صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید |
پرتو خورشید عشق بر همه افتد ولیک
سنگ به یک نوع نیست تا همه گوهر شود |
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید |
چه شباست یا رب امشب که ستاره ای بر آمد
که دگر نه عشق خورشید و نه مهر ماه دارم |
یارب آن آهوی مشکین به ختن باز رسان
و آن سهی سرو خرامان به چمن باز رسان |
میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو
سروی اگر لایقست قد خرامان اوست |
تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرد بر تن |
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام |
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن |
خزان خواهیم شد ساقی کنون مستی غنیمت دان
که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند |
شراب لعل کش و روی مه جبنیان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین |
ناله من میتراود از در و دیوار
آسمان اماسرا پا گوش وخاموش است! |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
من از آن روز که در بند توام آزادم |
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
قد برافراز که از سرو کنی آزادم |
بجای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سرو بالا را |
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را |
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چون باشی |
ای کاروان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود |
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا |
چو خندان شد و چهره شاداب کرد
ورا نام تهمینه سهراب کرد |
دلکش آن چهره که چون لاله بر افروخته از شرم
بار دیگر به سراغ من خونین جگر آید |
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود |
ساقی غم من بلند اوازه شده است
سر مستی من برون ز اندازه شده است |
لطفا کلمه ای که از شعر قبل انتخاب میکنین مشخص کنید...
من که تو شعر شما وجه اشتراک ندیدم... شاید خوابم میاد... بده ساقی شراب ارغوانی به یاد نرگس جادوی فرخ |
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی |
مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن |
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست |
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست |
http://p30city.net/images/buttons/post_thanks.gif
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است |
توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست اواز زیبایی از همایون شجریان (البته 2 مصرع اولش نیست ) در گناه عشق |
اشتباه شد ...
اوکی مرا نام باید که تن مرگ راست (فردوسی ) |
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را |
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی |
مرا اگر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی |
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود |
اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی |
ساقي به مژدگاني عيش از درم درآي تا يك دم از دلم غم دنيا به در بري در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسي است آن به كزين گريوه سبكبار بگذري |
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا |
اکنون ساعت 03:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)