دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین |
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید |
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید |
غمت در نهانخانه دل نشیند به نازی که لیلی به محمل نشیند
|
دل و دینم دل و دینم ببردست
بر و رویش بر و رویش بر و رو |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست |
شمع اگر زآن لب خندان به زبان لافی زد پیش عشّاق تو شبها به غرامت برخاست |
ای صاحب کرامت شکرانه ی سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوارا |
هان ای دل عبرت بین
از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آیینه عبرت دان |
هان مشو نو مید چون واقف نه ای از سرّ غیب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور |
اکنون ساعت 06:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)