گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب |
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید |
شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو |
یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود |
غم جهان مخور و پند من مبر از يادم
که اين لطيفه عشقم ز ره روي يادست |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن
که ندارد دل من طاقت هجران دیدن بر سر کوی تو گر خوی تو این خواهد بود دل نهادم به جفاهای فراوان دیدن |
راستی بر سر کوی تو عجب غوغایی ست
همه خواهند تو را مسلم و ترسا و یهود |
مرا از توست هردم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد |
تو آنی کز آن یک مگس رنجه ای
که امروز سالار سر پنجه ای |
اکنون ساعت 12:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)