بر گیر شراب طربانگیز و بیا پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا |
ای مه برج منزلت چشم و چراغ عالمی
بادهٔ صاف دایمت در قدح و پیاله باد |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به |
همچون لب خود مدام جان میپرور
زان راح که روحیست به تن پرورده |
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها |
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی |
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست |
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم وجان می ده
چو گرمی از تو می بینیم چه باک از خصم دم سردم |
اکنون ساعت 01:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)