تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب |
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار |
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم
در لباس فقر کار اهل دولت میکنم |
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند |
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب |
به کوی میکده گریان وسرفکنده روم
چرا که شرم همی آیدم زحاصل خویش |
شیوه حور و پری گر چه لطیف است ولی خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
سخندانیّ و خوشخوانی نمیورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم |
منکران را هم از این می دوسه ساغر بچشان
وگر ایشان نستنند روانی به من آر |
اکنون ساعت 11:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)