بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود |
صرف شد عمر گران مایه به معشوقه و می
تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود |
سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
همچنان قصه سودای تو را پایان نیست |
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است جام جهان نماست ضمیر منیر دوست اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است |
فرومانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای؟ مپندار اگر شیر و گر روبهی کز اینان به مردی و حلیت رهی |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود بر دل آویختگان عرصه عالم تنگست کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود |
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن شرو خرامان نرود |
خوشا آن دل که از غم بهرهور بی
بر آن دل وای کز غم بیخبر بی ته که هرگز نسوته دیلت از غم کجا از سوته دیلانت خبر بی |
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما |
اکنون ساعت 04:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)