غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای دل
پس از چندین تحملها که زیر بار غم کردی شب غمهای سعدی را مگر هنگام روز آمد که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی |
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش |
شب صحبت غنیمت دان كه بعد از روزگار ما
بسي گردش كند گردون بسي ليل و نهر آرد |
امشب غنیمت دارمت باشم غلام و چاکرت
فردا ملک بیهش شود هم عرش بشکافد قبا |
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت |
داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی
مگذار که با اشک ندامت بنشینم |
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم |
اندر دل ما تویی نگارا
غیر تو کلوخ و سنگ خارا هر عاشق شاهدی گزیدست ما جز تو ندیدهایم یارا |
مرا آن گوشه چشم دلاویز
به کشتن میکند گویی اشارت |
عشق غالب شد و از گوشه نشینان صلاح
نام مستوری و ناموس کرامت برخاست |
اکنون ساعت 03:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)