شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود
نرگس او که طبیب دل بیمار من است |
تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم و انتظار وقت فرصت میکنم |
ما را نه غم دوزخ و نه شوق بهشت است
بـردار ز رخ پــرده کـه مشتــاق لقــائیـم |
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
بتماشای تو آشوب قیامت برخاست |
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیـچ کـس مـن نپسـندم کـه بجـای تـو بـود |
درین کار موبد زدش داستان
که دشمن اگر چه بود خوار و خرد |
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
ازچه با دشمن جانم شده ام دوست ندادم |
می گریم و مرادم ازین سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت |
من مینگرم ز مبتدی تا استادی
عجزست به دست هر که از مادر زاد |
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد |
اکنون ساعت 05:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)