پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

دانه کولانه 05-13-2009 01:08 PM

نازنین چشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
دید کاید به روی شط به شتاب
نوگلی چون گل رویش شاداب
گفت به به چه گل زیبایی
لایق دست چو من رعنایی
جیف از این گل که برد آب اورا
کند از منظره نایاب اورا
زین سخن عاشق معشوقع پرست
جست در آب چو ماهی از شست
....
(کاملوش میتونین در سایت پیدا کنینن - ایرج میرزا - قمر - هنگامه اخوان)
شعر قبلی هم فرهاد خونده در سایت میتونین پیدا کنین

------------------------


ای نور هر دو دیده بی تو چگونه بینم
وی گردنم ببسته از تو کجا گریزم ؟

علیرضا قربانی...

abadani 05-13-2009 01:23 PM

گل بي رخ يار خوش نباشد
بي باده بهار خوش نباشد

ساقي 05-15-2009 01:32 PM

ز بهار جان خبر ده هله ای دم بهاری
ز شکوفه​هات دانم که تو هم ز وی خماری
بشکف که من شکفتم تو بگو که من بگفتم
صفت صفا و یاری ز جمال شهریاری
اثری که هست باقی ز ورای وهم اکنون
برود به آفتابی که فزود از شراری

abadani 05-15-2009 01:51 PM

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گويم
نه شبم نه شب پرستم كه همي ز خواب گويم

ساقي 05-15-2009 02:26 PM

ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما
خواب ببر ز چشم ما چون ز تو روز گشت شب
آب مده به تشنگان عشق بس است آب ما
جمله ره چکیده خون از سر تیغ عشق او
جمله کو گرفته بو از جگر کباب ما
شکر باکرانه را شکر بی​کرانه گفت
غره شدی به ذوق خود بشنو این جواب ما

abadani 05-15-2009 02:37 PM

من بحر تمامم و یکی قطره نیم

احول نیم و چو احولان غره نیم

گویم به زبان حال و هر یک ذره

فریاد همی کند که من ذره نیم

ساقي 05-15-2009 03:15 PM

دلتنگ همی​دانند کان جای که انصافست
صد دل به فدا باید آن جان بقایی را
دل نیست کم از آهن آهن نه که می​داند
آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را
عقل از پی عشق آمد در عالم خاک ار نی
عقلی بنمی باید بی​عهد و وفایی را

abadani 05-15-2009 03:22 PM

آن را منگر که ذوفنون آید مرد

در عهد و وفا نگر که چون آید مرد

از عهده‌ی عهد اگر برون آید مرد

از هرچه صفت کنی فزون آید مرد

ساقي 05-15-2009 03:49 PM

چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها
کز چشم من دریای خون جوشان شد از جور و جفا
گر لب فروبندم کنون جانم به جوش آید درون
ور بر سرش آبی زنم بر سر زند او جوش را
معذور دارم خلق را گر منکرند از عشق ما
اه لیک خود معذور را کی باشد اقبال و سنا

دانه کولانه 05-16-2009 01:18 PM

خوبان پارسي گو بخشندگان عمرند
ساقي بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود
اي شيخ پاکدامن معذور دار ما را

====================
گر تو همه سیمرغی از آه دلم می ترس
کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد
خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی
آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد؟
عطار

======================


اکنون ساعت 01:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)