چون تو را در گذر ای یار نمیارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم |
ای دوست حقیقت شنواز من سخنی
با باده لعل باش و با سیم تنی کانکس که جهان کرد فراغت دارد از سبلت چون تویی و ریش چو منی |
بجان دوست که غم پرده شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کار ساز کند |
ز الطاف تو غیر از غم خوبان به دلم نیست
غم نیستکه تاگویم از آنم برهانی جز خواهش بوسیدنکامت بروانم کامی نبود تا که بدانم نرسانی |
بهر بوسيدن پاي تو سر و روي مرا
سر آن نيست که از روي زمين برخيزد |
تو آنی کر آن یک مگس رنجا ای
که امروز سالار سر پنجه ای |
ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش
ما ز تو شادیم همه وقت تو خوش وقت تو خوش |
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد |
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد |
اکنون ساعت 02:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)