لباس لطف در معنی تو پوشی
نه یک تن با همه گیتی تو کوشی |
یارب این شمع دل افروز ز کاشنانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست ع |
عشق او باز اندر آوردم به بند
كوشش بسيار نامد سود مند غ |
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم ک |
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتاده ایم چ |
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد ق |
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم ر |
رايت از گرد راه و رنج ركاب
گفت با پرده از طريق عتاب س |
ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا چون تو سرافیل دلی زنده کن آب و گلی دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا ی |
يك دست جام باده و يك دست زلف يار
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست پ |
اکنون ساعت 02:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)