پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

آناهیتا الهه آبها 10-01-2009 12:14 AM

تنها بسیار به از یار بد
یار تو را بس دل هوشیار خویش

MAHDI 10-01-2009 12:25 AM

شبی که ماه مراد ازافق شود طالع
بود که پرتو نوری بر بام ما افتد

آناهیتا الهه آبها 10-01-2009 12:29 AM

دو چشمانت پیاله پر ز می بی
خراج ابروانت ملک ری بی
همی وعده کری امروز و فردا
نمیدانم که فردای تو کی بی

باباطاهر

MAHDI 10-01-2009 12:44 AM

یاد باد آنکه رخت شمع طرب می افروخت
وین دل سوخته پروانه ناپروا بود

آناهیتا الهه آبها 10-01-2009 01:46 PM

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

حافظ

sheida.m 10-01-2009 04:42 PM

دل وجودت را به آتش می کشد
تار و پودت را به آتش می کشد

ساقي 10-01-2009 05:00 PM

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان دربازم



..

NeGin 10-01-2009 06:47 PM

من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

آیـدا 10-01-2009 09:00 PM

ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن
جای دیگر دارد او شهباز اوج جان ماست
هم قفس با خیل مرغان گرفتارش مکن

مجتب 10-02-2009 01:31 PM

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر با خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آن قدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی درپی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدینسان بشکند در من سکوت مرگبارم را
*دکتر شریعتی*

amir ahmadi 10-02-2009 01:47 PM

ای کرمت همنفس بی کسان/جز تو کسی نیست کس بی کسان /بی کسم وهمنفس من تویی رو به که ارم که کس من تویی

مجتب 10-02-2009 02:13 PM

یه درخت خشک و بی برگ میون کویر داغ
توی ته مونده ی ذهنش نقش پررنگ یه باغ
شاخه ی سبز خیالش سر به آسمون کشید
برودوشش همه پر شد ز اقاقی سپید

آیـدا 10-03-2009 12:11 AM

در بحر یقین که در تحقیق بسیست
گرداب درو چو دام و کشتی نفسیست
هر گوش صدف حلقه‌ی چشمیست پر آب
هر موج اشاره‌ای ز ابروی کسیست

MAHDI 10-03-2009 10:37 AM

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

soha_yt 10-03-2009 02:58 PM

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان

MAHDI 10-03-2009 05:12 PM

نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

خوش هواییست فرح بخش،خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم

NeGin 10-03-2009 11:46 PM

مرا داغ تو بر جان يادگار است
فدايش باد جان چون داغ يار است
اگر جان مي‌رود گو رو غمي نيست
تو باقي مان که مارا با تو کار است

deltang 10-03-2009 11:48 PM

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که میگرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

که زان دلخستگان راست اندوهی فراوان

تو را من چشم در راهم

دانه کولانه 10-03-2009 11:49 PM

تو کافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو...

هو چند وقت بود اینجا پست نزده بودم...

کسی میدونم نقاب زلف دقیقا کجا نصب میشه ! ؟ نقاب زلف مگه مانع دیده شدن ابرو میشه ؟

دانه کولانه 10-03-2009 11:50 PM

مرا پرسی که چونی بین که چونم, خرابم بیخودم مست جنونم

دلتنگ قراره شعر سنتی باشه...

deltang 10-03-2009 11:54 PM

آهان شرمنده این یادم اومد

باران.ف 10-03-2009 11:54 PM

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم..

NeGin 10-03-2009 11:59 PM

مُردم از حسرت به پیغامی، دلم را شاد کن
ای که گفتی، فراموشت نسازم، یاد کن

دانه کولانه 10-04-2009 12:11 AM

نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو

ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم

آیـدا 10-04-2009 04:06 AM

مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
قرین دوست به هر جا که هست خوش جاییست

دانه کولانه 10-04-2009 08:21 AM

تصنيف افسونگر (فريدون مشيري)

تو كه بالا بلند و نازنيني
تو كه شيرين لب و عشق آفريني

چنين بامهرباني خواندنت چيست
بدين نا مهرباني راندنت چيست

دل من تاب تنهايي ندارد
دل عاشق شكيبايي ندارد

NeGin 10-04-2009 02:50 PM

دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است

abadani 10-04-2009 03:54 PM

توسني كردم ندانستم همي
كز كشيدن تنگتر گردد كمند

MAHDI 10-04-2009 05:32 PM

دیشب تورا به ما سر مهر و وفا نبود *** آن گرمی و محبت و شور وصفا نبود
بیگانه وار مینگرستی به چشم ما *** در چشم ما مگر نگه آشنا نبود

مجتب 10-04-2009 07:06 PM

در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده ام.
بس ملامتها کزین نامردمان بشنیده ام.
سر دهد در گوش جانم. موی همرنگ شبانم.
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام.
زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده ام.
گر بمانم یا نمانم بندهء پیر زمانم...

دانه کولانه 10-04-2009 11:03 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط MAHDI.HE (پست 71447)
دیشب تورا به ما سر مهر و وفا نبود *** آن گرمی و محبت و شور وصفا نبود
بیگانه وار مینگرستی به چشم ما *** در چشم ما مگر نگه آشنا نبود

اینو با یه اواز خیلی قشنگی استاد ایرج میخونه که برای من جالب بود این قطعه شعر اصلا توی سایتهای فارسی جایگاه چندانی نداشت من نمیدونم از کیه...
یه سوالم چند روز پیش توی یکی از این تاپیکهای مشاغره پرسیده بودم کسی جوابی نداد ؟

در مورد ان کافر دلی که نقاب زلفش رو نمیبست و باعث میشد محراب عاشق بی چاره از حجاز به خم ابروان وی تغییر مکان دهد..
.نقاب زلف و ابرو ؟



نقل قول:

نوشته اصلی توسط abadani (پست 71432)
توسني كردم ندانستم همي
كز كشيدن تنگتر گردد كمند

رابعه قزداری ؟


نقل قول:

نوشته اصلی توسط NeGin (پست 71420)
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است

گفتی رهزن ..
یاد این افتادم..

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لا جرم ز آتش حرمان و هوس می جوشیم
می کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت
که ما بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم


نقل قول:

نوشته اصلی توسط مجتب (پست 71453)
در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده ام.
بس ملامتها کزین نامردمان بشنیده ام.
سر دهد در گوش جانم. موی همرنگ شبانم.
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام.
زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده ام.
گر بمانم یا نمانم بندهء پیر زمانم...

مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
گرت مشاهده خویش در خیال آید

constantine726 10-04-2009 11:14 PM

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

--------------------------------------------------------
و هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند

(سهراب عزیز)

sheida.m 10-05-2009 12:04 AM


اشک گرم و غم عشق آمد جانا چه کنم

گر به فردا نرسد این شب بیداری من

آیـدا 10-05-2009 01:49 AM

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

constantine726 10-05-2009 08:42 AM

اگر از چشم من پرسي كه مجنون تر زمجنونم

تو ليلاتر زليلايي، اگر زشت و اگر زيبا

---------------------------------------------------------------
باد مي‌كوبيد بر پنجره بسته شب
باد مي‌غريد بر پيكره خسته شب
من كه با مونس تنهايي خود سر به گريبان بودم
جبه پوشيدم و در خلوت شب پرسه زنان
به تمناي گل سرخ كه روياي شب و روزم بود
كوچه‌ها را كه تهي بود و تهي بود و كبود
نفس اندر نفس باد كه ره مي‌پيمود
جستجو مي‌كردم
فرصتي بود و دمي
تا كه از بند سكوت غم خويش
بگسلم رشته هر تافته خواب و خيال
دل سپارم به شب خوف كه در هر نفسش
جوجه فاجعه گيرد پرو بال
...........
چه خيال عبثي بود، عبث
در رگ كوچه سحر سرد و سبك جاري بود
چشم خوناب شفق خواب آلود
ديده بر كوچه گشود

فرگل 10-05-2009 08:51 AM

اين كوزه چو من عاشق زاري بودست
در بند سر زلف نگاري بودست
اين دسته كه بر گردن او ميبيني
دستي است كه بر گردن ياري بودست

مجتب 10-05-2009 06:05 PM

تن آدمی شریف است ، به جان آدمیت
نه همین لباس زیبا ست ، نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی ...

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

MAHDI 10-05-2009 07:13 PM

تا به جفایت خوشم ترک جفا کرده ای
این روش تازه را تازه بنا کرده ای
دوش ز دست رقیب ساغر می خورده ای
من به خطا رفته ام یا تو خطا کرده ای

NeGin 10-05-2009 11:26 PM

یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت و چها شنید

MAHDI 10-05-2009 11:35 PM

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


اکنون ساعت 11:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)