نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد |
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر |
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست |
تا بی سر و پا یاشد اوضاع قلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی |
یارب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبیم |
ما را که درد عشق و بلای خمار هست
یاد وصل دوست یا می صافی دوا کند |
در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم شرح نیازمندی خود یا ملال تو |
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هر حالتی این است بهین اوضاع |
عاشقان را گر در آتش می پسنددلطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد |
دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندي
امروز رهاندي كه مرا بال و پري نيست |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه برخسار نرفت |
تعظیم تو بر جان و خرد واهب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل. |
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند |
دل صنوبريم همچو بيد لرزان است |
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد |
داده ام باز نظر را به تدزوی پرواز
باز خواند مگرش نقش و شکاری بکند |
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع |
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند |
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود |
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود |
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب مباد آنکه گدا معتبر شود |
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق |
قدم منه به خرابات جز به شرط ادب
که سالکان درش محرمان پادشهند |
دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم |
می خواه و گل افشان شو از دهر چه می جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر |
رندان تشنه لب را جامی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت |
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار |
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم |
ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم
غم هجران ترا چاره ز جايي بكنيم |
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار بیکاران خوش است |
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
كس واقف ما نيست كه از ديده چها رفت |
اکنون ساعت 11:20 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)