تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت ب |
بكش جفاي رقيبان مدام وخوشدل باش
كه سهل باشد اگر يار مهربان داري س |
ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را |
حرف/؟
حیف میآمد مرا کان دین پاک درمیان جاهلان گردد هلاک ق |
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسب چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم //ی |
يك دو جامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود گ |
گفتن «نه» به تو سخت است ولی باور کن
جز یخ و برف،نه رمزی و نه رازی دارم //ر |
راست چون سوسن وگل از اثر صحبت پاك
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود ج |
جز با تو ممکن نمی شد،این روح سبز تولد!
گلشعله ای بشکفد از،کهنه اجاق خزانم |
مگر ديوانه خواهم شددرين سودا كه شب تا روز
سخن با ماه مي گويم پري در خواب مي بينم |
اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)