چون کمان در بازو آرد سروقد سیمتن
آرزویم میکند کآماج باشم تیر را |
ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را
بدین سرچشمهاش بنشان که خوش آبی روان دارد ز خوف هجرم ایمن کن اگر امید آن داری که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد |
آن که ناوک بر دل من زیر چشمی میزند
قوت جان حافظش در خنده زیر لب است |
مکانم لا مکان باشد، نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد، نه جان باشد، که من از جان جانانم |
تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود |
یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش
چون لحد و گور مغان تنگ و دل افشار و ترش |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد |
دست از طلب ندارم تا کام دل بر آید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید |
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت |
اکنون ساعت 04:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)