تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو |
وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
در مقامی که به یاد لب او می نوشند سفله آن مست که باشد خبر از خویشتنش |
شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد
ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی // گ |
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پریزاده کنی ع |
اکنون ساعت 10:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)