عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را |
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزهها کنند از گل ما |
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت دلها همه در چاه زنخدان انداخت وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت |
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد پر کن قدح باده و بر دستم نه نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد |
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت |
بشناس ایکه راهنوردستی
پیش از روش، درازی و پهنا را خود رای مینباش که خودرایی راند از بهشت، آدم و حوا را |
ای راهنورد ره حقیقت
هشدار که دیوت رکابدار است ای دوست، مجازات مستی شب هنگام سحر، سستی خمار است |
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما |
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
نرگس به هوای می قدح ساز شود فارغ دل آن کسی که مانند حباب هم در سر میخانه سرانداز شود |
اکنون ساعت 01:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)