خم زلف تو دام کفر و دين است
ز کارستان او يک شمه اين است ف |
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ن |
نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر نهادم آينهها در مقابل رخ دوست //// س |
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت ح |
حلقه كرده دست بسته حوريان بر گرد او از يكي سو لاله زار و از يكي سو ياسمن //// خ |
خواهم سفری کنم ز غم بگریزم
منزل منزل غم تو در پیش منست ی |
يا رب اندر دل آن خسرو شيرين انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند ع |
عمریست که مدتش زمانرا عارست
جانیست که بردنش اجلرا ننگست ق |
قطع اين مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی //// ف |
فروغ ماه می دیدم زبام قصر او روشن
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد م |
اکنون ساعت 10:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)