پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

ساقي 02-12-2010 03:54 PM

ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه كن ار اهل دلي خود تو بگوي
بوي يك رنگي از اين نقش نمي‌آيد خيز
دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي

آريانا 02-12-2010 03:55 PM

من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا

بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا

نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا

ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان
برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا

اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه
چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا

رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا

برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا

ساقي 02-12-2010 04:00 PM

مخموريت مباد كه خوش مست مي‌روي
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاي نور چشم من به جز از كشته ندروي
ساقي مگر وظيفه حافظ زياده داد
كاشفته گشت طره دستار مولوي

Omid7 02-12-2010 04:03 PM

با چه دل در چمن حسن تو آیم که هنوز
نرگس مست ترا عربده جو می بینم

دانه کولانه 02-12-2010 04:18 PM

نرگس مست قمر الملوک وزیری ..

تا من آن نرگس مست تو دیدم دین و دل دادم و مهرت خریدم
ترسم آخر که وفایت نبینم بس جفا دیدم و محنت کشیدم


http://www.semahal.net/song/6518.htm

Omid7 02-12-2010 04:25 PM

منم که جورو جفا دیدم و وفا کردم
توئی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی

ساقي 02-12-2010 04:25 PM

كرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش
كه دگر مي نخورم بي رخ بزم‌آرايي
نرگس ار لاف زد از شيوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پي نابينايي
شرح اين قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروايي

deltang 02-12-2010 04:35 PM

پروانه نمیمیرد چون گل به بغل دارد

این سینه نمیمیرد چون یاد تو را دارد

Omid7 02-12-2010 04:40 PM

زنده با یاد سر زلف تو جان خواهم کرد
تا نسیم سحری مشک فشان خواهد بود

ساقي 02-12-2010 04:46 PM

ديشب گله زلفش با باد همي كردم
گفتا غلطي بگذر زين فكرت سودايي
صد باد صبا اينجا با سلسله مي‌رقصند
اين است حريف اي دل تا باد نپيمايي

deltang 02-12-2010 04:49 PM

تـا بــال و پـرم بـود ز دامـم نـرهـاندی


امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست

Omid7 02-12-2010 04:52 PM

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

deltang 02-12-2010 05:01 PM

داستان عمر ما را گر بخواهی از نخست

روز در حسرت و شب به حیرانی گذشت

مجتب 02-12-2010 08:41 PM

نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو

حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست

Omid7 02-12-2010 10:07 PM

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

آريانا 02-12-2010 10:23 PM

به درگاه خدا نالم که سایه آفتابی را

به ما آرد که دل را نیست بی او پود و تار ای دل

Omid7 02-12-2010 10:25 PM

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را

deltang 02-12-2010 10:30 PM

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

Omid7 02-12-2010 11:02 PM

ندارم به جز دل مکانی برایت
اگر عیب این خانه تنگی نباشد

رزیتا 02-13-2010 12:12 AM

بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین

Omid7 02-13-2010 12:23 AM

آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار
آتش آه گو بسوز آن چه به دل هوس مرا

رزیتا 02-13-2010 01:03 AM

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او

Omid7 02-13-2010 01:11 AM

تا جهان باقی و آئین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

رزیتا 02-13-2010 01:36 AM

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش

Omid7 02-13-2010 01:39 AM

به مرغان بهاری گو که این مرغ خزان دیده
دگر سازش غم انگیز است و آواز خزان خواند

رزیتا 02-13-2010 02:14 AM

تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم

Omid7 02-13-2010 02:15 AM

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

رزیتا 02-13-2010 02:32 AM

بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم

Omid7 02-13-2010 02:35 AM

با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی

مجتب 02-13-2010 05:24 AM

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده​ای ما را

فرانک 02-13-2010 11:48 AM

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

deltang 02-13-2010 12:23 PM

شبی یاد دارم که چشمم نخفت

شنیدم که پروانه با شمع گفت

Omid7 02-13-2010 12:42 PM

ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد

deltang 02-13-2010 12:46 PM

سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه

آخه عشق به عاشق با ندیدن کم نمیشه

Omid7 02-13-2010 01:07 PM

عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را

مجتب 02-13-2010 02:56 PM

ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست

که به کام دل ما آن بشد و این آمد

deltang 02-13-2010 04:33 PM

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما



مجتب 02-13-2010 04:38 PM

{قاط}

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

Omid7 02-13-2010 06:35 PM

میانت را و مویت را اگر صد ره بپیمایی
میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد

MAHDI 02-13-2010 06:39 PM

اگر بلند تر از هر مقام عرش علاست
بسی بلندتر از عرش آستان رضاست


اکنون ساعت 02:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)