دوش در حلــقۀ مـا قصۀ گیسوی تـــو بــود
تـــا دل شـب سخن از سلــسلۀ موی تو بـود دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت بــاز مشتـاق کمـانخـــانۀ ابــروی تــو بـــود |
دریغا سوارا شها خسروا
نبرده دلیرا گزیده گوا |
ای خوش آن شبها که با افسانه میلی داشتی
درددل می گفتم و افسانه می پنداشتی |
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود رقم مهـر تــو بر چهره ما پیدا بود |
دل سوخت تمام از غم و آهی نکشیدیم
آتش که برافزوخته شد دود ندارد |
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز ســر زلف و رخش نعل در آتش دارم |
من از آنکه گردم به مستی هلاک
به ایین مستان بریدم به خاک به اب خرابات غسلم دهید پس انگاه بر دوش مستم نهید |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغها که به این نیم دیگرت دادند |
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن درکــوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
اکنون ساعت 03:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)