا قرمز شده نیم ساعت بعد باد تندی و اومد بلافاصله بارون تند حساب کنید هوا غبار الود بود بارون هم اومد یعنی گل باریده از اسمون تو تندی بارون تگرگ هم بارید اینجا اخر دنیاس( خرمشهررو میگم) |
درود |
ماهین خانوم تولدتون مبارک.
امیدوارم همیشه همین قدر خوشحال باشید، همه چی شیرین باشه، سلامت باشید و از زندگیتون لذت ببرید. :53: |
|
ساعت یک و نیم بود نشستم پای پی سی تا کمی پست بزنم که موبایلم زنگ زد خواهرم بود همون که چند روز پیش تو خونمون زنبور بچه را گزید
از پشت خط صداش میلرزید و می گفت پاشو بیا خونمون هر چی گفتم چیه نگفت با عجله و در حالیکه توی شهر به شدت باران می بارید خودمو رسوندم در خونش دیدم در خونشونو کندن برای طرح اگو و دارن پر میکنن پرسیدم چی شده گفت میخواستم ماشینواز تو پارکینگ بیارم بیرون دیدم یک پی کی درب پارکینگ توقف کرده به هرطبقه زنگ زدم گفتن مال ما نیست منم که عجله داشتم میخواستم آزمایش همایون رو برسونم به آزمایشگاه اعصابم خورد بالاخره بعد از 45 دقیقه یک خانم از چند تا آپارتمان اون طرفتر اومد تا ماشینشو برداره بعنوان اعتراض جلو رفتم و مودبانه گفتم آخه خانم این کار از نظر شما صحیحه خانمه میگه حالا چی شده 2 دقیقه رفتم و برگشتم . گفتم خانم 45 دقیقه است رفتی . یکباره گفت رفتم که رفتم دلم خواسته اینجا پارک کنم من گفتم واقعاً که .... آمد پایین و گفت واقعاً که چی و یک چک محکم زد تو گوشم وقتی من نگاه کردم دیدم اثر پنجه هاش مونده بعد خواهرم میگه الان زنگ میزنم داداشم بیاد میگه (خواهرم قزاقستان زندگی میکنه و برای مرخص آمده ایران ولی شوهرش هنوز نیامده )خانمه میگه من شوهرم تو دادگستریه پدرتونو در میاره بعد هم زنگ میزنه به شوهرش و یک پاترول از دادگستری میاد و کلی برا اون خط و نشون میکشه وقتی من رسیدم که شوهر اون خانم از آپارتمان اومد من حتما از شما شکایت خواهم کرد خیلی وقیحانه فرمودند هر غلطی میتونی بکن از ساعت 3 رفتیم پزشک قانونی آقای دکتر ساعت 6 تشریف آوردند و پس از معاینه گفتند آثاری نمونده گفتم میذاشتین یک دفعه صبح میومدین حتماً دردش هم تموم میشد بالاخره یک پاکت سر به مهر به ما دادند تا فردا بریم از طریق دادگاه پیگیری کنیم نزدیک 6 شب رسیدم خونه گرسنه و خسته این است حکومت سراسر عدل و عدالت خبرای بعدی را به اطلاعتان خواهم رساند |
اکنون ساعت 06:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)