حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه بود |
آدمها آنقدر زود عوض می شوند ...آنقدر زود که تو فرصت نمی کنی به ساعتت نگاهی بیندازی و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها تا دشمنی ها فاصله افتاده است |
با آن همه نیاز که من بر تو داشتم...پرهیز عاشقانه من نا گزیر بود...من بارها به سوی تو باز آمدم ولی، هر بار"دیر" بود |
دو چیز مرا افسون می کند: آبی دریا که میبینیم اما نیست و خداوند که نمی بینیم ولی هست |
خوشبختی توپیه که وقتی میره، دنبالش می دویم و وقتی بایسته، بهش لگد می زنیم3 |
همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی ، وای از روزی که همون یکی درد دلت باشه |
فراموشي ميآيد مثل همين پاييز با ابرهاي سهمگينش ديروز برگ خشكي ديدم كه نميدانست از كدام شاخه جدا شده |
کسی چه میداند شاید این جهان جهنم سیاره ای دیگر باشد |
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشته اند، حیف که من زاده امروزم، خدایا جهنمت فرداست، چرا امروز می سوزم |
گاهی آنقدر غرق آرزو هستی، كه فراموش مي كنی خود آرزوی كسی هستی |
شاید مجبور خواهم بود نبودت را برای همیشه تحمل کنم . اما هرگز توان نخواهم داشت که تو را برای همیشه فراموش کنم |
هفته هایم را با تو آغاز میکنم با تو تمام و میان این آغاز و اتمام با حضورت زندگی را معنی میکنم و تو معنی می شوی برایم تا من معنی شوم تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست |
از میان کسانی که برای دعای باران به تپه ها می روند تنها آنهایی که با خود چتر به همراه می برند به کار خود ایمان دارند آنتوان چیکف |
مثل آلمانی : افتادن در گل و لای ننگ نیست. ننگ در این است که آنجا بمانی.
|
لاوس : وقتی آنچه داریم می بخشیم ، آنچه نیازمند آنیم دریافت خواهیم کرد.
|
ارسطو : عاقل آنچه را که می داند ، نمی گوید ؛ ولی آنچه را که می گوید ، می داند
|
پرمودا باترا : مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر
|
همیشه رفتن رسیدن نیست ، ولی برای رسیدن باید رفت ....در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز بیاموز |
زندگي تاس خوب آوردن نيست، تاس بد را خوب بازي کردن اس |
هميشه نگاهي راباور کن که وقتي که ازش دور شدي منتظرت بمون |
وقتی که خانه نیستم کلید را دم پله اول زیر همان گلدان سفال همیشگی گذاشتم رویایت اگر آمد پشت در نمی ماند
|
الهی....من اگر بد کنم تو را بنده های خوب فراوان است.اما اگر تو مدارا نکنی ,مرا خدای دیگر کجاست ؟؟؟؟؟؟ |
وقتي واقعيت ها , آدم را فريب بدهند چه کار مي شود کرد ؟ روزگاريست که حقيقت هم لباسي از دروغ بر تن کرده است و راست راست توي خيابان راه مي رود عشق نشسته است کنار خيابان , کلاهي کشيده بر سر و دارد گدايي مي کند و مرگ , در قالب دخترکي زيبا , گلهاي رز زرد مي فروشد |
آرزوهاتو یه جا یاداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری دیروز آرزوشو کردی
|
گر صخره و سنگ در مسير رودخانه زندگی نباشدصدای آب هرگز زيبا نخواهد شد
|
چه فرق می کند در ابتدای راه باشم یا در انتهای راه، وقتی به تو ختم نمی شود |
وقتی عقیده ، عقده خواند میشود وقتی نور ماه درآب مهتاب تلقی میشود وقتی متانت زمین زیر برف جهالت یخ میزند آنجاست که نان از یتیم خانه میدزدیم و میفهمیم دزد اشتباه چاپی درد است |
تو را به دادگاه خواهند کشيد شايد به حبس ابد محکوم شوي جزييات جنايتت معلوم نيست، اما اثر انگشتت را روي قلبي شکسته يافته اند |
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را چرا آفریدی؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی اف |
زندگي مثل بازي شطرنج ميمونه وقتي كه بلد نيستي همه مي خوان يادت بدن ولي وقتي ياد مي گيري همه مي خوان شكستت بدن |
گه خيال داري دوستم بداري هم اينك بدار، اكنون كه زنده ام. صبر نكن تا بميرم. بدان كه آنوقت هرگز صدايت به گوشم نخواهد رسيد، و مجبور مي شوي حرفهاي ناگفته ي قلب ساده ات را در فراسوي يك مشت خاكستر سرد پنهان كني
|
اگه يه روز فكر كردي نبودن كسي بهتر از بودنشه چشماتو ببند و اون لحظه اي رو كه اون كنارت نباشه رو به ياد بيار، اگه چشمات خيس شد بدون كه داري به خودت دروغ مي گي و اونو هنوز دوست داري
|
باران هم روی ظالم می بارد، هم روی مظلوم، ولی مظلوم بیشتر خیس می شود، چون ظالم چتر مظلوم را دزدیده است
|
اگه كسي رو دوست داري تركش كن، اگه قسمت تو باشه بر مي گرده، اگر هم برنگشت يعني به تو تعلق نداشت، پس همون بهتر كه رفت
|
عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست داشته باش، از تنفر متنفر باش و به مهربانی مهر بورز، با آشتی، آشتی کن و از جدایی جدا باش
|
همه بشرند اما بعضی ها انسان اند |
هركه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد
|
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی...تو بمان و دگران وای به حال دگران |
من با عشق آشنا شدم و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟ هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود. هنگامی لب به زمزمه گشودم ، که مخاطبی نداشتم. و هنگامی تشنه ی آتش شدم ، که در برابرم دریا بود و دریا و دریا |
همیشه سخت ترین سیلی رو از کسی می خوری که .... روزی بهترین نوازشگر ات بوده |
اکنون ساعت 04:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)