پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تالارهای آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=192)
-   -   پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل (http://p30city.net/showthread.php?t=3619)

رزیتا 10-25-2012 12:37 AM


نقل قول:

نوشته اصلی توسط bigbang (پست 270970)
یکی به من بگه کدوم پسری تو بچگیش اینو دوست نداشته ؟








فقط پسرا که اینو دوست نداشتن
من اینقدر از این تیرا برا تفنگم میخریدم:d
اگه از 12 تا، یه خونه ش خالی بود کلی حالم میگرفت
یادمه تق تق صدا میداد و یه جرقه کوچولو هم داشت
بوی باروت میداد واقعا
گاهی هم تیرارو میذاشتیم روی سنگ و با یه سنگ دیگه میکوبیدیم روش;)
ولی از بس بدجنسم هنوز نذاشتم پویان بفهمه این تیرا چیه
هر وقت میخواد تفنگ بخره، حواسشو سمت تفنگ آب پاش پرت میکنم:d
آخه کافیه یکبار از اینا بگیره، دیگه زندگی نداریم از دستش
نصفه شبم شده باید براش تیر گیر بیاریم



Afsaneh_roj 10-25-2012 08:24 AM

صبح بخیر
 
سلام صبح زیباتون بخیر دوستان :53:

نقل قول:

نوشته اصلی توسط ماهین (پست 270903)

اعتراف می کنم این روزا کمرنگ شدم ...
نه اینکه نخوام بیام ...دلگیرم ...از خودم ... از زندگی ...از دنیا ...از آدما ...!!
ی
دقت کردین که حال و هوای آدما چقدر به رنگ ها نزدیکه ؟
من الان سیاه سیاهم !


ماهین جون . امیدوارم که حال و هوات بهتر شه .
رنگت هم سبز سبز باشه به رنگ بهار .....
نقل قول:

نوشته اصلی توسط bigbang (پست 270970)
یکی به من بگه کدوم پسری تو بچگیش اینو دوست نداشته ؟

:dhttp://cidfnt.tk/img/4ed066df378e.jpg






تحصیل در دانشگاه ، بعدش چی ؟




من هم از اینا داشتم :d البته من و داداشم با هم ..
خیلی هم دوست داشتیم ...
ولی مامانم ازمون میگرفت قایم می کرد :p
=====================
بعداز دانشگاه هم اگه آشنا داشته باشی بقیه ش حله :d

نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا (پست 270976)



فقط پسرا که اینو دوست نداشتن
من اینقدر از این تیرا برا تفنگم میخریدم:d
اگه از 12 تا، یه خونه ش خالی بود کلی حالم میگرفت
یادمه تق تق صدا میداد و یه جرقه کوچولو هم داشت
بوی باروت میداد واقعا
گاهی هم تیرارو میذاشتیم روی سنگ و با یه سنگ دیگه میکوبیدیم روش;)
ولی از بس بدجنسم هنوز نذاشتم پویان بفهمه این تیرا چیه
هر وقت میخواد تفنگ بخره، حواسشو سمت تفنگ آب پاش پرت میکنم:d
آخه کافیه یکبار از اینا بگیره، دیگه زندگی نداریم از دستش
نصفه شبم شده باید براش تیر گیر بیاریم



الهی پویان کوچولو ....رزیتا خانم چرا براش نمی خری خوووووووووووو؟؟؟؟؟
تیر هم بخر بزار تو خونه نزار خودش ببینه .
هر وقت دیدی خیلی گیر میده یه بسته بهش بده ..
( ببین راهش رو هم برات گیر آوردم:d)
بزار لذتش رو بچشه .. این لذت زیبا رو ازش نگیر .:d.
منم برای ارشیا گرفتم ..
فقط یه مدته .. بعد از سرشون میوفته .
شده شب من تا بیرون رفتم براش تیر خریدم ..
البته سر خیابونمون همه چی داره ..
الان هم بدون تیر افتاده یه گوشه :)

کارگر سایت 10-25-2012 11:50 AM

عجب ! پس به گفته افسانه و رزیتا زمان ناصرالدین شاه هم از این تیرها وجود داشته جل الخالق چه ملت پیشرفته ای بودیم اون موقع ها ! .


من تیر آبیشم داشتم بچه ها تیر ابیا گنده تر بود صداشم بیشتر
این قرمزا بیخود بود
بعد من دوست داشتم زبونمم میزدم به شوره باقی مونده ی بعد از انفجار !
تق تق میکردم مامانم بدش میومد
فقط چند بار خریدم
حالا فهمیدم جریان چی بوده که میگفت دیگه تیراش پیدا نمیشه ....

شابادی 10-26-2012 09:24 AM

یادش بخیر
من بیشتر ترقه هارو میزاشتم رو یه سنگ
و با یه سنگ دیگه میزدم روش تا بترکه
اینجوری بیشتر بهم حال میداد

Afsaneh_roj 10-26-2012 01:59 PM

عیدتون مبارک
 
سلام دوستان ..عیدتون مبارک .
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . . .
==================
جاتون خالی دیشب یه تولد بودیم منو روژینا .تا ساعت 12 و نیم تولد بودیم . خیلی خوش گذشت
ارشیا نیومد با باباش رفتن استخر .

نقل قول:

نوشته اصلی توسط کارگر سایت (پست 270980)
عجب ! پس به گفته افسانه و رزیتا زمان ناصرالدین شاه هم از این تیرها وجود داشته جل الخالق چه ملت پیشرفته ای بودیم اون موقع ها ! .


من تیر آبیشم داشتم بچه ها تیر ابیا گنده تر بود صداشم بیشتر
این قرمزا بیخود بود
بعد من دوست داشتم زبونمم میزدم به شوره باقی مونده ی بعد از انفجار !
تق تق میکردم مامانم بدش میومد
فقط چند بار خریدم
حالا فهمیدم جریان چی بوده که میگفت دیگه تیراش پیدا نمیشه ....

بابا مگه شک داشتی زمان اون گذشته های خیلی قدیمی و دور و کهن( دیگه چیزی به ذهنم نرسید که قدمتش رو بیشتر کنه :d) از این تیر ها هم بوده .
تازه مال شما پیشرفته تر هم بوده اونم رنگ آبی ...:)
بعدش واقعا زبون میزدی ؟؟؟؟؟؟؟؟
چه چیزایی رو تجربه کردید شما . حالا من از بوی بعد از انفجارش خوشم میومد .


شابادی 10-27-2012 07:16 AM

راستی چرا دوستان کمتر به سایت سر میزنید
یا اگر سر میزنید مطلبی نمی نویسید
خواهشا تو قسمت اس ام اس کردی هم چند تا جوک بنویسید

bigbang 10-27-2012 06:36 PM

موافقم حضورتون کمرنگ شده ! چیشده نکنه عید قربون بعتون ساخته کلکها اینقدر مینویسم که جوهر دون این فروم رو به آتیش بکشم مگه فروم بی صاحاب که شما نمیاید ؟ چقدر این کوروش از دست شما حرص بخوره ؟ ها ؟ ها بچه های بد ( دارم پاچه خواری میکنم لطفاً سرزنشم نکنید از اون تاج خوشگلا میخوام ! )

چند تا عکس براتون بزارم و شروع کنم به ور زدن تا یکی یکی بیاین

داستان خلقت کروم توسط گوکل !

http://upload.tehran98.com/images/tn...coeu6tbeht.jpg


وقتی بخواید وسایل خونتون رو مثل وین رر فشرده سازی کنید !

http://upload.tehran98.com/images/u5...887c00eucd.jpg


دکمه ای روی کیبورد که آخر به هدف خودش رسید

http://upload.tehran98.com/images/39...octf6ahp5p.jpg

برنامه نویسی و معنای واقعی اون ، نه اون چیزی که تو فیلمها نشون میدن

http://upload.tehran98.com/images/7t...20swbbad0.jpeg

من برم غذا بخورم و برگردم ، برگشتم نیومدید مخصوصاض همه مدیرها بخشاتون یعنی بهم میریزیما بخواید درستش کنید یه 2 ، 3 سالی طول بکشه
تا الان هم داشتم جوشکاری میکردم تازه دستم راه افتاده
دیگه همه جا رو بهم جوش میدم !:d خلاصه از ما گفتن

http://upload.tehran98.com/images/jc...ojwrk96mm.jpeg

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیروز یه فیلم دیگه دیدم بعد اسپایدر من که خیلی واقعاً قشنگ بود فکر کنم از تلویزیون پخش شده باشه ، the children of men فیلم خیلی زیبایی بود که نوع بشر باوریش رو از دست داده و دیگه بچه دار نمیشه
در این بین یک زن مهاجر سیاه پوست حامله میشه و صاحب یک فرزند ، در اینجا نقش اصلی فیلم وظیفه ی محافظت از این خانوم سیاه پوست رو داره ، یعنی بهتون بگم تو این فیلم زیاد غافلگیر میشید
فیلم زیبایی هست ، بعد مثلاً یه صحنه هایی شبیه فیلم سرباز رایان دیدید تعجب نکنید !
ترسناک دناره ، صحنه جنگی داره ، صحنه ی احساسی داره ، فیلمش هم چند لایه هست از اون فیلم هایی که باید چند بار ببینی تا هضمش فیلم جداً فوق العاده ای هست اگر وقت کردید دانلود کنید و تماشاش کنید
-----------------------------------------------------------------------------------
تا حالا تو لیوان شربت چایی خوردید ؟ خیلی حال میده مخصوصاً اگر خالی خالی بخوریدش
بدون قند و نبات و شکلات مخصوصاً بعد جوشکاری ! :d من که جوشکاری بلدم شما بلد نیستید که هههه !
عمراً اگر بتونید یک خط جوش بزنید ، اصلاً هیچ میدونستید چرا جوشکارا شیر میخورن ؟ نمیدونید که برای این گازهای سمی حاصل از جوشکاری که تو ریشون مونده رو به خوبی بشورن
همین الان درآمد یک جوشکار حرفه ای کلی هست 5 ، 6 میلیون اون ، جوش لوله و جوش آرگون و اینا
منتها اینایی که دارم میگم تو صنایع حساس هست اگر سوتی بدی پدرتو در میارن ازت تعهد هم میگیرن ولی خوب پولی خوبی توش هست ، هر کجا پول باشه کار هم هست و البته یکی هست که اون کار رو انجام بدیم چه بهتر که اون یکی ، یکی از بین من و شما باشه
------------------------------------------------------------------------------------------
چند تا نرم افزار هم برای دانلود دارم و باید یه قسمت جدید فرینچ رو هم دانلود کنم
حاضرم شرط ببندم همتون مشغول دیدن سریال های جدید هستین بعد الکی خالی میبندین سرم شلوغه و این داستانا ، نمیخوام نام ببرم ولی یه دونه معروفشو همه میشناسین ، من هم 3 تا سریال رو خیلی دوست دارم یکی بیگ بنگ دیگه فرینچ هست یکی دیگه هم تاچ که خیلی باحاله فعلاً دو تای اولی آپدیت میشن ولی اون سومی هنوز آپدیت نمیشه ، چه میشود کرد ! الانم میخوام برم فرینچ رو ببینم !


Saba_Baran90 10-27-2012 11:59 PM

دایی ممد ما رو دست کم نگیر!
منم جوشکاری بلدم!
انجام هم دادم! توی کارگاه! اولش خیلی استرس داشت، ولی بعدش آروم شدم!
وقتی الکترود به صفحه می چسبه خیلی ترسناکه!
آدم اساسی دست و پاشو گم می کنه!
ولی باحاله!
آنا من یه چند روزیه یکم سردرگمم!
برام دعا کنین!
اینجا که میام پرم از حرفهایی که دلم می خواد به همه دنیا بگم و نظرشونو بدونم، اما نمیشه گفت!
بخاطر همین حرصم میگیره هیچی نمیگم!
دوستون هم که ندارم! دیگه همین میشه دیگه!:d

ماهین 10-28-2012 12:26 AM

دوستان تصور کنید :
خانوم و آقایی که با وجود داشتن 3 فرزند جوون به این نتیجه می رسن که تفاهم ندارن !
خانوم با قهر از منزل میرن بیرون...
آقا زود میرن و دیر میان ...
همه عصبی و ناراحت ...
تصور کنید دختر زیبای 20 ساله ای رو که غم و اندوه درونیش اونقدر زیاده که هیچ کدوم از زیبایی های زندگی به چشش نمی یاد...
یه دختر تنها که بریده ...فضای خونش به جای اینکه منبع آرامشش باشه شده باعث عذابش ...
...............
ساعت 10:20 به شماره ی سالن زنگ زدن ...یه آقایی بودن ...گفتن سروان ...از پلیس 110 هستن...گفتن خانوم ......رو می شناسید ؟! گفتن کارت سالن تو کیفش بوده ...گفتن "قرص برنج " خورده ...گفتن هیچ نشونی از خونوادش ندارن...گفتن حالش بدِ...
من فقط یک نفر رو با این اسم می شناسم ....
اون لحظه فقط یه دختر جوون با چشم های فوق العاده زیبا تو ذهنم بود و اسم خدایی که از زبونم نمی افتاد...
دست هام می لرزید ...اشک هام هم که ...قلبم اونقدر با شدت می کوبید که نمی تونستم نفس بکشم...
به یکی از بچه های سالن که دوستش بود زنگ زدم ...با خونوادش تماس گرفت ...واااای بچه ها ، خودش بود ...
زنگ زدم بیمارستان ...فقط صدای جیغ و گریه ی مامانش رو میشنیدم ...
معدش رو شستشو دادن ...آوردنش تو بخش ...اما گفتن هیچ چیزی معلوم نیست ...
دعا کنید ...برای دختر جوونی که اونقدر احمق هست که به جای موندن و تلاش برای بهتر شدن شرایط ترجیح داد نباشه ...
...............
سومین بار بود که نوشتم و پشیمون شدم ...اما تحمل این درد رو قلبم داره طاقت فرسا می شه ...
دعا کنید لطف خدا بیشتر شاملش بشه ...


Saba_Baran90 10-28-2012 12:37 AM

از ته دلم از خدا می خوام یه شانس دوباره بهش بده
چون می دونم که خودش حالا بیشتر از همه می دونه چقدر به این شانس نیاز داره
امیدوارم خونواده اش هم بفهمن که مشکلاتی رو که 20 و چند سال باهاشون کنار اومدن، می تونستن بخاطر بچه هاشون بازم تحمل کنن


اکنون ساعت 05:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)