تو وفا با دگران كن كه من سوخته دل
زنده از بهر همينم كه جفاي تو كشم |
شاه غازی خسرو گیتیستان
آنکه از شمشیر او خون میچکید |
دل به دستم بود و میگشتم بگرد کوی دوست
بـیـــخبـر بـودم نمیــدانـم کـجـــا افـتــاده است |
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |
یاد وصال می کنم،دیده پر آب می شود
شرح فراق می دهم،سینه کباب می شود |
در بحر فتادهام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد در پاش فتادهام به زاری آیا بود آن که دست گیرد |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تا به شادی می نشینی، غم رسد از گرد راه
بر لب خنـدان هر گـل، اشکِ شبـنم دیـده ام |
ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم
با پادشه بگوی که روزی مقدر است |
اکنون ساعت 11:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)