وقت صبح از گور مشرق سر برآر و زنده شو منكران حشر را آگه كن از برهان من //// ش |
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت ت |
شمس الحق تبريزي با غنچه دل گويد چون باز شود چشمت بيننده شوي با ما |
دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتر ب |
بشنو ز بهار نو سقاهم در جام كن آن شراب احمر ن |
نازپرورد تنعم مبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد // ش |
شد گلشن روي تو تماشاي دلم شد تلخي جورهات حلواي دلم س |
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش ،بی یار مهیا نشود یار کجاست ؟ // ز |
زلف مشکين تو در گلشن فردوس عذار
چيست طاووس که در باغ نعيم افتادست ر |
رقیبان غافل و ما را از آن چشم و جبین هر دم
هزاران گونه پیغام است و حاجب در میان ابرو ه |
اکنون ساعت 01:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)