پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

SonBol 11-07-2010 05:22 PM

روزهایی هست که انسان غمگین می شود
روزهایی هست که انسان خسته می شود
روزهایی هست که انسان به تنگ می آید
روزهایی هست که انسان می گرید، ضجه میزند
روزهایی هست که انسان برای خودش بودن می جنگد
روزهایی هست که انسان برای دیگری نبودن می جنگد
روزهایی هست که انسان به یقین می اندیشد که به خوشبختی نمی رسد
روزهایی هست که انسان کلافه است
روزهایی هست که انسان جای دو پنجه را بر گلوی خود حس می کندکه تنگ تر و تنگ تر فشار می دهندو نفس کشیدن مشکلتر و مشکلتر می شود
روزهایی هست که انسان می لرزد
روزهایی هست که انسان سرد می شود، سرد سرد
من یک انسانم...

sharareh1 11-07-2010 10:24 PM

غم نگاه آخرت تو لحظه خداحافظی
گریه بی وقفه من تو اون روزهای کاغذی
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دوام بود قول ما جدا شدیم آخر کار
تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم
با رفتنم از این دیار آرزوهام میکشم
کوله بارم پر حسرت تو دلم یه دنیا درد
مثل آواره ای تنها تو خیابونی که سرده
تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره
آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره
گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم
بی تو اینجا رو نمیخوام میرم و برنمیگردم

shokofe 11-08-2010 02:28 PM


امشب شب دل کندن من از دل سنگه

قصه تلخ سکوت و اشک تلخ دل تنگه

درو دیوار اتاقم.. رنگ بیرنگیه مرگه

نفرت عجیب چشمات به دلم مثله تگرگه

بی صدای زنگ سازت میخونم تاصبح چشمات

میبینی چه بی تفاوت سرخی گونه خیسو

میشنوی ترانه هامو؟ دل شیشه ایم چه تنگه

حیف این اشکای گرمم گناه دل که تنگه

چشمای امید روزام همیشه پای تو بوده

چه دلی، عجب امیدی همینه همیشه تنگه



SonBol 11-10-2010 07:50 PM

الفبای درد از لبم می تراود نه شبنم که خون از شبم می تراود
سه حرف است مضمون سی پاره ی دل
الف.لام .میم از لبم می تراود
چنان گرم هذیان عشقم که اتش
به جای عرق از تبم می تراود
ز دل بر لبم تا دعایی بر اید
اجابت ز هر یا ربم می تراود
ز دین ریا بی نیازم بنازم
به کفری که از مذهبم می تراود
"قیصرامین پور"

ساقي 11-11-2010 12:50 AM

لا بلای سطر ها و صفحه ها
باز می جویم تو را، تنها تو را
ناشناس آشنای خوب من
من تو را گم کرده ام؟ یا تو مرا ؟


_:2:

عسل بانو 11-16-2010 09:57 AM

برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
اما بدون تو که گلی وا نمیشود
دردیست انتظار که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم
این رسم مهربانی دنیا نمی شود
گفتی صبور باش و به اینده بنگر
پروانه که صبور و شکیبا نمی شود
شبنم گل نگاه مرا بار شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود

http://fc03.deviantart.com/fs28/f/20...eddaughter.jpg

عسل بانو 11-16-2010 09:57 AM

باید عاشق شد و خواند
باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست
پشت دیوار کسی می گذرد می خواند
باید عاشق شد و رفت
چه بیابانهایی در پیش است
رهگذر خسته به شب می نگرد
می گوید : چه بیابانهایی باید رفت
باید از کوچه گریخت
پشت این پنجره ها مردانی می میرند
و زنانی دیگر
به حکایت ها دل می سپرند
پشت دیوار کسی دریاواری بیدار
به زنان می نگریست
چه زنانی که در آرامش رود
باد را می نوشند
و برای تو
برای تو و باد
آبهایی دیگر در گذرست
باید این ساعت اندیشه کنان می گویم
رفت و از ساعت دیواری پرسید و شنید
و شب و ساعت دیورای و ماه
به تو اندیشه کنان می گویند
باید عاشق شد و ماند
باید این پنجره را بست و نشست
پشت دیوار کسی می گذرد
می خواند
باید عاشق شد و رفت بادها در گذرند

عسل بانو 11-16-2010 09:58 AM

رفته بودم اگه باتو میشد از جنس تو باشم
با غریبه آشنا و با خودم غریبه باشم
رفته بودم اگه چشمهات از حقیقت دم نمی زد
اگه داغ بوسه هاتو دست تو مرهم نمی زد
ساده بود از تو گذشتن اما موندم با یه باور
که تو میرسی به دادم توهمون لحظه آخر
حالا اون لحظه رسیده! لحظه شکستن من
واسه باوری که مرده به عزا نشستن من
لحظه سقوط آزاد تو نبود چتر دستهات
آره می دونم عزیزم که توبردی منو از یاد
دیگه فرقی هم نداره که کجایی با کی هستی
مثل یه خاطره تلخ توی آه من شکستی
حالا میرم که بدونی رفتن هم یه انتخابه
با تو ازجنس تو میشم. آره!نه هم یه جوابه

عسل بانو 11-16-2010 09:58 AM

از كوچه زيبای تو امروز گذشتم
ديدم كه همان عاشق و معشوقه پرستم
يك لحظه به ياد تو از آن كوچه گذشتم
ديدم كه زسر تا به قدم شوق و اميدم
هر چند گل از خرمن عشق تو نچيدم
آن شور جوانی نرود از ياد
اي راحت و آرام دل من خانه ات آباد
با ياد رخت اين دل افسرده شود شاد
هرگز نشود مهر تو اي شوخ فراموش
كي آتش عشق تو شود يكسره خاموش
هرجا كه نشستم سخن از عشق تو گفتم
با اشك جگر سوز دل سخت توسفتم
خاك ره اين كوچه به خار مژه رفتم
دل مي تپد از شوق كه امروز كجايی
شايد كه دگر باره از اين كوچه بيايی...

عسل بانو 11-16-2010 09:58 AM

دوری از تو برای من عادت نیست

شاید این رسم زمانه ست ، کسی با من نیست

دائم از فکر تو و فاصله ها لبریزم

درد و غمم ای کاش بدانی ، کم نیست

روح تو ، قلب من و این نفس مانده به جا

گویی از بدو تولد بشری بی غم نیست

دائم از حس تو و گردش این ثانیه ها می گویم

که در این ابر گرفته خبر از باران نیست...


اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)