مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو |
وقت آن شیرین قلندرخوش که در اطوارسیر
ذکر تسبیح ملک درحلقه ی زنّار داشت |
تا بود نسخه عطری دل سودا زده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم |
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی ست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی ست |
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم |
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم |
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه ازسربه درآوردوبه شکرانه بسوخت |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست |
تاعاشان به بوی نسیمش دهند جان
بگشودنافه ای ودر آرزو ببست |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگه همه دلبران دهندت باج |
اکنون ساعت 03:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)