تاب مشرق تن ما را مثل سايه بخورد كه بصورت مثل كون و مكانيم همه د |
دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت ط |
طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در اين دامگه حادثه چون افتادم ظ |
ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را ا |
ای که دايم به خويش مغروری
گر تو را عشق نيست معذوری ب |
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت خ |
خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با ديگری خوردهست و با من سر گران دارد //// .... |
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت ب |
بهار عمر خواه اي دل وگرنه اين چمن هر سال
چو نسرين صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد م |
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خير دهاد آن که اين عمارت کرد ت |
اکنون ساعت 04:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)