پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   پارسی بگوییم (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=63)
-   -   نام شناسی و ریشه واژه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29749)

behnam5555 02-17-2011 05:30 PM

گم و گور شده

داستان:
غالبا اتفاق می افتد كه از دو ثروتمند كه هر دو صاحب مال و مكنت فراوان هستند یكی در خست و امساك حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی كند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است كه به قول استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید.»

behnam5555 02-17-2011 05:31 PM


کار کسی یا چیزی را ساختن

داستان:
کنایه از کسی را کشتن ، نابود کردن جایی یا مالی ، بیچاره کردن کسی.

گفت برو کار ترا ساختم
در بر لاقیدی ات انداختم

"ایرج میرزا"


behnam5555 02-17-2011 05:32 PM



شریک دزد و رفیق قافله

داستان:
کنایه از آدم دو روی و دو رنگ ، آدمی که با هر دو سر ببندد.

ملت به خواب غفلت و دولت شریک دزد
دزدی که در پی رمق از ما ربودن است

یا

کنون که با دگرانی ز من چه می خواهی
شریک دزد که دیگر رفیق قافله نیست


behnam5555 02-17-2011 05:33 PM


شر خود را از سر کسی کندن

داستان:
یا شر خود را از سر کسی وا کردن
کنایه از رفع زحمت خود را از دیگران کردن.



گل به خواهش به خاک و گل مفکن
شر خود از سر حقیر بکن


behnam5555 02-17-2011 05:34 PM


چاله چیزی را پر کردن

داستان:
"فرهنگ لغات عامیانه"
کنایه از یک نواخت کردن،مساوی و برابر کردن.
پوست تختی و سبویی و کتابی،شمعی
پر کند چاله ی درویشی و دارایی را


behnam5555 02-17-2011 05:35 PM


به در می گوید دیوار بشنود

داستان:
به منظور تحذیر یا تنبیه کسی به دیگری گوشه و کنایه زدن یا تغیر و پرخاش نمودن.


behnam5555 02-17-2011 05:36 PM


از کوزه همان برون تراود که در اوست

داستان:
غالبا اتفاق می افتد كه از دو ثروتمند كه هر دو صاحب مال و مكنت فراوان هستند یكی در خست و امساك حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی كند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است كه به قول استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید.»


behnam5555 02-17-2011 05:37 PM


از کاه کوهی ساختن

داستان:
کنایه از موضوعی شاید کم اهمیت را بسیار بزرگ کردن.


behnam5555 02-17-2011 05:38 PM


کاسه داغ تر از آش

داستان:
همانند : دایه بهتر از مادر

چیست این مایه به تلاش شدن
کاسه ی گرمتر از آش شدن

آری این قدر به تلاش مشو

کاسه گرمتر از آش مشو


behnam5555 02-18-2011 08:31 PM



تخم بی نطفه جوجه نمی دهد

یعنی کاری که پایه و اساس ندارد ، ثمر نمی دهد.

زیر دلش را زده

برابر : از چشمش افتاده ، از آن سیر شده
کنایه از عدم لیاقت به داشتن رفاه و شادمانی است.


حاصل این شد که شعر ما شد بد
شعر زیر دل شما را زد

سر به هوا بودن

همانند : سر به طاق بودن ،
یعنی بی هوش و بی حواس بودن ، بازیگوش بودن ،
توجه به کار خود نداشتن.


ای سرو که بی سایه چنین سر به هوایی
در پای تو هرگز نرسیدم به هوایی



خون به جوش آمدن

داستان:
غالبا اتفاق می افتد كه از دو ثروتمند كه هر دو صاحب مال و مكنت فراوان هستند یكی در خست و امساك حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی كند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است كه به قول استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید.»


طفره رفتن

از زیر کار در رفتن ، شانه خالی کردن از انجام کاری
کنایه از سستی کردن ، تعلل نمودن در کاری است
لیکن از هفت سین طفلان نیز
نتوان طفره رفت و باز ایستاد


حرف به گوشش نمی رود

داستان:
برابر : حرف به خرجش نمی رود.
یعنی هرچه بگوییم انگار نمی شنود و باز کار خودش را ادامه می دهد
حرف گوش نمی کند
عقلم به رنجش گفت از او بردار دل گفتم به چشم
اما کجا این حرفها جانا به گوشم می رود



ریش و قیچی در دست شماست

داستان:
یعنی تصمیم و اجرا و همه ی کارها دست خودت است
یا
کنایه از آن است که به شما اعتماد داریم.
هر طوری که می دانید صلاح و مصلحت است کار را تمام کنید.
برابر : کاری بکن بهر صواب نه سیخ بسوزد نه کباب.




مرده ی کسی یا چیزی بودن

کنایه از عاشق ، واله و شیدای آن بودن.


زان لب که مرده ی نفس آب زندگی است

دشنام خشک هم به دعا گو نمی رسد


« سالک قزوینی »
درد تو دوای من ای دل و جان شهریار!
زنده و مرده ی درد تو و دوای تو

شهریار


کارش زار است

کنایه از خراب و پریشان بودن وضع کسی.


امان که کار من ای شوخ ! زار کردی و رفتی
به شوخی آمدی و کار زار کردی و رفتی


زان نامه که او نوشته با من

پیداست که کار شعر زار است



درخت هرچه بارش بیشتر سر به زیرتر

داستان:
غالبا اتفاق می افتد كه از دو ثروتمند كه هر دو صاحب مال و مكنت فراوان هستند یكی در خست و امساك حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی كند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است كه به قول استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم همتش به چیزی نمی آید.»








اکنون ساعت 02:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)